کانون

نسخه‌ی کامل: شعر و نثر ادیبان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بین همه تاریکی هایی ک هست..

این ابیات روحمو جلا داد (:☘


نقل قول:
این حقیقت دان نه حق‌اند این همه..
نه به کلی گمرهانند این رمه

زانک بی حق باطلی ناید پدید✌
قلب را ابله به بوی زر خرید

گر نبودی در جهان نقدی روان
قلبها را خرج کردن کی توان؟؟

تا نباشد راست، کی باشد دروغ؟!
آن دروغ از راست می‌گیرد فروغ

بر امید راست، کژ را می‌خرند (:
زهر در قندی رود؛ آنگه خورند..

گر نباشد گندم محبوب‌نوش
چه برد گندم‌نمای جو فروش؟!

پس مگو کین جمله دمها باطل‌اند 49-2
باطلان بر بوی حق دام دل‌اند..

پس مگو جمله خیالست و ضلال 49-2
بی‌حقیقت نیست در عالم خیال..

حق، شب قدرست در شبها نهان
تا کند جان هر شبی را امتحان

نه همه شبها بود قدر ای جوان
نه همه شبها بود خالی از آن ...✌


مولانا
خوشتر از قالی کرمان غزلی ساخته ام،
نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام،
من همان قالی پاخورده ی خاک آلودم،
که دلم را به تمنای دلت باخته ام.
شاعر:عمران صلاحی
نردبانِ این جهان، "ما" و "منی" است.
عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجَرَم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت‌تر خواهد شکست.

مولانا Khansariha (2)
وابستگی غمی‌ست که از غصه‌ها سر است 53258zu2qvp1d9v

از من جدا بمان؛ که برای تو بهتر است 53258zu2qvp1d9v


حسین دهلوی
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است 53258zu2qvp1d9v

دل به یک لحظه ی کوتاه، به هم می‌ریزد 53258zu2qvp1d9v
دیگری گر برود از نظرم باکی نیست 65

تو که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو 53258zu2qvp1d9v


اوحدی
چون بسی ابلیس‌ ِ آدم روی هست

پس به هر دستی نشاید داد دست

مولوی 53
گوشه ی قلب تمام آدم ها 53258zu2qvp1d9v
یک صندلی خالی ست! Khansariha (2)
و باد
همیشه از همان سمت
آدم ها را می برد. chase
سمتی که کسی باید باشد و
نیست…! 53258zu2qvp1d9v

معصومه صابر
(1400 آبان 9، 23:05)karma نوشته است: [ -> ]اگر گویی که بتوانم برو حتما که بتوانی
اگر گویی که نتوانم برو بنشین که نتوانی
مستی به شکستن سبویی بند است
هستی به بریدن گلویی بند است

گیسو مفشان، توبه ی ما را مشکن
چون توبه ی عاشقان به مویی بند است!

سعید بیابانکی
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
 
زندگی درد قشنگیست، بجز شب هایش!
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد
 
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟! 
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!
 
خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!
 
شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولی
من به تو، او به نماز خودش ایمان دارد
 
اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سر و سریست که با موی پریشان دارد
 
"من از آن روز که در بند توأم" فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

علی صفری 53
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

#مولانا
گناه باده پرستان به توبه نزدیک است
خدا پناه دهد از غرور هشیاران

شاعر:#صائب_تبریزی
فرو رفت شب، روز روشن رسید Confetti
شبـــاهنگ را صبح صــادق دمید 317

دگـــر باره بختم سبک خیــز شد 49-2
نشاط دلـــم بـــر سخن تیـــز شد 6
#نظامی
از مکافات عمل غافل مشو.
                          گندم از گندم بروید جو ز جو



شاعرش هم یه بنده خداست یادم نیست Gigglesmile