تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول....آخربسوخت جانم در کسب این فضایل
گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم ......گفت آن زمان که نبود جان در میانه حایل
اینم چون که رند توش بود از جناب حافظ تقدیم میکنم به رند عزیز.
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست
بعد از من و جان کندن من نوبت توست
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
حافظ .
ت بده
تو ک فصلی ب نام عشق خواندی .............چرا در کوچه های عقل ماندی
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
...
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
حافظ
تورا درمنزل جانان چون امن عیش هر دم....جرس فریاد میداد که بربندید محمل ها.......
خدا کنه درستگفته باشم.....دقیق به خاطر ندارم
سلام
من پاسخ میدم با الف.. اما اصل بیت قبل اینه :
مرا
در منزل جانان چه
امن عیش چون هر دم.
جرس فریاد میدارد
که بربندید محملها. حافظ
"آدمیزاد است و عشق و دل ب هر کاری زدن
آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه"
"ه" بده...
یاعلی.
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم ...واندرین کار ،دل خویش به دریا فکنم.
از حافظ دوست داشتنی
از سها خانوم ممنونم بابت تصحیح بیتی که گفتم....دست خودم نبود دیروز ناراحت بودم!
من نمی دانم که بُردم جنگ را یا باختم
زنده بیرون آمدم اما سپر انداختم...
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده و خون می خورم و خاموشم
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه ی غزل است