کانون

نسخه‌ی کامل: اگر می خوای بخندی بیا تو این تاپیک!!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سسسسسسسسسسسسسسسلام303

پ ن پ4fvfcja

رفتیم کوه ... دارم چوب جمع میکنم ...
میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت

4fvfcja
تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟

میگیم:پـَـَـــ نه میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !!!

4fvfcja

تصادف شده زنگ زدم اورژانس میگه کسی صدمه دیده

پ نه پ زنگ زدم بگم همه سالمن نگران نشو
....................
یا علی
تفاوت های من و رئیسم


این یک طنز است باور کنید.

قابل توجه کلیه مدیران,رئیسان و مسئولان خوش اخلاق,مهربان,وظیفه شناس و در یک کلام انسان. این مطالب هیچ ربطی به شما ندارد. لطفا پنجره را ببندید.بقیه بخوانند!
[تصویر:  raeis.jpg]

وقتی من یك كاری را دیر تمام می‌كنم، من كند هستم.
وقتی رئیسم كار را طول دهد، او دقیق و كامل است.

[تصویر:  raeis1.jpg]
وقتی من كاری را انجام ندهم، من تنبل هستم.
وقتی رئیسم كاری را انجام ندهد، او مشغول است.



[تصویر:  raeis2.jpg]

وقتی كاری را بدون اینكه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم.
وقتی رئیسم این كار را كند، او ابتكار عمل به خرج داده است

[تصویر:  raeis3.jpg]

وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم.
وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همكاری می‌كند.
[تصویر:  raeis4.jpg]
وقتی من اشتباهی كنم، من نادان هستم.
وقتی رئیسم اشتباه كند، او مانند دیگران یك انسان است.

[تصویر:  raeis6.jpg]
وقتی من در محل كارم نباشم، من در گشت‌زدن هستم.
وقتی رئیسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است.

[تصویر:  raeis7.jpg]

وقتی یك روز مرخصی استعلاجی داشته باشم، من همیشه مریض هستم.
وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتماً خیلی بیمار است.

[تصویر:  raeis5.jpg]
وقتی من مرخصی بخواهم، باید یك جلسه دلیل و توجیه بیاورم.
وقتی رئیسم به مرخصی برود، باید می‌رفت چون خیلی كار كرده است.

[تصویر:  raeis8.jpg]
وقتی من كار خوبی انجام می‌دهم، رئیسم هرگز به خاطر نمی‌آورد.
وقتی من كار اشتباهی انجام دهم، رئیسم هرگز فراموش نمی‌كند.




منبع:www.takbook.com
سلام303

[تصویر:  L131951898458.jpg]

42این جنبه شوخی داره42



خبٌ: این کلمه ‏ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه‏ هایی استفاده می‌‏کنند که در آن حق با آن‏هاست و شما باید خفه‏ بشوید. ‏
پنج دقیقه: اگر مشغول لباس ‏پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیش‏‌تر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد. ‏

هیچٌی: این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش‏ به ‏زنگ باشید. بحث‏هایی که با هیچی شروع می‌‏شوند، غالباً با خبٌ تمام می‌‏شوند. ‏

بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. «اگه جرئت داری» در آن مستتر است.
آه بلند: این در حقیقت یک کلمه محسوب می‌‏شود که معمولاً درست فهمیده نمی‌‏شود. آه بلند یعنی او فکر می‌‏کند شما یک احمق به ‏دردنخور هستید و او نمی‌‏داند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف می‌‏کند.

اشکال نداره: این یکی از خطرناک ‏‌ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به
زمان طولانی‏ تری احتیاج دارد که تصمیم بگیرد شما چگونه باید تاوان این اشتباه‏تان را پس بدهید. ‏

ممنون: از شما تشکر می‌‏کند. فقط بگویید خواهش می‌‏کنم. هیچ حرف اضافه ‏ای نزنید. خیلی ممنون می‌‏تواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد.


اصلاً هرچی: این ترکیب برای گفتن به حساب می‌رسم! یا مرده ‏شورت رو ببرن استفاده می‌‏شود.

نه. نگران‏ش نباش عزیزم، خودم انجام می‌‏دم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آن‏که این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالت‏ی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟
شفاف

منبع : سایت تکناز


..................
یا غفور
سلام
نقل قول: [تصویر:  p.gif]این جنبه شوخی داره[تصویر:  p.gif]
اتفاقا من فکر میکنم جدی باشه!

و
یه خانمی وقتی میخواسته از خونه بره بیرون به شوهرش میگه:
عزیزم من 5 دقیقه میرم خونه دوستم و میام..شما نیم ساعت به نیم ساعت به غذا سر بزن!

4fvfcja
در پناه خدا..
شاد باشین و موفق..
یاعلی.
جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم

با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا كنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده كنن

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟

4fvfcja4fvfcja4fvfcja317317317535353535353
اون پست سه تا قبلی مال علیرضا خیلی می تونه کاملتر بشه. مثلا...........
یه چیزی بگم؟ نه ولش کن....یعنی یه چیزی هست که الان میخوام بگم اما قبلش خواهش کن و بعدش مجبوری بهش عمل کنی.
[تصویر:  fu637.jpg]
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
.
.
.
.
.
.
.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد... شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟[تصویر:  smiley-laughing.gif]
سسسسسسسسسسسسسسلام[تصویر:  7.gif]

این مطالب جنبه شوخی داره و برای شوخی گذاشتم[تصویر:  e.gif]


ازدواج چیست ؟

ازدواج مثل شهر محاصره شده است: کسانی که داخل شهرند سعی دارند ازآن خارج
و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند!
فرانکلین

* زندگی زناشویی مثل تاتر است: مردم صحنه زیبا و آراسته آن را می بینند
درحالی که زن و شوهر با پشت صحنه درهم ریخته و پرماجرای آن سر و کار
دارند.
فرانسیس بیکن


* تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما
بعد از ازدواج تقریبا هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود!
سامرست موام

* ازدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت
ویترین تماشایش کرده اید اما ........


.....................
یا کریم
باهم نخندیم، به هم بخندیدم4fvfcja

یه نفر توی تاپیک نماز شب اینو نوشته بود:

سلام [تصویر:  7.gif]

خدارو شکر حاضر بودم[تصویر:  h.gif]

تا ساعت 2 بیدار بودم نماز صبحم قضا شد46

وای به یادتون بودم[تصویر:  5.gif]

برای هفته بعد هم هستما دستا بالا برای هفته بعد[تصویر:  h.gif][تصویر:  m.gif]

.............................
یا بصیر



آقا من توصیه می کنم قید نماز شب رو بزن بچسب به نمار صبحhaha
اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید
اکنون
خوشبخترین فردِ دنیا بودید


اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبت‌هایش می نشستید
... پیغام‌هایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود حتی
مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید
همیشه و همه‌جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌
و اگر همیشه... همراهِ اولتان بود
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست


الان هم که گوشی ها تاچی شده، اگر همونقدر که گوشی رو تاچ میکنید همسرتون رو نوازش بکنید کلی خوشبخت می شوید




جوابیه


بسیار زیبا بود ولی یادآوری میکنیم که

گوشی سر خود حرف نمیزنه
گوشی با یک دکمه خفه میشه
گوشی نمیگه چی بخر چی نخر
گوشی نمیگه چرا دیر اومدی
گوشی میتونه روی سایلنت باشه
اصلا گوشی میتونه خاموش باشه
گوشی نمیگه شب زود بیا بریم خونه مامانم
گوشیو اگه جا بزاری نمیگه چرا منو نبردی
گوشی نمیگه بچه میخوام
گوشی با دوستاش بیرون نمیره
گوشی حداقل شبا زنگ نمی خوره

راستی از همه اینا مهمتر

بیشتر مردم سالی یه بار گوشی عوض می کنن
سلامvarzesh


ببخشید یکم طولانیه4fvfcja

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .

دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟

من : زنم دیگه پس چی ام ؟

دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟

من : نه مامانی بابا مرده .

دخترم : راست میگی مامان ؟

من : آره چطور مگه ؟

دخترم : هیچی مامان ! دیگه كی زنه ؟

من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ

دخترم : دایی سعید هم زنه ؟

من : نه اون مرده !

دخترم : از كجا فهمیدی زنی ؟

من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .

دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟

من : از اینكه خوشگلم ،

دخترم : یعنی هر كی خوشگل بود زنه‌ ؟

من : اره دخترم

دخترم : بابا از كجا فهمید مرده

من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد
خوشگل نیست مرده !

دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟

من : آره تقریبا .

دخترم : ولی بابایی كه از تو خوشگل تره

من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت كجاش از من خوشگل تره ؟

دخترم : چشاش

من : یعنی من زشتم مامان ؟

دخترم : آره

من : مرسی

دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!

من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست

دخترم : چی اون حرفه كه الان گفتی چی بود

من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه

دخترم : مامان من مردم

من : نه تو زنی

دخترم : یعنی منم زشتم

من : نه مامان كی گفت تو زشتی تو ماهی ، ولی تو الان كودكی

دخترم : یعنی من زن نیستم ؟

من : چرا جنسیتت زنه ولی الان كودكی

دخترم : یعنی چی ؟

من : ببین مامان همه ی آدما شناسنامه دارن كه توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص
میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه .

دخترم : یعنی منم مامانم ؟

من : اره دیگه تو هم مامان عروسكهاتی

دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟

من : خوب تو هم یه مامان واقعی كوچولو برای عروسكهات هستی دیگه

دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام ؟

من : تو كودكی

دخترم : كی زن میشم ؟

من : بزرگ شدی

دخترم : مامان من نفهمیدم كیا زنن ؟

من : ببین یه جور دیگه میگم . كی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی

دخترم : بابا

من : بابات كی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!!

دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه

من : نه الان رو نمی گم ، كوچولو بودی ؟

دخترم : نمی دونم

من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه

دخترم : كی؟

من : ای بابا ببین مامان جون خودت كه بزرگ بشی كم كم می فهمی .

دخترم : الان می خوام بفهمم .

من : خوب هر كی روسری سرش كنه زنه هر كی نكنه مرده

دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارك زن میشی

من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟

دخترم : مامانم

من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن

دخترم : آهان فهمیدم .

من : خدا خیرت بده كه فهمیدی ، برو با عروسكهات بازی كن

****

نیم ساعت بعد


دخترم : مامان یه سوال بپرسم

من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها

دخترم : در مورد ماهی قرمزه است .

من : خوب بپرس

دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟
!!
4fvfcja
.......................
یا حکیم
بخشی از کتاب «تیکه پراکنی» نوشته رزماری جارکسی :
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «من ترجیح می‌دهم زن باشم تا مرد. زنان می توانند بگریند، لباس های بامزه بپوشند و هنگامی که کشتی در حال غرق شدن است جزء افرادی هستند که نجات پیدا می کنند...!»4fvfcja
منبع
4fvfcjaوصیت نامه تکان دهنده بروسلی4fvfcja
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[b]李小龍 遗嘱


[font=MingLiU dir=ltr]头[/font]
市晁盖中了毒箭,神医安道全也回天无力,
[font=MingLiU dir=ltr]终[/font]
于命
[font=MingLiU dir=ltr]丧[/font]
黄泉。弥留之
[font=MingLiU dir=ltr]际[/font]
,原本“已自言
[font=MingLiU dir=ltr]语[/font]
不得”的晁盖忽然醒了
[font=MingLiU dir=ltr]过[/font]
来,“
[font=MingLiU dir=ltr]转头[/font]
看着宋江”,
[font=MingLiU dir=ltr]谆谆[/font]
嘱咐道:“
[font=MingLiU dir=ltr]贤[/font]
弟保重。若哪个捉得射死我的,便教他做梁山泊主!”
[font=MingLiU dir=ltr]这[/font]
便是晁盖的“
[font=MingLiU dir=ltr]临终[/font]
嘱咐”,也是晁盖的惟一
[font=MingLiU dir=ltr]遗[/font]
言。



晁盖
[font=MingLiU dir=ltr]这遗[/font]
言好没道理。



晁盖
[font=MingLiU dir=ltr]这[/font]
“梁山泊主”是怎么当上的?不是世
[font=MingLiU dir=ltr]袭[/font]
的,不是
[font=MingLiU dir=ltr]选举[/font]
的,也不是指定的,而是林冲火并了王
[font=MingLiU dir=ltr]伦[/font]
,众人
[font=MingLiU dir=ltr]拥[/font]
戴的。
[font=MingLiU dir=ltr]说[/font]
白了,他
[font=MingLiU dir=ltr]这[/font]
“第一把交椅”,是林冲从王
[font=MingLiU dir=ltr]伦[/font]
手里
[font=MingLiU dir=ltr]夺[/font]
了来推
[font=MingLiU dir=ltr]让给[/font]
他的。他
[font=MingLiU dir=ltr]现[/font]
在坐不了啦,理
[font=MingLiU dir=ltr]应还给[/font]
林冲和众人,由林冲和众人再作商量,
[font=MingLiU dir=ltr]岂[/font]

[font=MingLiU dir=ltr]视为[/font]
己有,私相授受?林冲火并王
[font=MingLiU dir=ltr]伦时[/font]

[font=MingLiU dir=ltr]骂[/font]

[font=MingLiU dir=ltr]伦说[/font]
:“
[font=MingLiU dir=ltr]这[/font]
梁山泊便是你的?”当然不是。于是王
[font=MingLiU dir=ltr]伦[/font]
便只好掉
[font=MingLiU dir=ltr]脑[/font]
袋,而晁盖也才得以当寨主。那么,梁山泊不是王
[font=MingLiU dir=ltr]伦[/font]
的,便是晁盖的么?
[font=MingLiU dir=ltr]显[/font]
然也不是。梁山泊根本就不属于哪一个人。既不是他王
[font=MingLiU dir=ltr]伦[/font]
的,也不是你晁盖的。王
[font=MingLiU dir=ltr]伦[/font]
活着尚且不能独霸,你晁盖人都快死了,
[font=MingLiU dir=ltr]岂[/font]
能再管
[font=MingLiU dir=ltr]谁[/font]
当家
[font=MingLiU dir=ltr]谁[/font]
做主?


!!!!!!

اگه بلدی بخون
[/b]
بسم الله الرحمن الرحیم

alone خیلی قشنگ بود خیلی خندیدم Khansariha (18)cheshmak

میرم معنی کنم تو گوگل ببینم چی میشه Smiley-face-cool-2




پرگناه همچنان بیگناه
انشاالله
ممنونم اگه میشه حتمااااااااااااااا یه جکم شده بنویسین تا اسپم حساب نشههههههههههههه...
بازم ممنونم بـــــــــــــــــــــــی گناه..

دزدی پول های مردی رو می دزده و فرار می كنه.مرده دنبال دزده می دوه و داد میزنه: آی دزد.......یهو دزده می ایسته و پول ها را به سمت مرده پرت می كنه و می گه : بیا ندید بدید !!
یه کوره می ره آشپزخونه، دستش می خوره به رنده، می گه: این چرت و پرت ها چیه این جا نوشتن
یک روز پلنگ صورتی میره سر خاکه باباش میگه:بابام,بابام,بابام بابام,بابام:

یه نفر می افته تو جوب، مردم درش می آرن،
ازش می پرسن؟ سالمی؟ طرف می گه: نه، من جاسمم.!!!!!!!!!!!