کانون

سلام
گفتم بیام نیام
تصمیم گرفتم بیام
چه خوب میشه در مورد پاکی و اتفاقاتی که از مرحله اعتیاد تا به مرحله پاکی ابدی میافته صحبت کنیم

(1399 مرداد 16، 18:48)im_student نوشته است: [ -> ]سلام
گفتم بیام نیام
تصمیم گرفتم بیام
چه خوب میشه در مورد پاکی و اتفاقاتی که از مرحله اعتیاد تا به مرحله پاکی ابدی میافته صحبت کنیم

سلام دانش آموز جان

خوب شد که اومدی.
مهدی هم یه سری زد و رفت.

کم کم میرسن بچه ها..

چه موضوع خوبی در مورد گفت و گو.

اول بگو حال و اوضاع چطوره؟ دیده بودم که خیلی در جنگی درسته؟

سلام رفقا چاکریم امید وارم حال همتون خوب باشه
اگه مشکلی تو مسیر پاکیتون افتاده حل شه و اگه هم نه پیش پیش امید دارم حلش کنین تا ناراحت نباشین

امروز روز خوب و در واقعا عجیبی برام بود که به هر حال گذروندم و به پایان رسوندم
من میخوام الان در مورد اتفاقاتی که از مرحله اعتیاد به مرحله پاکی میخوایم بریم شاید تجربش کنیم صحبت کنیم

من که به شخصه وقتی کسی داره در مورد پاکی موشکافی میکنه مثلا میگه فلان کارو نباید کرد و فلان کارو باید کرد  رو میبینم برام خسته کنندست چون دیگه همه رو فوت آبم
ولی خب این مهمه که واقعا بعد از اینهمه روز پاکی چرا باید درد روحی داشته باشین  و پاکی سخت بگذره و تحت فشار باشین  و نشه پاک موند و یا سخت شه ؟؟؟
نماز رو جدی نگرفتم ؟؟
یا غذا های محرک خوردم ؟؟
یا اصلا کنترل فکر از دست آدم در میره ؟؟ بخواطر روز های بالا !!!!؟ و اعتماد به اینکه دیگه اون فکر ها نمیاد ؟>

نقل قول: من که به شخصه وقتی کسی داره در مورد پاکی موشکافی میکنه مثلا میگه فلان کارو نباید کرد و فلان کارو باید کرد  رو میبینم برام خسته کنندست چون دیگه همه رو فوت آبم
ولی خب این مهمه که واقعا بعد از اینهمه روز پاکی چرا باید درد روحی داشته باشین  و پاکی سخت بگذره و تحت فشار باشین  و نشه پاک موند و یا سخت شه ؟؟؟
نماز رو جدی نگرفتم ؟؟
یا غذا های محرک خوردم ؟؟
یا اصلا کنترل فکر از دست آدم در میره ؟؟ بخواطر روز های بالا !!!!؟ و اعتماد به اینکه دیگه اون فکر ها نمیاد ؟>

خودت بگو داداش.

هر کدوم از این موارد میتونه باشه.
غرور، کنترل نکردن نگاه و ذهن، ضعیف شدن ارتباط با خدا.

شاید هم یه فشار موقتی و طبیعی که چند روز دیگه تموم میشه.

ما تو دوران پاکی، ابتدای کار با فشار و سختی روبرو هستیم. بعد از یه مدت، حالمون خوب میشه و مسیر هموار میشه.
این موقع گارد رو میاریم پایین، گارد که پایین باشه با فشار های به مراتب کمتر هم میشکنیم.

این هم یه روش حریفه

(1399 مرداد 16، 19:14)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]

این هم چایی و شیرینی.

نوش جان!

با اجازه ما بریم فعلا

سلام.


چیزی از چایی و شیرینی مونده؟ 

داداش چایی ها که مونده.
سرد شدن البته، چون کسی نبود بخوره.  

یه کوچولو گله کنم: من از ساعت ۷ تا هشت و نیم پای کانون نشستم. اما در حد دو سه تا پست جلو رفتیم.
با این سطح از توجه نسبت به مقوله پاکی و ترک، دور از ذهن نیست که دائم درجا بزنیم.
اگر پیشرفت میکردیم توی پاکی باید تعجب می کردیم.

با عشق

هلّوو مایْ فِرِنْد ز   به.قول خودمون سلاااام   
ببخشید من باز دیر رسیدم یعنی همین الان رسیدم خونه از صبح سر کار بودم الانم میخام شمام بخورم  بعدا پستاتون میخونم ببینم چیا گفتین.
در کل حالم خیلی خوبه  ولی از نظر جسمی واقعا خستم در واقع خورد خمیرم مثله کسی که قلتک از روش رد شده باشه ولی به هر حال شکر.

(1399 مرداد 16، 20:38)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]داداش چایی ها که مونده.
سرد شدن البته، چون کسی نبود بخوره.  

یه کوچولو گله کنم: من از ساعت ۷ تا هشت و نیم پای کانون نشستم. اما در حد دو سه تا پست جلو رفتیم.
با این سطح از توجه نسبت به مقوله پاکی و ترک، دور از ذهن نیست که دائم درجا بزنیم.
اگر پیشرفت میکردیم توی پاکی باید تعجب می کردیم.

با عشق

درسته داداش، حق با شماست.
من همون موقع آنلاین شدم، و پیام پروفایل رو دیدم.
به هر حال توجیه قبول نیست، ببخشید. 

نقل قول: درسته داداش، حق با شماست.
من همون موقع آنلاین شدم، و پیام پروفایل رو دیدم.
به هر حال توجیه قبول نیست، ببخشید. 

داداش اصلا حرف عذرخواهی و ... اینها نیست.
من هم عین شما هستم.

اگرم گله می کنم نفر اولی که بهش برمیگرده خودم هستم.

کاسه کوزه رو سر من بشکنید  
با بچه ها کاری نداشته باشید

سلام دوستان 
من الان رسیدم ... 

ببخشید

سلام خوبان.

دیوار / 14 مرداد 99 / 3 روز خوب