کانون

نسخه‌ی کامل: درسیجات (سرپرست: محسنین)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام بچه ها 
منم میخوام با اجازتون اینجا توی مسابقه هاتون شرکت کنم
البته من از شماها یه ده دوازده سالی بزرگترم و کنکور دکترا رو در پیش دارم  1
دوماه و خورده ای فرصت دارم بخوبی بخونم چون بعدش درگیر کار میشم و فرصت اینکه بخوام وقت زیادی بذارم ندارم 
ممنون میشم بگید باید چطور اعلام وضعیت کنم و چه کاری باید انجام بدم
آرزومند روزهای خوبتون خاله شــــــــــــــــــــــــــــــادن 302
(1395 تير 12، 23:37)خاله شادن نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها 
منم میخوام با اجازتون اینجا توی مسابقه هاتون شرکت کنم
البته من از شماها یه ده دوازده سالی بزرگترم و کنکور دکترا رو در پیش دارم  1
دوماه و خورده ای فرصت دارم بخوبی بخونم چون بعدش درگیر کار میشم و فرصت اینکه بخوام وقت زیادی بذارم ندارم 
ممنون میشم بگید باید چطور اعلام وضعیت کنم و چه کاری باید انجام بدم
آرزومند روزهای خوبتون خاله شــــــــــــــــــــــــــــــادن 302

ســـلام
خوبی خاله شادن جونم؟
به به خیلی هم عالی1
اینجا فعلا مسابقه نداریم ، فقط قبلا اگه اعلام وضعیت میکردیم ، این شکلی بود :
شما برنامتو میچینی طبق اونچه که خودت میدونی و بعد و با توجه به تایمی داری میای اینجا میگی برنامتو بعد هر روزی که انجامش دادی یا ندادی میای از ۲ به خودت امتیاز میدی حالا میتونی دلیل نرسیدنتو بگی یا مثلا کمکی چیزی خواستی هم بگو بچه ها هستن شاید تونستن کمکت کنن 302 خوبم پیش بری خودم شخصا اعتبارای خوشگل میدم بهت Khansariha (69)
شاگـرد زرنـگ منتظرته 4chsmu1
ممنووون عزیزمن..من اسم شما رو که میدیدم میخوندم مژده1 همون اولشو میگرفتم دیگه نمیخوندم بقیه اش چیه پس واسه من میشی مژده 302
ان شاءالله به لطف خدا منم هستم سعی میکنم نه! به لطف خدا حتما میذارم برنامه هامو 
اغلب وقتی برنامه ریزی میکنم ادددددددددد باید یه اتفاقی بیفته که جفت پا بره تو برنامم ولی کنکور دکترا برام فوق العاده مهمه باید از فرصتم استفاده کنم وگرنه سال بعد همینموقع بدجور پشیمون خواهم بود
(1395 تير 13، 9:00)خاله شادن نوشته است: [ -> ]ممنووون عزیزمن..من اسم شما رو که میدیدم میخوندم مژده1 همون اولشو میگرفتم دیگه نمیخوندم بقیه اش چیه پس واسه من میشی مژده 302
ان شاءالله به لطف خدا منم هستم سعی میکنم نه! به لطف خدا حتما میذارم برنامه هامو 
اغلب وقتی برنامه ریزی میکنم ادددددددددد باید یه اتفاقی بیفته که جفت پا بره تو برنامم ولی کنکور دکترا برام فوق العاده مهمه باید از فرصتم استفاده کنم وگرنه سال بعد همینموقع بدجور پشیمون خواهم بود

اشکالی نداره من واسه شما باشم مژده 4chsmu1
نه دیگه خیییییییییلی قوی شروع کن
چند ماه جدی و خوب ببخونی ایشالا یه نتیجه عالی میگیری
برنامه هم چون اولشه  قلقه خودت دستت نیومه یکم مهربون بچین برنامه رو که اتفاق یهودی افتاد بشه جبران کرد و استرس نگیری
خلاصه ببینم چکار میکنی خاله جونم 49-2
شاگرد منتظرته 302
سلام
خانم موجود ان شالله کنکور رو شکست داده باشین 63 Khansariha (69)
و بیاین اینجا و بگین عالیییی بوده Khansariha (69)
منتظرتونیم ..

بعد از کنکور باید بشین مشاور اینجا .. به بچه ها مشاور تحصیلی بدین . Smiley-face-biggrin
عهههه... شاگرد زرنگ  4
ســلام1
با کلی حواشی ای انتظارشو نداشتم تموم شد..
حس میکردم بدِ کنکور خـالی شم از هر چی حسه این چند وقته تحمل میکردم ولی دقیقا بعد کنکور از خودِ ماشین تا خونه بغض داشتم نمیخواستمم بزنم زیر گریه چون فقط و فقط باعث دل مشغولیه ببشتر مامانینا میشد..
دقیقاً ساعت ۳ شب کنکور بود از خواب پریدم با یه حالت تهوع وحشتناک ، تا خود صبح هم یه پام دستشویی بود ، نمیدونم چرا ، چقدر مامانمم از یک هفته قبل مراقب بود مریض نشم غذای بیرون نخورم و چون معده من به شدت حساسه تازه از داروخونه قرص گرفته بود و قربونش برم چقدر هوامو داشت ولی نمیدونم چرا حالم بد شد این حال بده هم سرایت کرد به سر جلسه من طبقه سوم بودم دستشویی طبقه اول بود تصور کنین دگ چقدر وقت من رفت..تو عمومیا تمام زورمو زدم بلن نشم از سر جام ولی نشد..تصور کنین منی که برای هر ۴ ساعت و ۱۰ دقیقع ی ازمون برنامه داشتم ، ساعت ۱۱ و نیم از فرط بیحالی برگه رو بدم...
من تو اون چند ساعت سر کنکور تمام این ۱۳ ماه از جلو چشمم رژه میرفت ..من واسه درس خوندنم خیلی حرف خوردم چه از مدرسه چه از فامیل چون من یهو متخول شدم یهو درس خون شدم یهو هدفمو پیدا کردم..هیچ کس منو حتی دوستای صمیمیم جز خانوادمم تا لحظه ی آخر جدیم نگرفت ، حتی جواب سنجش آخر که رتبم دو رقمی شد از دوستام حرف خوردم و تیکه شنیدم ،همیشه من بود و خودم ، خودم باید به خودم روحیه میدادم خودم باید مشکل درسیمو بر طرف میکردم و میرفتم دنبالش ، خودم باید دنبال منبع درست میگشتم ، مشاورمون فقط به حرف مدرسه بود این که بهش گفته بودن امسال این مدرسه سه تا دو رقمی داره که از همون اول این مدرسع روشون برنامه ریزی کرده نه من و امثال من که از اول درسمون خوب نبوده..
یه جاهایی واقعا نیاز داشتم یکی کمکم کنه نیاز داشتم به یکی زنگ بزنم و بهم روحیه بده ولی هیچ کس جز یکی از دوستام که اونم از روحی داغون بود نبود
من دوست ۸ سالمو تو کنکور شناختم..دوستی تا قبلش جونمون واسه هم میرفت ولی از شروع کنکور چون جز یکی از اون دو رقمیا بود خود مدرسه خیلی بینمون دو به هم زنی کرد میگفتن با این بچرخی افت می کنی..ولی میتونست پشتم باشه ولی نبود..
تو سال کنکور از خیلی چیزا گذشتم ، شاید باورتون نشه ولی من وقتی پارسال اوایل تابستون شروع کرده بودم به درس خوندن تو معادلات شیمی علامت معادلات یک طرف رو با علامت مساوی یکی میذاشتم ، معادله دو مجهوله میشد سه مجهوله میگفتم این از کجا اومده...معدل نهایی من ۱۴ و ۱۶ صدم شد..تصور کنین چه فاجعه ای بودم..یادمه چقدر غصه تاثییر معدل و میخوردم ،و قتی تاثییرشو برداشتن چقدر خوشحال شدم..
یادمه وقتی کنکور ۹۳ و زدم و رتبم شد ۹۷۵ یه لحظه خودمو جلو در دانشگاه تهران تصور کردم وقتی ۹۴ زدم شد ۵۳۲ هدفمو دست یافتنی تر از هر موقع دیکه میدیدم..وقتی سنجش شدم زیر ۵۰ یادمه مامانم بغلم کرد گفت دیدی بهت گفتم یه روزی جواب تمام سختیاتو میگیری..
تو کنکور که به سر شیمی رسیدم از درد فقط خدا رو صدا میکردم طوری که مراقبه فکر میکرد گرممه با برگه هاش داشت فقط بادم میزد..
نمیدونم اینجا گفتن این حرفا درسته یا نه ولی اولین جاییه و شماها اولین کسایی هستین که دارم از کنکورم میگم..
من سر تخصصیا خودم باختم وقتی سوالای عمومیا رو جمع میکردن و فکر کردم چقذر سوال اون تو بود ک من میتونستم بزنم ولی حدود بیست دقیقش و پله ها رو بالا و پایین میکردم تا برم دستشویی طوری که مراقب اونجا گفت بده برگتو برو اصلا اومدنت درست نبوده و ممکنه حواس بقیرو پرت کنی..اون چه میدونست من سیزده ماه از همه چیم زدم..روزایی بود که من میتونستم یه جاهایی باشم شاید اون لحظه بهترین ساعتای عمرم بود ولی این کتاب لعنتی جلوم باز بود..من دیوونه وار عاشق شعر و مشاعره بودم هیچ کس فکر نمیکرد من شب شعرای پنج شنبهها رو نرم..من تمام کلاسای کلبه کرامت و تعطیل کردم به خودم گفتم باشه بعد کنکورت ..من نمیشد باشگاه رفتنم قطع شه ولی این کنکور لعنتی باشگامو ک قط نکرد هیچ چهارده کیلو اضافه وزن هم برام اورد..طوری که این اواخر به مامانم گفتم آینه اتاقمو از جلو چشمم برداره..من حتما دو شنبه ها باید میرفتم شهر کتاب ولی اونم قط کردم..
نصف این سیزده ماه و دستم رو گوشم بود و چشامو میبستم رو هر چی دعوا و درگیری و بیرون از خونس..
چه شبای مرخرفی بود..سه میخوابیدم ساعت کوک میکردم برای ۶..
از کنکور که اومدم خونه تنها حرفی که زدم به مامانم این بود..حکمت خدا چی بوده؟ به مامانم گفتم خودت گفتی اگه از همه چیت بزنی اگه فقط رو هدفت باشی خدا هم میبینی و جوابت و میده..
ولی کو؟مامانم فقط،گفت هیچی نگو من نذر امام رضا کردم گفتم بچم تلاششو کرد نتیجشو میسپرم به خودت..
از بعد از ظهر کنکور هم تا بعد از ظهور امروز هم سه بار زیر سرم رفتم تا بهتر شدم
..
شبی بابام با کلی مقدمه چینی گفت میخوای به یه سال دیگه پشت کنکور هم فکر کن..
ولی چجوری بهشون بگم من دیگه جنبشو ندارم؟..
..
نتیجه نمیدونم چی میشه..حتی طرف صحیح کردنشم نرفتم فقط از خدا آرامش میخوام تا روز اعلام نتایج و این که نتیجه رو سپردم به خودش..
..
میدونم پستم از بیخ و بن نامربوط بود به این تاپیک ولی تنها تاپیکی که ازش خاطره داشتم اینجا بود..ولی اگه اصلا راه نداره اینجا باشه بگین پاکش کنم ..
من تنها افتخارم اینه پاکیمو از اول ماه رمضون حفظ کردم با چنگ و دندون به خودم قول دام اگه کنکور قراره بدم باید روحم حداقل از این گناه پاک باشه..
..
بیشتر از اونچه که فکر میکردم حرف زدم...ولی الان حس بهتری دارم..خدا رو شکر..
سلام خانوم زمینی
اینقد کامل و مفصل تعریف کردین که آدم نمیدونه از کجا شرو کنه  22
خب ببنید، این تلاش و زحمت شما خودش کلی میتونه ارزشمند باشه...
انشالله که امسال یه رتبه خوب بیارین... ولی اگه هم نشد، خب بحث مرگ و زندگی نیس
اگه نتونستید به هدفتون برسین... حداقل قدر تجربه هایی رو که توی مسیر به دست آوردین رو بدونین...
بعضی وقتا تاثیر مسیری که آدم طی میکنه روی زندگی، خیلی بیشتر از مقصدیه که میخواد بهش برسه...
همیشه مثبت باشید  Confetti
در ضمن شیمیش خیلی وقت گیر بود  4
سلام
خانم موجود متنتون رو خوندم ..
واقعا ناراحت شدم .. از اینکه چنین مشکلی براتون پیش اومده ..
ولی همیشه توی ذهنتون اینو داشته باشین که این قضایا که پیش اومده حکمت خدا بوده ..
درسته الان میگین این چه حکمتی بوده ؟؟ من که اینقدر خوندم نباید اینطور مشکلی سرجلسه برام پیش میومده ..

ولی حکمت این روز رو چند سال دیگه خیلی خوب درک می کنین ..
شاید اگر هیچ مشکلی سر جلسه نداشتین و کامل میزدین به صلاحتون نبوده ..

خدا خیلی دوستتون داشته که چنین مشکلی براتون ایجاد کرده ..

الان هم دیگه ناراحت نباشین .. به نکات مثبت کنکورتون نگاه کنین .. به اون تست هایی که خیلی خوب زدین ..
بعدم خدا رو خیلی خیلی شکر کنین ..

خدا خیلی مهربونه ...
سلام موجود زمینی عزیزم

من از تجربه خودم میگم

من سال اولی که کنکور دادم رتبم حول و حوش 8هزار اومد خوشحال بودم چون اون رتبه سال اول برا اون زمان شاهکار بود .ولی چون تعداد زیاد بود نمیتونستم روزانه قبول بشم و یه رشته خوب ولی شبانه و یه شهر دور قبول شدم

خلاصه که من خودمو به در و دیوار میزدم که حتما سال اول برم دانشگاه ولی خونواده مخالف بودن
استدلالشونم این بود که تو سال دوم میتونی دو رقمی بیاری و تهران قبول شی

باورت نمیشه من تا آبان و آذر درگیر این قضیه بودم آزاد قبول شدم شهر خودمون نذاشتن برم...انقدر برام سخت و غیر قابل تحمل بود یک سال دیگه خوندن که حتی علمی کاربردی رو هم زدم (این یکی رو در کمال ناباوری قبول نشدم)

خلاصه که قشنگ تا چند ماه من حالم بد بود و فقط گریه میکردم
ولی بلاخره کنار اومدم

از طرفی من خیلی به رشته های هنر علاقه داشتم
گفتم پس اگه موندم برا هنر میخونم نه رشته خودم
بازم مخالفت شد و گفتن تو برا رشته خودت خیلی استعداد داری و...
حتی کتابم برام نمیگرفتن
خلاصه که من تا دی درگیر بودم و از دی شروع کردم به خوندن اونم برا رشته ای که خودم دوس داشتم

و خدا رو شکر که رتبه خوبی آوردم و تونستم انتخاب اول تو یه دانشگاه خوب قبول بشم
با اینکه سالایی که ما کنکور میدادیم میگفتن قبولی هنر به اندازه پزشکی سخته

میخوام بهت بگم که شک نکن حکمتی تو کاره
هنوز که نتیجه نیومده ولی اگه دیدی رتبه ای که میخوای رو نیاوردی شک نکن حکمتی داره چون بد شدن حالت اتفاقی نبود که تقصیر تو باشه و تو همه تلاشتو کردی

من همون سال قبولیم کلی خدا رو شکر کردم که خونوادم نذاشتن برم بی نهایت از رشتم و شهر و دانشگاهش راضی بودم

میخوام بگم حس این روزاتو کاملا درک میکنم
آدم حتی نمیخواد یه لحظه به دوباره درس خوندن و استرس و...فکر کنه

ولی همه اینا درست میشه یه کم که بگذره آروم میشی

توکل کن به خدا عزیزم.مطمئن باش صبرت جواب داره 49-2
سـلام
مرسی آقای روزبه..این طور که معلومه سرپرست تالار کتابخانه هستین1 شخصا عاشق این تالارم 53258zu2qvp1d9v خوبه که اومدین..میشت باز پر رونقش کرد..نه؟ 53258zu2qvp1d9v
مرسی بابت حرفتون.. الان خیلی آروم ترم..
درسته شاید این تغییر مسیره به نفع من بوده..
شیمیشم من وقت چندانی نشد روش بزارم ولی استوکیومترایی مادر پدر داری داده بودن پیش هم بجز سوال آخر سخت تر از همه کنکورایی بود که زدم بود..بقیرم نگاه نکردم..
...
آقای قاصدک درست میگین واقعا شاید حکمتی توش بوده..من اگه آدمی نبودم به مهربونی خدا یقین نداشتم فکنم خیلی زودتر بریده بودم..من همیشه میگفتم خدایا من عاشق دانشگاه تهرانم ولی هر چی به صلاحمه..حتما صلاحم همین بوده..
مرســـی بابت حرفاتون..خیلی دل گرم کننده بود 53
..
شیدایی عزیزم..
خدا رو شکر تو رشته ای درس خوندی که خودت دوسش داری 53258zu2qvp1d9v
حس خوبیه که درکم میکنی..چون خیلیا بهم میگن داری گندش میکنی..ولی فقط خود آدمه که میدونه چقدر سختی کشیده..نه؟
..
امروز نماز صبح رو که خوندم به خودم قول دادم از خواب که بلند شدم مثل بچه های خوب برم تمام کارایی که میخواستم بعد کنکور انجام بدم لیست کنم و برم دنبالشون1 همین کارم کردم..امروز خیلی بهترم..من خیلی فکر کردم ..من نمیتونم بشینم یه گوشه زانوی غم بگیره ، من تمام تلاشمو کردم که بعد کنکور نفس بکشم الانم همون موقعس فقط با تفاوت این که از نتبجم مطمئن نیستم..ولی هر چی که هست تغییرش که نمیشه داد..من ناراحتم متقابلا میبینم چقدر مامانم تو خودشه ..اینو نمیخوام..به خاطر همین امروز دستشو گرفتم و رفتیم بیرون..
من همه چی و سپردم بخدا و..بالای دفترم نوشتم تازه شروع زندگیه1
من خیلی خوشبختم که کانونو دارم ..شماها رو دارم.. 302
خدا رو شکر..
خانم موجود زمینی من به نظرم شما همین الان هم برنده این.
همین که از اون آدمی با معدل ۱۴ رسیدین به این آدم که رتبه ۵۰ رو هم تجربه کرده.
حالا چه فرقی می کنه نتیجه چی باشه. چه فرقی می کنه بقیه چی فکر می کنند؟
(1395 تير 26، 18:17)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]خانم موجود زمینی من به نظرم شما همین الان هم برنده این.
همین که از اون آدمی با معدل ۱۴ رسیدین به این آدم که رتبه ۵۰ رو هم تجربه کرده.
حالا چه فرقی می کنه نتیجه چی باشه. چه فرقی می کنه بقیه چی فکر می کنند؟
درست میگینا ..
ولی فرقم میکنه 4chsmu1
فکر کردنش خیلی بهم انرژی میده ولی کاشکی واقعیتم بود Hanghead
(1395 تير 26، 18:14)mojode_zamini نوشته است: [ -> ]سـلام
مرسی  آقای روزبه..این طور که معلومه سرپرست تالار  کتابخانه هستین1 شخصا عاشق این تالارم 53258zu2qvp1d9v خوبه که اومدین..میشت باز پر رونقش کرد..نه؟  53258zu2qvp1d9v
مرسی بابت حرفتون.. الان خیلی آروم ترم..
درسته شاید این تغییر مسیره به نفع من بوده..
شیمیشم من وقت چندانی نشد روش بزارم ولی استوکیومترایی مادر پدر داری داده بودن پیش هم بجز سوال آخر سخت تر از همه کنکورایی بود که زدم بود..بقیرم نگاه نکردم..
یه زمانی بودم... الان فعلا حکممو گم کردم  4
والا به کار تخصصی احتیاج داره... الان بودجه دُرُس حسابی هم نداریم  4 ولی امید هس  4
بلی.... از شیمی ریاضی های دیروزشم سخت تر بود.... البته بیشتر وقتگیر بود تا سخت
انقدر بدم میاد تا به بعضیا میگی پا شو برو تو مسندت بشین وظایفتو انجام بده می گن بودجه می خوایم ... 49-2
کیا تصمیم دارن تابستون بدرسن ؟ ترجیحا یا واسه پایان نامه یا کنکور دکترای سراسری
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491