کانون

عاشق فاطمه زهرا / 12 دی 99 / ۳۱روز خوب  .................................... در حال جهاد

(1399 بهمن 13، 8:42)حامدحامد نوشته است: [ -> ]حامدحامد/  13 بهمن شکست/ تعداد روز پاکی: 0

چی شد حامد جان؟

صحبت کن برامون. خیلی ناراحت شدم  

نقل قول: ممنونم، حرفاتون منو آروم تر می کنه 
امیدوارم به امید خدا اینبار محکم وایستم 

ایول دم شما گرم.

*******

دلم برای اعضای گروه تنگ شده. کجان بچه ها؟  
این هفته گردهمایی رو سعی کنید که باشید.

مشارکت عاشق:

این روزها حالم خوبه.
با این که هر روز کلی اتفاق می افته. روزها با فراز و نشیب طی میشه.
اما همین که وقت خوبی رو به کار اصلی و هدف اصلیم می پردازم، بهم انرژی می ده و حالم رو خوب می کنه.

از وقتی یوتویوب و اینستا رو گذاشتم کنار، خیلییییییی حالم بهتره.
وقت اضافی میارم، تمرکزم بیشتر شده.
درسته یه وقتایی احساس خلا می کنم.

فکر می کنم نقطه قوتی که الان برنامه ام داره، ارتباطم با قرآنه.
این که هر روز صبح قبل از شروع کارهام، نیم ساعت قرآن می خونم.
روزهایی که بدون قرآن شروع میشه گیج می زنم و به کارهام نمی رسم. برعکسش اما هر چقدر هم که سخت باشه، به کارها و برنامه ام می رسم.

بچه ها شما هم مشارکت کنید

شروع یک روز خوب و پاک با نام و یاد خدای بسیار بخشنده و مهربان

ارادتمند / 15 آذر / 58 روز پاک
خداروشکر..
حالم بدک نیست خداروشکر
تمرین مثبت نگریم دیروز تموم شد
الانم کنترل نگاه و ذهن میکنم و همچنین روی افکار وسواسیم کار میکنم و درموردش کتاب میخونم..
امروزم که قراره برم یه جا سرکار و انشاءلله که از پسش بر میام.

روز اول کاری ، چقد استرس دارم

(1399 بهمن 14، 0:19)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]

(1399 بهمن 13، 8:42)حامدحامد نوشته است: [ -> ]حامدحامد/  13 بهمن شکست/ تعداد روز پاکی: 0

چی شد حامد جان؟

صحبت کن برامون. خیلی ناراحت شدم  

عاشق جان، هیچ دلیل و توجیهی نمی تونم برای شکست مسخره ام بیارم جز اینکه بگم خریّت کردم شکستم. این دلیل فکر کنم از هر دلیلی بهتر باشه.

(1399 بهمن 14، 14:56)ارادتمند شهدا نوشته است: [ -> ]روز اول کاری ، چقد استرس دارم

داداش همیشه روزای اول استرس داره، اما قطعا از پسش برمیای

(1399 بهمن 14، 17:20)حامدحامد نوشته است: [ -> ]

(1399 بهمن 14، 0:19)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]

(1399 بهمن 13، 8:42)حامدحامد نوشته است: [ -> ]حامدحامد/  13 بهمن شکست/ تعداد روز پاکی: 0

چی شد حامد جان؟

صحبت کن برامون. خیلی ناراحت شدم  

عاشق جان، هیچ دلیل و توجیهی نمی تونم برای شکست مسخره ام بیارم جز اینکه بگم خریّت کردم شکستم. این دلیل فکر کنم از هر دلیلی بهتر باشه.

حامدجان

ماها همه تحت فشارهای خرد کننده هستیم.
این که گاهی پامون بلغزه، نباید ما رو نسبت به خودمون بد بین کنه.

شما برادر خوب ما هستی و وجودت برای ما خیلی ارزشمنده.



مهمه اینه که در مسیر باشیم و محکم این مسیر رو ادامه بدیم و بچسبیم به پاکی.

باشه داداش؟

عاشق فاطمه زهرا / 12 دی 99 / ۳۲روز خوب  .................................... در حال جهاد


مشارکت عاشق:

امروز یه مسئله ای خیلی ذهنم رو درگیر کرد. طوری که وقتی می خواستم به کارام برسم، نمیشد.
ولی خودم رو مجبور نکردم. گذاشتم ذهنم حول و حوش مسئله فکر کنه و زوایا و خفایاش رو بررسی کنه.

ترس، نگرانی، اضطراب و ... همه ی اون حس هایی بود که تجربه کردم.
ازشون استقبال کردم. نذاشتم که اختلال توی برنامه خودش بشه عامل مضاعف.

خدا رو شکر مدیریت شد. یه مقداری که ذهنم آروم شد، کلی برنامه ام رو جبران کردم.
البته ناگفته نماند برنامه ام انعطاف داره.

شروع یک روز خوب با کمک خالق زیبایی ها

سلام به رفقای گلم  

آسمان / 27 شهریور / 137 روز و خداوند رو هزاران سپاس

حامد عزیز امیدوارم حالت بهتر شده باشی . تو از روز اولی که من اومدم ازون سرپرستهای با امید و با انگیزه و باحال بودی و هستی .

یادمه شعر میگفتی . حرفهای قشنگ قشنگ . کلا کارت درست بود و هست . دمت گرم داداش . 

بخصوص که تو مسابقات همیشه امتیاز آوری و گروهت رو سربلند میکنی . اما نمیدونم چرا معمولا به ندرت پاکیت به یکماه میرسه داداش .

کمی در موردش حرف بزن ببینیم چرا آخه داداش ؟؟؟؟

از کار داداش عاشق که میگه صبح زود قرآن میخونه واقعا خوشم میاد .

منم مدتها بود بعد از نماز عشا حداقل یک صفحه قرآن با معنی و با حوصله میخوندم . اما نمیدونم چرا چند ماهیه خدا توفیقش رو ازم گرفته و نمیتونم بخونم .

البت  حدودا 6 ماهه درگیر یه کار خیلی پر مشغله و پرمسولیت شدم که خیلی هم پر استرسه . یه جورایی ریسک یه کار بزرگ رو قبول کردم . وباید جوابگو باشم . دعا کنید اگه انشاالا با موفقیت به پایان برسونمش همتونو به یه شارژ اینترنت توپول مهمون میکنم .

البت تموم شدنش برای خودم رهایی از استرس فعلیه . 

ایشالا همه رفقا تو کارا و زندگیتون موفق و پیروز باشید /

تواب/ ۱۴ آبان ۹۹ / ۹۱ روز

ارادتمند / 15 آذر / 59 روز خوب
خداروشکر

من باز شکستم 
خسته شدم دیگه این چند وقته همش از 10 20 روز بیشتر نمیتونم برم و انگار برام عادی شده
هر دفعه میگم باز شروع میکنم ولی خودم میدونم که تو این منجلاب گیر کردم و راه فراری نیست
البته هر دفعه غسل میکنم و نمازم قطع نشده
احساس عذاب وجدان شدید دارم
به دلیل این شکست هام از برنامه آموزشیم هم عقب موندم که این عذابش برای من خیلی بیشتره
این چند وقته ماشینم برا تعمیر خوابیده اینم به آشفتگیم اضافه کرده
خدایا کمکم کن

(1399 بهمن 15، 15:11)زندگی آزاد نوشته است: [ -> ]من باز شکستم 
خسته شدم دیگه این چند وقته همش از 10 20 روز بیشتر نمیتونم برم و انگار برام عادی شده
هر دفعه میگم باز شروع میکنم ولی خودم میدونم که تو این منجلاب گیر کردم و راه فراری نیست
البته هر دفعه غسل میکنم و نمازم قطع نشده
احساس عذاب وجدان شدید دارم
به دلیل این شکست هام از برنامه آموزشیم هم عقب موندم که این عذابش برای من خیلی بیشتره
این چند وقته ماشینم برا تعمیر خوابیده اینم به آشفتگیم اضافه کرده
خدایا کمکم کن

سلام داداش
از این بابت ناراحتم.

می دونم وقتی شکست ها در مدت مشخصی رخ می ده، انسان دیگه انگیزه ای برای تلاش دوباره نداره.
اما چاره چیه برادر؟
شروع دوباره و سعی و تلاش برای بالا بردن انگیزه های پاکی.

این زنجیره تکرار شکست ها، یه جا باید تموم بشه.
خدا رو شکر، شرایط بدتر نشده و نماز ها رو مرتب می خونی.
راز و نیاز با خدا می تونه روحیه شما رو برای به دست آوردن انگیزه تقویت کنه

خدا به همه مون کمک کنه.
موفق و پاک باشی.
یا علی