کانون

نسخه‌ی کامل: شعر و نثر ادیبان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
برخيز كه مي رود زمستان
بگشاي در سراى بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان

وين پرده بگوي تا به يك بار
زحمت ببرد زپيش ايوان

آواز دهل نهان نماند
در زير گليم عشق پنهان

بر خيز كه باد صبح نوروز
در باغچه مي كند گل افشان

خاموشي بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امكان

#سعدى
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ شتاب ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عشق می طلبی ترک خواب کن

روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
باما بجام باده صافی خطاب کن

کار ثواب باده پرستی است حافظا
برخیز و عزم به جزم کارصواب کن

#حافظ
نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا!

اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه ی تطهیری، شبیه سوره ی «اعطینا»


شناسنامه ی تو صبح است، پدر؛ تبسم و مادر؛ نور
سلامِ ما به تو ای باران، درودِ ما به تو ای دریا

کبودِ شعله ور آبی! سپیده طلعتِ مهتابی
به خون نشستن تو امروز، به گُل نشستنِ تو فردا


مگر که آب وضوی تو، ز چشمه سارِ فدک باشد
وگرنه راه نخواهی برد، به کربلا و به عاشورا

((علیرضا قزوه))
ماه من غصه چرا ؟؟؟
آسمان را بنگر،
که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که،
دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست

 
ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد

 
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
که کشم رخت به میخانه وخوش بنشینم
جام می گیرم واز اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاک دلی بگزینم
جز صراحی وکتابم نبود یار وندیم
تا حریفان دغا را بجهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان برچینم
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی ومی رنگینم
سینه تنگ من وبار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم وگر زاهد شهر
این متاعم که همی بینی وکمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهر آیینم
[تصویر:  foto-lulesh-te-bukura-56a96401927e4.jpg]

به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده ست به جز ما کسی به یاری ما
به رنج راه بیامیز تا بیاموزی
به مشق آبله، اسرار پایداری ما
به دوش نعش جوان برده ایم و در تشییع
ندیده است کسی اشک سوگواری ما
به سر بلندی سرویم و استواری کوه
به رودهای جهان رفته بی قراری ما
نمانده جای شکایت که در پی هر زخم
بلندتر شده طومار بردباری ما
بهار آمده اما برای پیروزی
خوشا که سرخ شود جامه ی بهاری ما
(میلاد عرفان‌پور)
دود اگر بالا نشیندکسر شآن شعله نیست
جای چشم ابرونگیردگرچه اوبالاتر است
آخ جون
قسمت شعر هم داره کانون من عاشق شعر هم
شعرهای احساسی 53258zu2qvp1d9v
اینجا می ترکونم 4chsmu1
دله من کوچیکه اما کاش تو قلبم جاشی 12
همه هستی مو گذاشتم همه هستم باشی
مگه من مردم آقا تو بخوای تنها شی 12
وقتی مردم تو بیا تا که نگن بی کس مرد 12
اون که تو اوج جونی غمه روضت را خورد 12
آخرش پای همین غم آخرش کم آورد 12
مثله اون حاله ابالفضل که شده شرمنده 12
خیلی شرمندتم آقا که دارم می نالم 12
روی تابوت بذارید عکسی را که من دارم
منو بهانه ی نجف
به لب ترانه ی نجف
خداکند سفر کنم
به آستانه ی نجف
دل از دلم ربوده است
ماه شبانه ی نجف
دل منو و زیارت شاه یگانه نجف
مست و خرابم از می
شراب خانه ی نجف
کرده دلم چه عادتی
به آب و دانه ی نجف
از همه کس جدا شدم
گدای مرتضی شدم
منو نگاه مرتضی
جمال ماهه مرتضی
منم گدای بی کس و
پر از گناهه مرتضی
با دله من عشقتو در هم شده آقا
رابطم حالا با تو محکم شده آقا
اما یه مدتیه احساسه من اینه
کرببلای خونه من کم شده آقا
ای دله غافل همه دارن می رن حرم مست زیارت
ای دله غافل یه وقتی جا نمونی از صف شفاعت
ای دله غافل برگ شفاعتو بگیر واسه قیامت
کدوم ارباب اینقده نوکر داره
کدوم آقا اینقده حاجت میده
کدوم عشقی مثله عشقت شیرینه
کدوم صحنی اینقده زائر می ده
منم عبد فقیر تویی شاهه ولا
کبوتر شده دل تو ایونه طلا
بهشت من شده اسمش کرببلا
اگه بذاری بری دلش می گیره علی 12
اگه نباشی یه روز بدون می میره علی 12
حق نوشته روی قلبم یا حسین با رنگ مستی
عالم زر بودم آقاجون اومدی به دل نشستی