کانون

نسخه‌ی کامل: مطالب خواندنی: جااالـــب ... علمییییی ... مفیـــــــــددد
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
وقتی سیمون کایندلی‌ساید، در ماراتون لندن امسال به عنوان نفر آخر از خط پایان گذشت همه تشویقش کردن چون اولین انسان فلج قطع نخاع تاریخ بود که تونست یک ماراتون رو تا آخر بدوه!

گاهی آخر شدن هم اول شدنه...
[تصویر:  _۱۰۰۱۴۹_ef3m.jpg]


[تصویر:  _۱۰۰۱۲۱_muxi.jpg]



[تصویر:  _۱۰۰۰۴۸_inqm.jpg]



[تصویر:  _۱۰۰۰۳۴_tsva.jpg]


[تصویر:  _۰۹۵۹۲۰_5ki3.jpg]



[تصویر:  _۰۹۵۸۵۷_ivk9.jpg]



[تصویر:  _۰۹۵۸۴۴_n9ff.jpg]



[تصویر:  _۰۹۵۸۱۹_f7az.jpg]



[تصویر:  _۰۹۵۷۵۴_r91h.jpg]
عمر عقاب 70 سال است ولی به 40 که رسید چنگال هایش بلند شده وانعطاف گرفتن طعمه را دیگر ندارد

نوک تیزش کندو بلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه میچسبد وپرواز برایش دشواراست.

آنگاه عقاب است و دوراهی : یا بمیرد یا دوباره متولد شود

ولی چگونه ؟ 

عقاب به قله ای بلند میرود نوک خود را آنقدر بر صخره ها میکوبد تا کنده شودو منتظر میماند تا نوکی جدید بروید
بانوک جدید تک تک چنگال هایش را ازجای میکند تا چنگال نو درآید. و بعد شروع به کندن پرهای کهنه میکند
این روند دردناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد میشود که میتواند 30 سال دیگر زندگی کند

برای زیستن باید تغییر کرد

درد کشید

از آنچه دوست داشت گذشت

عادات و خاطرات بد را از یاد برد و دوباره متولد شد

یا بايد مرد
Khansariha (58)
یک تکنیک قدرتمند Swish در علم NLP برای کنار گذاشتن و تغيير عادات رفتاري
 
شاید روش های زیادی رو  برای اصلاح عادت های بد انجام داده اید ولی به نتیجه ای نرسیدین

تگنیک Swish Pattern که یکی از ساده ترین و در عین حال قدرتمند ترین تکنیکهای NLP است  را معرفی می‌کنیم.
 نتایجی که با این روش روی دیگران کسب میشود بسیار خوب و موثر است.

روش Swish در NLP

از روش SwishPattern میتوان برای تغییر یک الگوی رفتاری و جایگزین نمودن آن استفاده کرد. عادتهای مختلفی وجود دارند که بعضا بسیار عجیب هستند. عادت به خوردن ناخنها، عادت به کندن جوش صورت ،عادت به غر زدن و غیره

مراحل انجام این تکنیک بصورت زیر است :

1- ابتدا در محیطی ترجیحا آرام، چشم خود را بسته و تصویر بزرگ ذهنی خود را(تصویر منفی) حین شروع انجام آن عادت بد ببینید.

2- در ذهن خود دقیقا در لحظه قبل از شروع عادت منفی، یک تصویر کوچک از عادت مثبت و انرژی دهنده جایگزین خود در گوشه پایین و سمت راست به اندازه کوچک به وجود آورید.

بسیار مهم است که تصویر مثبت به شما انرژی فوق العاده ای دهد و از دیدن خود در آن حالت مثبت لذت ببرید و آنرا حس کنید.

3- به یکباره و با سرعت فوق العاده زیاد، تصویر کوچک مثبت را از گوشه پایین راست، بزرگ کنید تا جایی که همه ی تصویر بزرگ منفی را در بر بگیرد و آنرا تماما متلاشی کند.

نکته مهم : تاکید ویژه میشود که حین بزرگتر کردن تصویر با سرعت زیاد، صدایی مانند : ووووووش را نیز تکرار کنید. این کار کمک میکند که مسیر نورولوژیکی قبلی ضعیف شده و بشکند و از طریق Pattern Interruption تغییر یابد. حال که تصویر مطلوب شما بزرگ شده است، آنرا بزرگ و بزرگتر و کاملا رنگی و با کیفیت کنید و خود را در آن وضعیت ببینید و مشاهده کنید و از این وضعیت جدید کاملا لذت ببرید و حس خوب آنرا با همه وجود تجربه کنید. (تجربه کامل حس خوب بسیار مهم است)

با ادامه دادن این تمرین تا ۲۱ روز، مسیر عصبی عادت معیوب در مغزتان قطع خواهد شد و مغز مسیر جدید عادت مثبت را دنبال می‌کند.
براساس تحقیقات وزارت کشاورزی ژاپن، از سال ۲٠۱۷ تاحالا به صورت میانگین سالانه تعداد رستوران‌های ژاپنی در دنیا حدود ۲٠ درصد افزایش یافته
پخت غذای ژاپنی در خانه‌ هم بیشتر شده
می‌دونید مهمترین دلیل افزایش این محبوبیت چیه؟ انیمه و مانگا ?

+ کاش قدرت رسانه برای معرفی ایران جدی‌تر گرفته بشه
هر آدمى دو قلب دارد . قلبى كه از بودن آن با خبر است و قلبى كه از حضورش بيخبر . قلبى كه از آن با خبر است ، همان قلبى است كه در سينه مى تپد . همان كه گاهى مى شكند ، گاهى مى گيرد و گاهى مى سوزد . گاهى سنگ مى شود و سخت و سياه و گاهى هم از دست مى رود . با اين دل است كه عاشق مى شويم ، با اين دل است كه نفرين مى كنيم و گاهى وقت ها هم كينه مى ورزيم ..اما قلب ديگرى هم هست ، قلبى كه از بودنش بيخبريم . اين قلب اما در سينه جا نمى شود و بجاى اينكه بتپد ، مى وزد و مى بارد و مى گردد و مى تابد . اين قلب نه مى شكند ، نه مى سوزد و نه مى گيرد .سياه و سنگ هم نمى شود .زلال است و جارى مثل رود نسيم است و آنقدر سبك كه هيچ وقت جا نمى ماند .بالا مى رود و بالا مى رود و بين زمين و ملكوت مى رقصد ... اين همان قلبى است كه وقتى تو نفرين مى كنى ، او دعا مى كند ... وقتى تو مى رنجى ، او مى بخشد ... اين قلب كار خودش را مى كند ... نه به احساست كارى دارد نه به تعقلت ... نه به آنچه مى گويى ، نه به آنچه مى خواهى ... و آدم ها به خاطر همين است که دوست داشتنى اند ... به خاطر قلب ديگرشان ، به خاطر قلبى كه از بودنش بي خبرند ...
برای سفر با کالبد الهی ات باید انرژیِ لطیفِ هنگفتی داشته باشی.

باید راههای ذخیره و حفظ و نگهداری این انرژیِ لطیف را بیاموزی.

یکی از راههای جذب و ذخیره انرژی که مادرِ همهء راههاست،
'مراقبه' یا همان 'سکوت و توقف ذهن' است.
که با آن به یک سکوت درونی و همه جانبه وارد میشوی.

در این مرحله تو بیداری ولی در خواب عمیقی!(اینجا تنها یک خواب است) 

فکر و خیال ها، قضاوت ها و آرزو پروری ها دزدان انرژی لطیف کالبد ما هستند.

و انرژی های لطیف تو را می مَکند و در آن شکاف ایجاد می کنند.
پورن یک سلاحه.  هر باری پورن میبینی آسیب مغزی توسط سیل دوپامین تولید شده به صورت مصنوعی ایجاد می شه و مطالعات نشان داده‌اند که تماشای مستمر پورن به گیرنده‌های دوپامین آسیب می‌زند و همچنین ماده خاکستری مغز را کاهش می‌دهد.  این نوعی آسیب مغزی است که منجر به کاهش تستوسترون، اضطراب، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش مواد معدنی و انگیزه کمتر می شود.  پورن همچنین بیننده را از واقعیت جدا می کند و رابطه زن و مرد را ضعیف می کند و کنترل جمعیت را آسان تر می کند.
ایا پورن رایگانه؟
جواب : نه روحتو  بابتش میفروشی
اسرار سکوت

در یک بودن و حضور عاشقانه است،سکوت به معنای حرف نزدن نیست.سکوت به معنای نبود دغدغه است ودل آرام است،فقط بنشین و نظاره گر جریان فکرها و دغدغه ها باش فقط ناظر باش.همه چیز در سکوت آغاز میشود،معجزات در سکوت اتفاق میفتد.سکوت درون را بیاموزید اگر خواهان تحول هستید.زیرا شکوفایی از سکوت آغاز میشود و به یاد داشته باشید سکوت صدای خداست و آن وصل تو با خویشتنت است.
صدای خداوند سکوت است،اگر واقعاً میخواهید با او ارتباط برقرار کنید،نخست باید با سکوت ذهن خودتان انجام شود.زیبایی وجود تو، زیبایی جهان هستی است. سکوت وجود تو، زبانی است که جهان هستی درک میکند.

معلم معنوی آدیا شانتی می گوید:

شما چه می‌بودید اگر قضاوت نمی‌بودید؟ به این پرسش پاسخ ندهید ،فقط به او اجازه دهید شما را در سکوت متوقف کند.
سکوت زبان اصلی عبادت است ؛خدا هیچ زبانی را نمی شناسد !سه هزار زبان در دنیا وجود دارد و تنها سکوت است که به هیچ زبان و ملیت و قوم و مذهبی تعلق ندارد.سکوت هیچ مرزی را نمی شناسد،بی حد و مرز است،هر گاه در سکوت بسر بری با خدا در تماس هستی …

در این اینجا به چند سخن از بزرگان در مورد اسرار سکوت درون خواهیم پرداخت:

1- برای ذهنی که ساکت است، سرتاسر گیتی تسلیم می شود.
لائوتزو

 2- فقط در حالت سکوت و آرامش ذهن، امکان روشن شدگی وجود دارد.
كريشنامورتی

 3- این همه گفت و گوی و مشغله و بانگ و حرکت و آرزو بیرون پرده است درون پرده خاموشی و سکونت و آرام است.
بایزید بسطامی

 4- حقیقت تنها در سکوت نهفته است.
پابلو پیکاسو

 5- فراموش نکن هر استادی درسی در آستین دارد ، اما مهمترین دروسِ تو تعلیمی است که خداوند در سکوت به تو تعلیم می دهد.
پال توئیچل

 6- سکوت در جایی است که هیچ فکری وجود ندارد، آن وضعیت واقعی به حقیقت رسیدن است.
رامانا ماهارشی

 7- در فضای بی ذهنی، حقیقت چون نوری نازل می‌شود.
اشو
 
9- سکوت حالت طبیعی ماست.
کارلوس کاستاندا

10- تفکری که با سکوت انضباط یافته است می تواند زبان الهی را برایت قابل فهم کند.
کارلوس کاستاندا
راز موفقیت و کلید بهشت واقعی 
شکر گزاریست و شکر گزاری 
یعنی زندگی در لحظه اکنون
 به بهترین شکل . 
یعنی فکرت و همه احساست 
متمرکز برای این لحظه باشه. 
اینکه در لحظه زندگی کنیم یعنی 
هر لحظه تازگی را بدون 
درگیر شدن ذهنیات و افکار 
بگذرونیم و آزادی یعنی این
خدا در گذشته و آینده نیست،
زندگی هم در گذشته و آینده نیست، 
تو هم نباش و در این لحظه قرار بگیر

 این راز،،، موفقیت مادی و معنوی شما رو به همراه میاره

شکر گزاری = شادی = خدا

اینو به شخصه تجربش کردم نمیتونم توصیف کنم چطور بود فقط ازتون میخوام شمام همینطور باشید و ذهنتون رو کمی رها کنید و روی هر مسئله ای تمرکز نکنید خیلی لذت از زندگی و حال خوب و شادی زیاد میشه  Khansariha (18)
قانون پناهگاه:
کوهنوردان کوه های آلپ با رسیدن به نیمه ی راه ، در استراحتگاهی در آنجا استراحت می کنند.
آنان اگر صبح زود کوه نوردی را شروع کنند ، موقع ناهار به همان استراحتگاه می رسند.
صاحب آن استراحتگاه طی سالیان متوجه شده که اتفاق جالبی رخ می دهد : وقتی کوه نوردان وارد استراحتگاه می شوند و گرمای آتش را حس می کنند و بوی غذا به مشامشان می رسد ، برخی از آنان وسوسه می شوند و به همراهان خود می گویند: " می دانی فکر کنم بهتر است همین جا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین می رویم."
وقتی کنار آتش می نشینند و آواز می خوانند ، جرقه ای از خشنودی آنان را فرا می گیرد.
در همین هنگام بقیه ی گروه لباس هایشان را می پوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه می دهند.
در ساعت بعد فضای شادی بخشی کنار آتش وجود دارد و اوقات خوبی را در مامن آرام خانه کوچک سپری می کنند. اما حدودا سه ساعت بعد ، آرام می شوند و به سمت پنجره می روند و به بالای کوه می نگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند ، نگاه می کنند.
جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگبار و غم انگیز مراسم تشییع جنازه تبدیل می شود.
متوجه می شوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته اند.
چه اتفاقی افتاد؟
راحتی موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به هدفشان شد.
این ، برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد.
آیا در  زندگی ما پناهگاه هایی وجود دارد که مانع رسیدن به قله و از دست دادن هدفمان شود؟
زندگی از دو قسمت تشکیل شده است: قله ها و پناهگاه ها.
در پناهگاه امنیت و  آسایش وجود دارد ، خطری جان شما را تهدید نمی کند ، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج ، باید با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.
وقتی به بیرون نگاه میکنی به بازی گرفته میشی، وقتی به درون نگاه میکنی خود بازی را به دست میگیری، آری این زندگی چیزی جز بازی نیست اگر قواعد بازیش را بلد نباشی آن وقت نمیتوانی خوب بازی کنی و خیلی زود از دور خارج میشی. اگر از زندگیت راضی نیستی این به این معنیه که از درون خودت بی خبری. انسانی که به درون خود آگاه هست از چیزی نمی رنجد و حراسی ندارد. این نارضایتی از نبود آگاهیست، راه فراری نیست باید آگاه شد. تا زمانی که چنگ به دنیای بیرونت میزنی داستان زندگیت تغییر نخواهد کرد و مدام اتفاقاتی مشابه برایت رخ خواهد داد. دنیای درون چیزی از نارضایتی نمیداند، او چیزی از ترس نمیداند، او غمگین گذشته ات نیست، او نگران آینده ات نیست، او فقط لحظه حال را میداند زیرا که در لحظه حال چیزی فراتر از اینها را تجربه میکند، (او فرا آگاهیست). تو در بند من ذهنی خود زندانی هستی و او تو را هر جا که دلش خواست میبرد بی آنکه تو متوجه شوی که تو با ایگو یکی نیستی و او مالک تو نیست.
تو  سالهاست که در بند من ها  هستی اما با کشتن آنها رفتن تو به جهان درونت فرا میرسد و تو تازه متولد میشوی.   Khansariha (18)
قانونِ انسانیت یا مدنیت؟!
قانون مدنی شاید خیلی اجازه ها را بدهد که قانون انسانیت از آن نهی کند و بر عکس ! 
پس قانون را درون خودت پیدا کن ببین وجدانت اجازه می‌دهد یا نه !

تظاهر، وانمود و پنهان کردن درون سیاه پشت دین! 

( ظاهر به سلامت، باطن به ملامت )
در یک کلاس بعدازظهر در دانشگاه استنفورد، آخرین سخنرانی در مورد ارتباط ذهن و بدن بود- بررسی ارتباط بین استرس و بیماریها. سخنران جلسه (رییس دانشکده روانپزشکی در استنفورد) در حین صحبت هایش به این موضوع پرداخت که:
 یکی از بهترین کارهایی که یک مرد می تواند برای سلامتی اش انجام دهد، دوست شدن با یک زن است!
در حالی که یکی از بهترین کارهایی که یک زن می تواند در این راه انجام دهد، تقویت روابطش با دوستان هم جنس اش است.

زنان به طرز متفاوتی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و یک سیستم حمایتی فراهم می آورند که استرس و دشواری های زندگی را با یکدیگر تقسیم کرده و از شدت آن می کاهند. این کیفیت که به «وقت گذرانی با دوستان مؤنث» تعبیر می شود، در بدن به تولید سروتونین بیشتر کمک می کند؛ نوعی انتقال دهنده عصبی که با افسردگی مقابله می کند و در بدن احساس سرزندگی و نشاط به وجود می آورد.

زنان احساسات شان را با یکدیگر در میان می گذارند، در حالی که مردان اغلب، روابطشان را بر مبنای کار و فعالیتشان شکل می دهند. آنها به ندرت با رفقایشان در مورد اینکه راجع به یک مسئله مشخص چه احساسی دارند و یا زندگی خصوصی شان چطور پیش می رود، حرف می زنند.
بله، آنها اغلب در مورد کار، ماشین، ماهیگیری، شکار، گلف (و فوتبال!) حرف می زنند، ولی در مورد احساساتشان؟ بعید است!
و یکی از دلایل طول عمر کوتاه تر مردان نسبت به زنان سرکوب و دفن سطحی ترین احساساتشان است.

با زنان اما همیشه چنین کاری میسر است. ما از اعماق روحمان با خواهر و مادرانمان،یا زبانم‌ لال (دوست دخترمان)سهیم می شویم و ظاهرا این کار برای سلامتی ما خیلی مفید است. وقت گذراندن با یک دوست، درست به اندازه پیاده روی و بدنسازی برای سلامت عمومی بدن اهمیت دارد.

یک تفکر رایج این است که وقتی ورزش می کنیم داریم فعالیت مفیدی برای سلامتی جسممان انجام می دهیم، اما زمانی را که با دوستانمان صرف می کنیم، وقت تلف کردن به حساب می آوریم و فکر میکنیم که باید آن را به کار مفیدتری اختصاص دهیم؛ این درست نیست. در واقع، نداشتن یا از دست دادن روابط صمیمانه با انسان های دیگر، به اندازه سیگارکشیدن و دخانیات، برای سلامتی بدن خطرناک است!

بنابراین هر زمان که شما با یک دوست مؤنث، در مورد چیزهای بی اهمیت و روزمره زندگی حرف می زنید، بر پشت خود دست نوازشی  بکشید و به خودتان تبریک بگویید که کار مفیدی در راستای سلامت جسم و روحتان انجام می دهید! ما به راستی بسیار بسیار خوش شانسیم!
یکدیگر را دوست بداریم.
سال ۲۰۱۴ یک مطالعه روانشناسی انجام شد و مقاله اش در مجله ساینس چاپ شد که نتیجه اش حیرت انگیزه. 
تعدادی داوطلب را به آزمایشگاه بردند و بهشون به وسیله یک دستگاه، شوک الکتریکی وارد کردند. درد این شوک چیزی ما بین یک نیشگون ساده یا دردی نزدیک به تیرکشیدن دندون بود. بعد از هر شرکت کننده خواستند که نظرش را راجع به این تجربه بنویسه. همه شرکت کننده ها تقریبا معتقد بودند که تجربه دلپذیری نبود. ازشون پرسیدند: آیا دوست دارید دوباره تکرار بشه؟‌ نه. 
در ادامه آزمایش از هر داوطلب خواستند در اتاقی تنها بشینه و به چیزهای خوب فکر کنه و هیچ کاری انجام نده. صرفا فقط نشستن و فکر خوب کردن و شاد بودن، همین.
مدتی که باید در اتاق تنها می نشستند در آزمایشهای مختلف بین ۶ تا ۱۵ دقیقه بود. لحظه آخر قبل از اینکه آزمایشگر از اتاق خارج بشه، یهو برمی گرده و به داوطلب میگه: راستی در این مدت اگر دلت بخواد می تونی از دستگاه شوک الکتریکی هم استفاده کنی و به خودت شوک بدی!
حدس می زنید چند درصد آدمها به جای نشستن در تنهایی و فکر کردن به چیزهای خوب و شاد، رفتند سراغ دستگاه شوک دهنده که قبلا دردش را کشیده بودند و به خودشون شوک دادند که درد بکشند؟‌
دو سوم مردها و یک سوم زنها بطور خود خواسته و با وجود آگاهی از دردش و داشتن تجربه قبلی دوباره رفتند سراغ دستگاه و حداقل یکبار دیگه به خودشون شوک الکتریکی وارد کردند. در یک مورد یک از شرکت کننده ها به خودش بیش از ۱۹۰ بار شوک وارد کرد بطور متوسط هر ۶ ثانیه یکبار.
در دورانی به سر می بریم که آدمها ترجیح میدند سرشون به چیزی مشغول باشه حتی اگر اون چیز باعث درد و رنجشون میشه ولی لحظه ای با خودشون و افکارشون تنها نباشند. این مقاله خیلی من را به فکر فرو برد که آیا بطور خود خواسته مواردی هست که دارم درد و رنجی که ازش آگاه هستم را به خودم تحمیل می کنم برای اینکه مثل اون شرکت کننده های آزمایش با خودم و افکارم تنها نباشم؟ شاید فکر کردن راجع بهش برای شما هم جالب باشه.

عنوان مقاله برای مطالعه بیشتر: 
“Timothy D. Wilson and others, “Just Think: The Challenges of the Disengaged Mind,” Science 345, no. 6192 (July 2014): 75–77.”
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66