مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سفید است
(نظامی)
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباید خواست
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
(استاد شهریار)
من جز برای تو نمیخواهم خودم را
ای از همه من هایِ من بهتر: من تو
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
"حافظ"
نیفتادم چنان کز کوشش افلاک برخیزم
مگر گرد تو گردد گرد من کز خاک برخیزم
میان بسته هر یک به گوهرخری
خریدار گوهر بود گوهری
یا به تیغ کج او گردن تسلیم بنه
یا ز خاک در او پای بکش، دست بشوی
فروغي بسطامي