یه سوال تکنیکی ؟؟
این بالایی الان شعر بود ؟
بازم ببخشید جسارت کردم
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
سعدی
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان که ایشان
به زان که فروشند چه خواهند خرید ؟
خیام
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
حافظ
دیگ ز آتش شد سیاه و دودفام
گوشت از سختی چنین ماندست خام
غورهٔ تو سنگ بسته کز سقام
غورهها اکنون مویزند و تو خام
مولوی
وقتی با یه بیت پونصد بار توی مشاعره شرکت میکنی.
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
سعدی
ما مست و خراب و رند و عالم سوزیم
با ما منشین وگرنه بد نام شوی
ترجیحا یه بیت بگید آخرش ب باشه
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
حافظ
در شبـــی از تــــو و کابــوس تـو طولانـــی تر
در شبی تیره که هر کار کنی باز شب است
فاطمه اختصاری
تابع حق دیدنش نا دیدنش
خوردنش ، نوشیدنش ، خوابیدنش
در رضایش مرضی حق گم شود
«این سخن کی باور مردم شود»
اقبال لاهوری
درون ما ز تو یک دم نمیشود خالی
کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب
سعدی
با زمانی دگر انداز ای که پندم می دهی
کاین زمان گوشم بر چنگ است و دل در چنگ نیست
همه روز روزه رفتن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به معابد و مساجد، همه اعتکاف جستن ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن ز وجود بینیازش، طلب نیاز کردن
به خدا قسم که آنرا، ثمر آن قدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
(شیـــــــخ بهــــــایی)
داداش علیرضا جان،
معمولا شعر بیشتر از دو بیت رو توی تایپک شعر و نثر ادیبان میذاریم
(اینجا)
با اجازه با پست قبلش جواب میدم.
تو باز دعوی پرهیز می کنی سعدی ؟
که دل به کس ندهم ، کُلُّ مُدَّعِِ کذّاب
سعدی
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد
ناصر فیض
در آینه بوسید خودش را و نفهمید
آن لب که هدر داد مرا خرج دو سال است