درسی در روانشاسی
� When A Person Laughs too Much Even for Stupid Things, Be Sure That Person Is Sad Deep Inside.
وقتی کسی بخاطر کاراهای احمقانه بشدت می خندد
مطمئن باشید که او در اعماق درون غمگین است
� When A Person Sleeps A lot, Be Sure that Person Is Lonely.
وقتی کسی بسیار می خوابد مطمئن باشید که تنهاست
� When A Person Talks Less, And If He Talks, He Talks Fast Then It Means That Person Keeps Secrets.
وقتی کسی کم حرف می زند، البته اگر حرفی بزند، و یا تند حرف می زند، معنی اش این است که او رازهایی را پنهان کرده است
� When Someone Can't Cry Then That Person Is Weak.
وقتی کسی نمی تواند گریه کند بدان که او ضعیف است
� When Someone Eats In an Abnormal Way Then That Person Is In Tension.
اگر کسی تند و بطریقی نامعقول غذا می خورد نتیجه می گیریم که او تنش دارد
� When Someone Cry On Little Things Then It Means He Is Innocent & Soft Hearted.
وقتی کسی بخاطر چیزهای کوچک می گرید معنایش آن است که او
بی گناه است و قلب نرمی دارد
� When Someone Gets Angry On Silly Or Small Things It Means He Is In Love.
اگر کسی بخاطر چیزهای کوچک یا احمقانه عصبانی می شود یعنی عاشق است
So True, Try To See All These In Real Life, U Will Find All...
بسیار درست است. سعی کنید تمام این چیزها را در زندگی واقعی ببینید
تمامشان را خواهید یافت
Try to understand people..
سعی کنید مردم را درک کنید
بهترین زنان دنیا
مجری زن شبکه «آی تی ان» با پخش فیلمی از ازدواج مردی آمریکایی با زنی ایرانی، گفت: «مردان آمریکایی که با زنان ایرانی ازدواج می کنند، بسیار راضی هستند و زنان ایرانی را بهترین زنان می دانند.»
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی جام نیوز؛ مجری زن
شبکه در حالی که تصاویری از
ازدواج مردی آمریکایی و زنی ایرانی را پخش می کرد، با اشاره به این موضوع گفت: «خیلی از دختران ایرانی را که برخی از آنها دوستان دخترم هستند، می شناسم که با مردان آمریکایی ازدواج کرده اند و زندگی های خوبی دارند.»
وی در ادامه افزود: «
زنان[url=http://www.jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?mode=NewsUIPreview&id=93436][/url] ایرانی بسیار عالی هستند و مردان آمریکایی که با زنان ایرانی ازدواج می کنند، بسیار راضی هستند و زنان خود را بهترین زنان می دانند؛ چون هم زیبا هستند، هم خوب می پوشند و هم خانه دار هستند.»
وی همچنین درباره مردان ایرانی گفت: «مردان ایرانی بد نیستند؛ خوب هایشان واقعا خوب و بدهایشان هم واقعا بد هستند.»
مجری این شبکه در پایان تصریح کرد: «آقایان آمریکایی خیلی بیشتر از آقایان ایرانی قدر زنان ایرانی را می دانند؛ چون پسرها و مردان ایرانی را مادرشان لوس می کنند و هر چه می خواهند در اختیارشان قرار می دهند.»
یک شرکت هلندی کفشی را عرضه کرده است که پس از استفاده می تواند در باغچه کاشته شود و جوانه بزنداین شرکت هلندی به نام
[/size][/font]
نوعی کفش کتانی را عرضه کرده است که کاملا تجدیدپذیر زیستی است
درحقیقت، ویژگی این کفش عجیب در این است که به جای دور انداخته شدن می تواند در باغچه کاشته شود و همانند یک گیاه رشد کند
[color=#0000cd][/size][/font]
[align=CENTER]
این کفش که ظرف چند هفته آینده بر روی سایت این شرکت برای فروش عرضه می شود سبزترین و تجدیدپذیرترین کفش دنیا است
محققان این شرکت برای اختراع این کفش قابل جوانه زدن دو سال تحقیق کردند. این کفش از چوپ پنبه، شاهدانه، کتان زیستی، پلاستیک تجدیدپذیر و سفیدکننده های غیر کلرات ساخته شده است
براساس گزارش آنسا، این کفش که برنده جایزه زیستی ترین محصول "هفته مد آمستردام" شد به محض اینکه در خاک قرار بگیرد کاملا تجزیه می شود و دانه هایی که داخل زبانه بالایی آن قرار گرفته اند شروع به جوانه زدن کرده و یک گیاه واقعی را به وجود می آورند.
اسم های عجیب ایرانی!
«عجیب ترین نام های ایرانی» کوششی است از خلاصه ی تحقیقات مرکز آمار ایران در خصوص نام های نامتعارف و عجیب و غریب ایرانیان. آنچه که در این نوشتار کوتاه بدان پرداخته می شود، نگاهی مصداقی دارد به ترکیب نام های مرد/زن و بازتاب های جالب آن.
ا- نام های در تضاد با جنسیت
تجزیه و تحلیل جنسیتی نام های نامتعارف نشان می دهد که ۷۰درصد نام هایی که متناسب با زنان است برای مردان و ۳۰درصد نام هایی که متعلق به مردان است برای زنان به کار گرفته شده است.
مصادیق نام ها:
مهین رضا، زن، زاهدان
سینا، زن، آمل
پری تک، مرد، میناب
ولی بانو، مرد، تهران
پریا، مرد، زابل
یاسمین خان، مرد، میانه
۲- نام های جغرافیایی
ساختار برخی دیگر از نام های نامتعارف نشان می دهد که ۷۰درصد از این نام ها متعلق به مردان بوده و برگرفته از مکان های جغرافیایی است.
مصادیق نام ها:
آمریکا، زن، آبادان
اروپا، مرد، همدان
دریاقلی، مرد، شهرکرد
بغداد، مرد، بندرعباس
بوشهر، مرد، ممسنی
اهواز، مرد، اهر
۳- نام های زمانی
در ساختار بسیاری از این نام ها، نشانه هایی از فصل، ماه، هفته، و روز دیده می شود. در این نمونه نیز باز هم مردها ۸۲درصد این فراوانی را تشکیل می دهند.
مصادیق نام ها:
امروز، مرد، میانه
تیرماه، مرد، سراب
روزعلی، مرد، شهرکرد
اذان وقت، مرد، اردبیل
فوری، زن، تهران
شب چراغ، زن، ایذه
۴- نام های حیوانی
ساختار این نام ها برگرفته یا تلفیقی از نام های مرکب یا مستقل حیوانات است. این نام ها ۸۰درصد متعلق به مردان و ۲۰درصد متعلق به زنان است. تجزیه و تحلیل این اسامی نشان می دهد که ۶۱درصد اسامی پستانداران، ۳۰درصد پرندگان، ۵۱درصد خزندگان است.
مصادیق نام ها:
پشه، مرد، سرکان
تیله گرگ، مرد، یاسوج
سیدگرگ الله، مرد، ممسنی
ساس، مرد، شیراز
بزعلی، مرد، درگز
کلاغ، مرد، کهنوج
۵- نام های نباتی
این گونه نام ها از پسوند یا پیشوند نباتی گرفته شده است. در این بین سهم زنان بیشتر از موارد دیگر در حدود ۴۰درصد است. تفکیک این نام ها برای مشخص شدن جنسیت بسیار مشکل است.
مصادیق نام ها:
انگور، مرد، ایرانشهر
تریاک، مرد، رامهرمز
زردآلو، مرد، خرم آباد
فلفل، مرد، ممسنی
گیلاس، زن، اردبیل
نخود، زن، میناب
۶- نام های وصفی
این گونه نام ها از صفات مختف گرفته شده است. نسبت این گونه نام ها در میان مردان بیشتر از زنان است.
مصادیق نام ها:
روسپی، زن، مرودشت
قیمتی، زن، سنقر
سوخته، مرد، فارسان
فقیر، مرد، لنجان
فتنه، زن، سیرجان
قاچاق، مرد، الشتر
قطره کوچکی از علم بیکران حضرت علی (ع)
شاهکار پاسخ امیرالمؤمنین به سوال علم بهتر است یا ثروتجمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازه واردها دوخته میشد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه رو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
منبع:کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص142.
* البته نقل است که گروهی با قصد و نیت این افراد را اجیر کرده بوداند و به نزد حضرت مولا می فرستادند تا او را به زعم خود در نزد مردم خوار کنند.
تصاویری دردناک از آخرین وضعیت خشک شدن دریاچه ارومیه
بی نظیرترین و خاص ترین باغ موجود در ایران +تصاویر
درویش خان که کر و لال بود و به کشاورزی مشغول بود، سال 86 در سن 90 سالگی درگذشت و در میان درختان باغ سنگی دست ساز خود به دستان سرد خاک سپرده شد. به گزارش سایت دردونه پیرمرد سال 1355 در فیلم «باغ سنگی» پرویز كیمیاوی بازی کرد و این فیلم در جشنوارههای داخلی و خارجی بسیاری شرکت داده شد.
باغ سنگی که شاید بتوان درختان آن را نمونههای خوبی از هنر مفهومی برشمرد، در 45 كیلومتری جنوب شرقی سیرجان و در نزدیك روستای بلورد قرار دارد. این باغ منحصر به فرد و بی نظیر تا به حال سوژه عکاسان و خبرنگاران بسیاری بوده است.
باغ ایرانی به عنوان ساختاری کامل، نشانه اعتراض مردی است که روزگاری از راه همین درختانی که حالا خشک شده اند و نابارور، روزگار می گذرانیده است.
درختانی که باروریشان ختم به رویش سنگ از دل شاخههایشان است، سنگهایی که روزگاری در کسوت واژه های ناگفتنی پیرمردی بی زبان به کمک او آمدهاند و روی شاخهها سوار شده اند.
این باغ بی شک از زیباترین و خاصترین جاذبههای گردشگری استان کرمان و صد البته کشور محسوب میشود و قطعا نمونه آن را در هیچ جای دیگری نخواهید دید.
از بیل گیتس پرسیدند ثروتمند تر از تو ، تو دنیا هست؟
در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟
در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.
گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.
زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم
گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
ساله مسلمان سیاه پوست
قرار نبوده !!!
تا جایی که فهمیدهام قرار نبوده این قدر وقتمان را در آخورهای سرپوشیدهی تاریک بگذرانیم به جای چریدنِ زندگی و چهار نعل تاختن در دشتهای بیمرز.
قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم.
قرار نبوده اینقدر دور شویم و مصنوعی. ناخنهای مصنوعی، دندانهای مصنوعی، خندههای مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغههای مصنوعی.
حتماً قرار نبوده بزهایی باشیم که سنگنوردی مصنوعی در سالن میکنند به جای فتح صخرههای بکر زمین.
هر چه فكر میکنم میبینم قرار نبوده ما اینچنین با بغل دستیهایمان در رقابتهای تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم جانور بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید بدانم راه تعالی بشری از دانشگاهها و مدرکهای ما رد بشود … باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نیلبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند… قرار نبوده این همه در محاصرهی سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بیشک این همه کامپیوتر و پشتهای غوزکردهی آدمهای ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده؛
تا به حال بیل زدهاید؟ باغچه هرس کردهاید؟ آلبالو و انار چیدهاید؟… کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست…
این چشمها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.
قرار نبوده خروسها دیگر به هیچکار نیایند و ساعتهای دیجیتال بهجایشان صبحخوانی کنند. آواز جیرجیرکهای شبنشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و اینطور شب تا صبح پرپر زدن
اپیدمی نشود. من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همهی دار و ندار زندگیمان، همهی دغدغهی زنده بودنمان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده اینطور از آسمان دور باشیم و سی سال بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستارهها نخوابیده باشیم.
قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالمتاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یکبار هم بیواسطهی کفش لاستیکی/چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانهی سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم.
چیز زیادی از زندگی نمیدانم، اما همینقدر میدانم که اینهمه “قرار نبوده”_ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگیمان را آشفته و سردرگم کرده…آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سردر نمیآوریم چرا.
عکسی از یک مرد تاثیر گذار در المپیک
این دونده بدون پا با تلاش های فراوان توانست جواز شرکت در بازی های المپیک را بگیرد، الهام بخش بسیاری از افراد معلول و حتی سالم است.
پیستوریوس در دوی 400 متر بازی های المپیک 2012 لندن در کنار دوندگان سالم و پا به پای آنها دوید تا نشان دهد که نقص عضو بهانه ای برای ناتوانی نیست.
بعد از مسابقه او در المپیک ، عکسی قدیمی از وی در کنار کودکی بدون دو دست و دو پا در اینترنت پخش شد که توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
برخی از سایت ها با انتشار مجدد این عکس نوشتند: این عکس به یادمان می آورد ارزش کاری که او برای دیگر افراد قطع عضو انجام داده، بی نهایت است. از این به بعد هر کسی در دنیا که دست یا پا ندارد کافی است نگاهی به پیستوریوس بیندازد و با خود بگوید: 'اگر او می تواند پس من هم می توانم'.
'الی چالس' نام دختر خردسالی است که در عکس با پیستوریوس مسابقه می دهد. او مردی را در کنار خود می بیند که مثل او است اما محدودیت ها را نپذیرفته است.
پیستوریوس گرچه نتوانست به فینال برسد اما در دور مقدماتی دوی 400 متر به قدری خوب دوید که راهی نیمه نهایی شد. موفقیت های او در مسابقات جهانی و اکنون نیز المپیک نه تنها به افراد معلول بلکه برای انسان های سالم نیز انگیزه می دهد.
در نیمه نهایی 'کرانی جیمز' که به عنوان نفر اول از خط پایان عبور کرد، تحت تأثیر رقابت با پیستوریوس، بلافاصله بعد از پایان مسابقه به سمت وی رفت و برچسب نام خود که روی پیراهنش چسبیده بود را با او عوض کرد.