کانون

نسخه‌ی کامل: اگر می خوای بخندی بیا تو این تاپیک!!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
غضنفر میگه عجیبه! میگن چی عجیبه؟ میگه 100000 تا تماشاگر ،

22 تا بازیکن ،3 تا داور! میگن این کجاش عجیبه؟

میگه گنجیشکه همرو ول کرده سر من کار خرابی کرده !1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81
غضنفر تو مسابقه دو دوپینگ میکنه،‌

ازقضا آخر میشه! رفقاش میپرسن: بابا چرا آخر شدی؟‌

میگه: آخه نمیخواستم بهم مشکوک شن!Khansariha (46)Khansariha (46)Khansariha (46)
مگسه داشته ... میخورده !

یک دفعه بالا میاره !میگن چی شد !؟ میگه : توش مو بود‬
ه مورچه با یه فیل ازدواج میکنن فیله بعد از دو روز میمیره

مورچه میگه ای بابا دو روز زندگی کردیم حالا یه عمر باید قبر بکنیم13131313
میدونى معنى (C N G) چیه؟
یعنى : سوخت نداریم جیگر
زن دوم مثل انرژی هسته ایی میمونه،
با اینکه حق مسلم ماست اما اجازه دستیابی به ما نمیدن،
حتی در حد تحقیقات Smiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2!
یارو تو حج نه نماز می خوند، نه طواف می کرد.

ازش علت رو میپرسن. میگه: به ما گفتن همه چیز با کاروانه!
غضنفر از کیوسک تلفن عمومی میاد بیرون،
ازش میپرسن: سالمه؟ میگه: آره، ولی آفتابه نداره
تو شهر غضنفر اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. غضنفر به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده
حیف نون با زنش می ره سینما کنترل چی با چراغ قوه به طرفشون میاد . حیف نون به زنش میگه برو کنار داره موتور میاد
غضنفر شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره عصر می شه … « شب می شه … ولی خبری ازش نمی شه . نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه زنش می پرسه: کجا بودی تا این وقت شب ؟ غضنفر می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم ... تشویقم کردن، منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم !
یکی جبهه بوده از هر طرف خمپاره می یومده .یکی داد می زنه می گه : سنکر بگیرید .یارو از اون ور می گه : واسه من بربری بگیرید!
ارو میره دستشویی هرچی زور زد آروغ میزد به خودش میگه : نکنه بر عکس نشستم !!!
به غضنفر میگن تا حالا لو رفتی ؟ میگه نه ، ردیف کن آخره هفته بریم !!!
یاد اون روزها بخیر. وقتى من بچه بودم، مادرم یک تومن به من مى داد و مرا به فروشگاه مى فرستاد و من با ٣ کیلو سیب زمینى، دو بسته نان، سه پاکت شیر، یک کیلو پنیر، یک بسته چاى و دوازده تا تخم مرغ به خانه برمى گشتم. اما الان دیگه از این خبرها نیست... !همه جا توى فروشگاه ها دوربین گذاشته اند42424242
غضنفر میره مکه وقتی برمیگرده ازش می پرسن چه طور بود؟ خوش گذشت؟

میگه :همه چی عالی بود هتل 5ستاره، امکانات توپ، جنسا ارزون و.... یه جای دیگه هم بود که مردم دورش میچرخیدن شلوغ بود من نرفتمTearsTearsTears
به یارو میگن در و ببند هوای بیرون سرده! میگه: مثلا اگه من در و ببندم هوای بیرون گرم میشه؟!4fvfcja4fvfcja4fvfcja
چند هزارسال پیش در چنین روزی چینی ها سنگ توالت را اختراع کردن! و در سال بعد ایرانی ها با گذاشتن سوراخ آن راکامل کردند!41414141
یه قورباغه ازیه گربه می پرسه:قورقورقوربونت بشم، کلاس چندمی؟ گربهه می گه پیش پیش... دانشگاهیم!
همون قورباغه با یه زنبور ازدواج میکنه! قورباغه میگه قوقوقوقوقوقوربونت برم زنبور میگه وظ وظ وظ وظ وظ وظ وظیفته!:(:(
ازدواج مثل مستراح مى مونه اونایى که تو هستن میخوان بیان بیرون و اونایى که بیرون هستن این پا اون پا میکنن برن تو !cheshmakcheshmak

1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j
غضنفر میفته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. غضنفر هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه: جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم!

ویرایش توسط هادی!
محمدرضا جان رعایت کن!
گم کردن قلم = بی قلم ماندن
بی قلم ماندن= ننوشتن
ننوشتن = مطالعه نکردن
مطالعه نکردن = رفوزه شدن
رفوزه شدن = دیپلم نگرفتن
دیپلم نگرفتن = کار پیدا نکردن
کار پیدا نکردن = پول در نیاوردن
پول در نیاوردن = بی غذا موندن
بی غذا موندن = لاغر مردنی شدن
لاغر مردنی شدن = زشت شدن
زشت شدن = بی عشق موندن
بی عشق موندن = ازدواج نکردن
ازدواج نکردن = بچه نداشتن
بچه نداشتن = تنهایی
تنهایی = افسردگی
افسردگی = بیماری
بیماری = مرگ
نتیجه اخلاقی : حواست به قلمت باشه و اون رو گم نکن وگرنه خواهی مرد !
سلام

آموزنده بود یا خنده دار ؟
سلام

یه نفر مي‌ره سيگار فروشي: آقا سيگار برگ دارين؟ خير. پس يك بسته كوبيده بدين!

یه نفر از جوب می پره ازش فیلم می گیرن . دور آهسته میزارن میفته تو جوب. دور تند می زارن می خوره به دیوار

از یه نفر میپرسن, نظرت راجع به نوشابه چیه؟ میگه: نوشابه آب داره, گاز داره, یه خط تلفن هم بزنن دیگه عالی میشه

یارو داشته تو اتوبان کرج با سرعت میرفته , یه دفعه رادیو پیام میگه : \"رانندگان عزیز که در لاین تهران به کرج در تردد هستند مواظب باشن یه اتوموبیل در لاین مخالف در حرکت است\" یارو همینجور که داشته فرمونو اینور اونور میکرده میگه : لامصبا یکی دوتام نیستن ...

یه نفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟ میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery

...........................
یا منیب
سلام

گفتگوی دو دختر پای تلفن:
سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟
فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس
گفتگوی دو پسر پای تلفن:
بنال... (بیب)......مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د ........ راه بیفت دیگه .....!


در یک سانحه رانندگی، اتوبوس از روی پل به دره پرت شد و عده ای کشته شدند و در این بین فقط ده زن و یک مرد موفق شدند به طنابی آویزان شوند. طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت. یک نفر باید طناب را رها می کرد و گر نه همه سقوط می کردند. مرد گفت من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم. من طناب را رها می کنم چون به فداکاری عادت دارم. در این لحظه زنان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند...


.........................................
یا جمیل
الون خانوم آقا امیر علی منظور بدی نداشتن1276746pa51mbeg8j

گفتن شاید کسی ناراحت بشه بازم بستگی به افراد دارهKool

منتظر پست زدنتون تو این تاپیک هستم317

.............................
یا منان
سلام

دو تا تنبل دراز كشيده بودند يكيشون داشته خميازه ميكشيده اون يكي ميگه داداش تا دهنت بازه لطفا اين اصغر ما رو هم صدا كن

يه دفعه دو تا هزار پا همديگر رو بغل ميکنن ميشن زيپ17

يه نفر يه سگ فلج داشته، هر وقت دزد ميومده، سگه رو مي گذاشته توي فرغون و دنبال دزده مي‌دويده

آيا ميدانستيد که بزبزه قندي اولين بز ديابتي تاريخ است !4fvfcja



..................
یا امین
یارو از صدای جیرجیرک خوابش نمی برده،
جیرجیرکه رو روغنکاری می کنه! 4fvfcja

یارو دو دست خرشو قطع میکنه یکی ازش می پرسه چرا این کارو کردی میگه میخوام کانگروش کنم haha

یارو خواب ميبينه داره بازي ميکنه باباش رو ميکشه ميره مرحله بعد از خواب بلند ميشه ميبينه باباش جلوش نشسته ميگه اه سيو نکردم. 4fvfcja

یارو با پسرش بانک می زنن و فرار میکنن میرن داخل یه استادیوم شروع میکنن دور زمین فوتبال دویدن، بعد از دو دور پلیس میرسه، پسره میگه: بابا پلیس‌ها رسیدن چی کار کنیم؟ باباهه میگه: نگران نباش اونا هنوز دو دور عقبن !
مش غلام تو عروسي ميبينه همه موبايل دارند, يك كاغذ لوله ميكنه مي بنده به كمرش. يكي بهش ميگه اين چيه؟
نگاه ميكنه ميگه: وااااااااااای انگار واسم فكس اومده !
یک روز جورج بوش میهمان ملکه انگلیس بود. او از ملکه درباره رمز موفقیتش در سلطلنت سووال کرد و ملکه گفت:« من سعی می کنم اطرافیانم را از میان افراد باهوش انتخاب کنم.»
« چطور این کار را می کنید؟»
« با یک سووال ساده.»
در این موقع ملکه به تونی بلر تلفن زد و از او پرسید:« پدر تو یک پسر دارد. مادرت هم یک پسر دارد. این پسر برادرت نیست. پس این پسر کیست؟»

تونی بلر جواب داد:« این پسر خود من هستم.»
جورج بوش که از این کار ملکه خیلی ذوق کرده بود، در بازگشت رامسفلد را احضار می کند و همین سووال را از او می پرسد. رامسفلد چند دقیقه فکر می کند و به نتیجه نمی رسد و از بوش می خواهد که چند روز به او فرصت بدهد. بعد از تشکیل چندین جلسه باز هم به نتیجه نمی رسد. ناچار به کالین پاول زنگ می زند و از او می پرسد. کالین پاول می گوید:« خوب معلوم است احمق جان، این پسر خودمم.»

رامسفلد با خوشحالی به نزد بوش می رود و می گوید:« جواب را پیدا کردم. این پسر کالین پاول است».
جورج بوش می گوید:« نه احمق جان، این پسر تونی بلر است» 4fvfcja
هواپیمایی درحال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابر این یک نفر باید فداکاری می کرد. زین الدین زیدان یک چتر بر داشت و گفت:« من بهترین فوتبالیست جهان هستم و باید نجات پیدا کنم » این را گفت و پرید.

برد پیت هم یک چتر دیگر بر داشت و گفت:« من محبوب ترین هنرپیشه جهان هستم و باید نجات پیدا کنم.» این را گفت و پرید.

جورج بوش هم یک چتر بر داشت و گفت:« من باهوش ترین رئیس جمهور دنیا هستم و باید نجات پیدا کنم.» این را گفت و پرید.

فقط دو نفر در هواپیما مانده بودند. یک پسر بچه نه ساله و پاپ ژان پل دوم. پاپ گفت:« فرزندم. من عمر خودم را کرده ام و آینده پیش روی تو است. بیا این چتر را بردار و خودت را نجات بده.»

پسر بچه گفت:« احتیاجی نیست. اون آقاهه که می گفت باهوش ترین رئیس جمهور دنیاست، با کوله پشتی مدرسه من پرید بیرون.» haha
انیشتین، پیکاسو و جورج بوش با وجود چند دهه اختلاف در سالروز مرگ شان به دروازه بهشت رسیدند. انیشتین زودتر از بقیه بالا رفت و به سن پیر گفت:« من انیشتین هستم»

سن پیر گفت:« ثابت کن» انیشتین هم از او خواست یک تخته سیاه و یک قطعه گچ به او بدهد. گچ و تخته سیاه فورا حاضر شد و انیشتین فرمول نسبیت را روی تخته سیاه نوشت و سن پیر گفت:« آقای انیشتین! به بهشت خوش آمدید.»

بعد از انیشتین، پیکاسو بالا رفت و به سن پیر گفت که کیست و سن پیر از او خواست که ثابت کند پیکاسو است. پیکاسو هم نقاشی معروفش گوئرنیکا را روی تخته سیاه کشید و به بهشت رفت.

نوبت به جورج بوش رسید. به سن پیر گفت:« من جورج بوش هستم.»
سن پیر گفت:« ثابت کن جرج بوش هستی، همانطور که انیشتین و پیکاسو همین کار را کردند»
جورج بوش پرسید:« انیشتین و پیکاسو چه کسانی هستند؟»

سن پیر در بهشت را باز کرد و گفت:« به بهشت خوش آمدی، جورج!» 4fvfcja
یک روز جورج بوش به دیک چنی می گوید که از این همه جوک که درباره حماقتش ساخته می شود، خسته شده و دیگر تحمل ندارد.

دیک چنی می گوید:« شما نباید خودتان را ناراحت بکنید قربان. همه جا پر از احمق است و همین احمق ها برای شما جوک می سازند. بیایید تا نشانتان بدهم.»

چنی دست جورج بوش را می گیرد و به خیابان می روند و دیک چنی یک تاکسی می گیرد و به راننده تاکسی می گوید:« برو به خیابان نیکل شماره 29 . می خواهم بدانم که من در خانه هسنم یا نه.»

راننده تاکسی بدون اینکه حرفی بزند به خانه دیک چنی می رود. وقتی پیاده شدند دیک چنی به بوش می گوید :« بفرمایید. دیدید چه احمقی بود.»

بوش می گوید:« آره، می تونستی از موبایلت به خونه زنگ بزنی.»haha
یارو دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته مي‌برده بالاي ساختمون. صاحب‌كارش بهش ميگه: تو كه فرقون داري،‌ چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! یارو ميگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت مي‌كرد! haha
یارو كنار يه چاهي وايساده بوده، هي ميگفته:‌ سيزده،..سيزده،..سيزده.. يكي از اونجا رد ميشده، مي‌پرسه: ببخشيد قربان، مي‌تونم بپرسم داريد چيكار مي‌كنيد؟ یارو يقه يارو رو ميگيره، پرتش مي‌كنه تو چاه، ميگه: چهارده،...چهارده،...چهارده haha
آمريكاييه داشته تو رودخونه غرق ميشده،‌ هي داد ميزده: help me, hellllp! ایرانیه از اونجا رد ميشده ميگه:‌ احمق جون اگه جاي كلاس زبان كلاس شنا رفته بودي الان غرق نميشدي! haha
یارو چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: ‌دو تا آرزو بكن. یارو ميگه: يه نوشابه خنك ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، یارو يكم ميخوره ميگه: ‌به به! چقدر خنكه! يكي ديگه هم بده! haha
یارو وزير مخابرات ميشه بعد از يه هفته مخابرات ورشكسته ميشه! از طرف دولت هيئتِ تحقيق تشكيل‌ميدن، مي‌بينن براي رفاه حال جامعه ورداشته همه گوشي‌هاي ‌تلفناي همگاني رو بيسيم كرده! haha
زن و شوهري به سينما رفتند. در اواخر فيلم، زن، شوهرش را صدا زد و گفت: اين كسي كه بغل دست من نشسته از اول فيلم تا حالا خواب است. مرد با ناراحتي جواب داد: به درك كه خواب است. حالا چرا منو از خواب بيدار كردي؟ 4fvfcja

یه خاطره هم بگم یادمه با رفقا رفته بودیم جدایی نادر از سیمین رو ببینیم . وسط فیلم من گفتم یه نگاه به دور و برم بندازم ببینم بچه ها چقدر رفتن تو فیلم . این ورو نگاه کردم دیدم یکی خداحافظی کرده داره میره 4fvfcja(کار داشت ظاهرا ) یکی دیگم چشاش بسته بود فکر کنم داشت میخوابید 4fvfcja اون ورو نگاه کردم دیدم 2-3 نفر باقیمونده هم دور هم دارن شوخی میکنن میخندن 4fvfcja
دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، ديگه هروقت هرجا يك خراب كاريي ميشده، ملت ميدونستن زير سر اين دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاكي ميشن، ميرن پيش كشيشِ محل، ميگن:‌ تورو خدا يكم اين بچه‌هاي مارو نصيحت كنيد،‌ پدر مارو درآوردن. كشيشه ميگه: ‌باشه، ولي من زورم به جفتِ اينا نميده، بايد يكي يكي بياريدشون. خلاصه اول داداش كوچيكه رو ميارن، كشيشه ازش ميپرسه: پسرم، ‌مي‌دوني خدا كجاست؟ پسره جوابشو نمي‌ده، همين جور در و ديوار ر و نگاه مي‌كنه. باز يارو مي‌پرسه: پسرجان، مي‌دوني خدا كجاست؟ دوباره پسره به روش نمياره. خلاصه دو سه بار كشيشه همينو مي‌پرسه و پسره هم بروش نمياره، آخر كشيشه شاكي ميشه، داد ميزنه: بهت گفتم خدا كجاست؟! پسره مي‌زنه زير گريه و در ميره تو اتاقش، در رو هم پشتش مي‌بنده. داداش بزرگه ازش مي‌پرسه: چي شده؟ پسره ميگه: بدبخت شديم! خدا گم شده، همه فكر مي‌كنن ما برش داشتيم 4fvfcja
دو ديوانه با هم گفتگو مي‌كردند. اولي: اگر گفتي فرق كلاغ چيه؟ دومي: خوب معلومه! اين بالش از اون بالش مساوي‌تره! 4fvfcja

احمق كسي است كه به همه چيز اطمينان كامل داشته باشد. مطمئني؟ صددرصد! (این جوکش یکم فلسفی بود 4fvfcja )
ديوانه اولي: ببينم، مگه تو كري كه جواب سلام منو نمي‌دي؟! ديوانه دومي: نه اون احمد داداشمه كه كره، من لالم! 4fvfcja
مردي در خانه‌اي مي‌رود و از پسر صاحبخانه طلب آب مي‌كند. پسر كاسه‌اي پر از آب آورده، به دست مرد مي‌دهد. ناگهان كاسه از دست مرد مي‌افتد و مي‌شكند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهي مي‌كند. پسرك هم براي اينكه دل او را به دست آورد مي‌گويد: عيب نداره، به بابام مي‌گم يه كاسه ديگه واسه سگمون بخره!
رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه! 4fvfcja
منبع
تابلو هلال احمر رو به طرف نشون میدن میگن معنی این تو جاده چیه؟ میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوید ! 4fvfcja

به طرف ميگن چرا زنبورها گل ميخورن؟ ميگه خوب حتما دروازه بانيشون خوب نيست! 4fvfcja
غضنفر با يك سرهنگه سوار هواپيما ميشن . غضنفر رو به سرهنگه مي كنه ميگه ببخشيد شما گروهبانيد؟ سرهنگه ميگه نه
غضنفرهمين سوال رو چند بار مي پرسه. آخر سرهنگه خسته ميشه ميگه بله بابا من گروهبانم . غضنفر ميگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشيدي ؟!! haha
طرف با لباس تو رودخونه بوده ازش ميپرسن چكار ميكنى؟
ميگه: لباسامو ميشورم
ميپرسن: تو خونه ماشين لباسشويى ندارين؟
ميگه: داريم ولى وقتى ميرم اون تو سرم گيج ميره haha
غضنفر بچه شو به یه مدرسه تو لندن میبره تا انگلیسی یاد بگیره،یه سال بعد میره سراغش،نرسیده به مدرسه بچه های لندن داد میزنن : حسن ددن گلدی haha
به طرف میگن اون قفل فرمون که خریدی خوبه؟ میگه:آره ولی سر پیچ ها یخورده اذیت میکنه !!!! 4fvfcja
یه آدم خصیص تصادف کرده بود نشسته بود وسط خیابون میزد توی سرش که ماشینم! ماشینم داغون شد! خاک تو سرم شد
افسره رفت بهش گفت بدبخت انقدر حرص ماشینتُ زدی که نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده
طرف نگاه کرد به دستش گفت یا حضرت عباس! ساعتم ! haha
نيروي انتظامي ميريزه خونه حیف نون، حیف نون با منقل مي‌پره تو استخر و داد ميزنه: از اينجا به بعدش به شما ربطي نداره، به نيروي دريايي ربط داره! 4fvfcja
هواپیمایی با 140 مسافر در حال پرواز بود. ناگهان صدایی از بلندگو گفت: من کاپیتان هستم، متاسفانه بال سمت راست هواپیما آتش گرفته و شما می تونید از پنجره ببینید، ولی نگران نباشید... و متاسفانه همین الان بال سمت چپ هم آتش گرفت. همه نگاه کردند دیدند بال سمت چپ هم داره می سوزه.
مدتی بعد خلبان دوباره گفت: سکان هواپیما هم آتش گرفته، شما نمی تونید ببینید ولی ما داریم تلاشمون رو می کنیم. اگر شما به زیر پاتون نگاه کنید حفره هایی رو می بینید...
همه نگاه کردند دیدند کف هواپیما سوراخ سوراخ شده.
خلبان ادامه داد: و از داخل این حفره ها قایق نجاتی رو داخل اقیانوس می تونید ببینید. من از داخل این قایق دارم با شما صحبت می کنم!
haha
از یارو می پرسند: می دونی چرا غواص ها به پشت می پرن تو آب؟ می گه: چون اگه به جلو بپرن می افتن تو قایق 4fvfcja
یارو ميره پمپ بنزين و باك زانتياشو پر مي كنه و ميگه: چقدر شد؟ كارگر جايگاه ميگه: 350 تومان!
طرف در گوش كارگر جايگاه ميگه: شاه برگشته؟ كارگر جايگاه ميگه: نه جانم،قيمت گازوئيل همينه (البته زمان نوشته شدن این جوک قیمتش پایین بود 4fvfcja )
يه آمريكاييه مي خواد حال ایرانیه رو بگيره ميبرتش امريكا بهش ميگه زمين روبكن اونم مي كنه. بعد از ده متر كندن ميرسن به يه سيم. امريكاييه ميگه اين يعني ما صد سال پيش تلفن داشتيم. ایرانیه ميگه حالا تو بيا بريم ایران. اونجا بهش يه بيل ميده ميگه بكن صد متر مي كنن به هيچي نميرسن تركه ميگه اين يعني ما صد سال پيش موبايل داشتيم 4fvfcja
به طرف می گن دوست داری بچت پسر باشه یا دختر ؟ میگه سالم باشه .... توله سگ باشه‬ 4fvfcja
چهار نفر رفتن جهنم ، بعد از شش ماه برگشتند ، بهشون گفتند چطور بود ؟ گفتند : سخت بود ولی خاموشش کردیم haha
طرف رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: “پرده دوم، دو سال بعد” ، من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون! haha
طرف جونش به لبش میرسه، تُف می‌كنه می‌میره 4fvfcja