کانون

نسخه‌ی کامل: اگر می خوای بخندی بیا تو این تاپیک!!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سه تا رفيق اصفهوني و شيرازي و مشهدي با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول .
هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن و اول اصفهونيه ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم :
صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي .
اصفهونيه ميگه يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم .
خلاصه از اون اسرار از اين انکار که شيرازيه پا ميشه
و رو به صندوقدار ميگه : آقا راست ميگن ديگه ، منم شاهدم وقتي من ميزمو حساب کردم ايشون هم حضور داشتن و يادمه که بهش گفتين بقيه پولتونو بعدا ميدم .
صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چي ميگي آقا ، شما هم حساب نکردي !
بحث داشت بالا ميگرفت که ديدن مشهديه نشسته وسط سالن و هي ميزنه توي سرش .
ملت جمع شدن دورش و گفتن چي شده ؟
مشهديه گفت : با اين اوضاع حتما ميخواد بگه منم پول ندادم .

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

گاهی وقتا اينقدر حواست به خودته و در آرزو های خودت غرق می شی كه يادت ميره يه نفر منتظرته تا


.

.

.

ازدستشویی بيای بيرون!

ویرایش هادی
یه کم مورد داشت 4fvfcja
تفاوت دختر ها و پسر ها

پسرها:

- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.
۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.
۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.
۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.
دخترها:
۱- با ماشین میرن دم بانک.
۲- به خودشون عطر میزنن.
۳- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.
۴- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.
۵- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.
۶- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.
۷- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.
۸- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.
۹- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.
۱۰- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.
۱۱- کارت رو وارد دستگاه میکنن.
۱۲- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.
۱۳- کد رمز رو وارد میکنن.
۱۴- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.
۱۵- کنسل میکنن.

[تصویر:  60572_411.jpg]
۱۶- دوباره کد رمز رو میزنن.
۱۷- کنسل میکنن.
۱۸- مبلغ درخواستی رو میزنن.
۱۹- دستگاه ارور (خطا) میده.
۲۰- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.
۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده.
۲۲- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.
۲۳- پول رو میگیرن.
۲۴- برمیگردن به ماشین.
۲۵- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.
۲۶- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.
۲۷- استارت میزنن.
۲۸- پنجاه متر میرن جلو.
۲۹- ماشین رو نگه میدارن.
۳۰- دوباره برمیگردن جلوی بانک.
۳۱- از ماشین پیاده میشن.
۳۲- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)
۳۳- سوار ماشین میشن.
۳۴- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.
۳۵- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.
۳۶- میندازن توی خیابون اشتباه.
۳۷- برمیگردن.
۳۸- میندازن توی خیابون درست.
۳۹- پنج کیلومتر میرن جلو.
۴۰- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا اینقدر یواش میره)
چیزهای جالبی که از والدینمان آموختیم....

دعا:
دعا کن سر جاش باشه وگرنه…!!

...

منطق:
به خاطر اینکه من می گم!

آینده نگری:
اگر از اون تاب بیافتی و گردنت بشکنه؛ محاله با خودم ببرمت خرید!

استقامت:
تا وقتی کلم بروکلی هات رو نخوردی, از جات تکون نمی خوری!

اصلاح رفتار:
تو دیگه مثل بابات رفتار نکن!

قناعت:
میلیون ها بچه کم شانس توی دنیا هستن؛
که آرزو می کردن من مادرشون بودم!

انتظار:
وایسا برسیم خونه…

رشد کردن:
اگر اسفناج نخوری بزرگ نمیشی!

کنایه:
گریه می کنی؟ حالا یه کاری می کنم که واقعا اشکت در بیاد!

ژنتیک:
باید به خاطر ژن بابات باشه!

اصل و نصب:
این چه وضع اتاقه؟ مگه تو طویله به دنیا اومدی؟

عدالت:
یه روزی بچه دار میشی, امیدوارم بچه هات عین خودت بشن...!!

سـلامــــتیه هــمــه ی پـــدر مـــــــادرای عـــــــزیز

کی میره آموزش رانندگی، ازش میپرسن چطور بود؟
میگه والا فضا خیلی معنوی بود، هر طرف می پیچیدم یارو میگفت یا ابوالفضل، یا امام زمان!
سلام1- گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه

2- می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!


3- مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟


مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟

امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!


4- ترمینال همون ترمینال اما رفتن کجا و اومدن کجا


5- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن

مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن


6- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه. پشت سرشون نمیبندنش


7- هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.


8- اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!


9- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میان تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما


10- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما...

بعضی از توانایی های منحصر به فرد ایرانی ها در این گزارش فهرست شده اند که عبارت اند از:





1.دورزدن

ایرانی جماعت متخصص دور زدنه دور زدن میدون با دنده عقب، دور زدن پیچ های هزار چم و دور زدن تحریم های یک و چند جانبه اونجوری که تحریم کننده ها نفهمند از کجا خوردن. همچین دورشون می زنیم که خودمونم نمی فهمیم چطور شد.


2.استقامت


فقط یه زن ایرانی می تونه تو گرم ترین ماه های سال باحجاب تو مسابقات دو بین المللی شرکت کنه و مدال ببره.


3.مطب دکتر


فقط یه ایرانی می تونه به خاطر آنفولانزا بره مطب دکترو تو تب 40 درجه وقتی از مطب میاد بیرون حساب کنه درآمد روزانه دکتر چقدره!


4. صبح بخیر


فقط یه ایرانی می تونه ساعت 6 صبح بگه پاشو خجالت نمی کشی لنگ ظهره!!


5.عزاداری


فقط یه ایرانی می تونه وقتی کسی می میره به صاحب عزا بگه خدابیامرز راحت شد!!


6.خرید


فقط یه ایرانی می تونه 20جعبه دستمال کاغذی ،4 شامپو ،15 کیلو باقالی ،5 کیلو سبزی آش رو باهم بخره.


7.تحصیل


فقط یه ایرانی می تونه برای یاد گیری زبان انگلیسی بچه اش رو با بقیه ایرانی ها بفرسته تایلند و ترکیه!!


8.زیبایی


فقط یه زن ایرانی می تونه ملکه زیبایی 2012 رو ببینه و با اعتماد به نفس کامل بگه این کجاش خوشگله!!


9.اتومبیل رانی


فقط یه ایرانی می تونه راهنمای چپ بزنه بپیچه سمت راست و بعد داد بزنه به راننده های پشتی که مگه کوری نمی بینی راهنما می زنم!!


10. تعریف


فقط یه ایرانی می تونه وقتی از کسی تعریف می کنه بگه. لامذهب رانندگیش خوبه! بی شرف عجب مخی داره! پدر... چه چیزایی بلده!


11.انتقاد


فقط یه ایرانی می تونه موقع انتقاد کسی بگه
مهندس چرا این کار رو کردی
دکتر معنی این کلمه این می شه... استاد اینجا پارک نکن.

12. تفریح


فقط یه ایرانی می تونه برای تفریح بره پیست اسکی با لاستیک بادی سرسره بازی کنه!!


13.پارک کردن ماشین


فقط یه راننده ایرانی می تونه درحالیکه راننده دیگه منتظره از عقب پارک کنه، یهو مثل اجل! از راه برسه و به سرعت هر چه تمام تر از جلو بره و جای پارک رو اشغال کنه و تازه بعدش هم یه لبخند به راننده بخت برگشته تحویل بده که یعنی من خیلی زرنگم!


14.ازدواج


فقط یه مرد ایرانی می تونه به پسرش بگه ازدواج کار **** هاست بعد خودش دوتا دوتا زن بگیره!!


15.ادامه تحصیل


فقط یه دختر ایرانی می تونه برای پیدا کردن سریعتر شوهر از خیر فوق لیسانس بگذره، چون تعداد پسرایی که فوق لیسانس دارن کمتره!!!

جالب بید
پس بزن اون تشکرو
cheshmak

سلام



11- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه...!
4fvfcja


12- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد
4fvfcja


13- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد
4fvfcja


14- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد
42


15- پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»
4fvfcja


16- انگیزه چک کردن میس کال ها:
پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن
95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال


17- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه، چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانونمه خوججل؟
چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی...!
4fvfcja


18- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!


19- ینی فک کنم مسوولان یوفا با مسوولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها بازی های یورو 2012 رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.
4fvfcja

ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و TV میدیدم
که متوجه شدم که یه نفر از تو کوچه داره
اسممو با بلندگو صدا میزنه
اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ایی کار داشته باشه اما
بعد از چند ثانیه اسم و فامیلو با هم صدا زد
رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی
جلو در خونه ایستاده بهش گفتم منو از کجا میشناسی
گفت مامانت سر کوچه ازم
سبزی خریدو گفت بیام اینجا صدات کنم که بیای بگیری.
آخه ببین چطور با آبرو آدم بازی میکنننننننننننننننننننننن ننننن
نن

کلاس‌های تخصصی برای آقایان

کلاس‌هاى آموزشی براى آقایان
ثبت نام تا پایان خرداد ماه

کلاس 1
چگونه جایخى را پر می‌کنند؟

کلاس 2
آیا دستمال توالت خود به خود عوض می‌شود؟

کلاس 3
مسئولیت پذیری در قبال سطل زباله بردن یا نبردن؟

کلاس 4
تفاوت‌هاى بنیادى بین سبد لباس‌هاى کثیف و کف زمین

کلاس 5
آیا ظرف‌هاى غذا می‌توانند خودشان پرواز کنند و در سینک آشپزخانه فرود آیند؟

کلاس 6
گم کردن کنترل تلویزیون و از دست دادن هویت

کلاس 7
یادگیرى چگونگى پیدا کردن اشیاء گم شده... ابتدا نگاه کردن به سرجایش، و بعد زیر و رو کردن خانه

کلاس 8
حفظ سلامتى... گل آوردن براى همسر سلامتى شما را به خطر نمی‌اندازد

کلاس 9
مرد واقعى هنگامى که راه را گم کرد از یک نفر سوال می‌کند

کلاس 10
آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که به هنگام پارک کردن ماشین توسط همسرتان ساکت بنشینید؟


کلاس 11
تفاوت‌هاى بنیادى بین مادر و همسر


کلاس 12
حفظ آرامش به هنگام خرید کردن همسر


کلاس 13
مبارزه با فراموشى... به یاد آوردن روز تولد، سالگردها و سایر تاریخ‌هاى مهم
کلاس 14
اجاق گاز چیست و چگونه استفاده می‌شود؟

کلاس‌های تخصصی برای خانم ها
ثبت نام تا پایان خرداد ماه
توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکل بودن موضوعات، براى هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمی‌شود.

کلاس 1
چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 8 متر جای پارک قرار دهیم؟

کلاس 2
مسابقه فوتبال یک ورزش است نه فیلم غیر اخلاقی

کلاس 3
آیا می‌توان با آمادگی قبلی برای رفتن به مراسم عروسی هم زمان با آقایان حاضر شد؟

کلاس 4
نحوه گرفتن صحیح فرمان اتومبیل به طور ثابت و در حال دور زدن

کلاس 5
نحوه تشخیص تاریخ انقضاء مواد خوراکی از روی بسته آنها هنگام خرید

کلاس 6
عدم ترس از نازل پمپ بنزین و استفاده از آن

کلاس 7
اهمیت دادن به ظاهر و هیکل خود بعد از ازدواج به مانند قبل آن

کلاس 8
گفتن "عزیزم" به شوهر سلامتى شما را به خطر نمی‌اندازد

کلاس 9
چه طور می توان با تلفن زیر 30 دقیقه صحبت کرد؟

کلاس 11
تفاوت‌هاى بنیادى بین شوهر و آرنولد شوارتزنگر، براد پیت و بیل گیتس

کلاس 12
رد نشدن از جلوی تلویزیون با جارو به هنگام پخش فینال جام باشگاه های اروپا

کلاس 13
عدم حساسیت به دختران زیباتر از خود و عدم زشت خطاب کردن آنها و ایراد بستن به آنها




عنکبوت های ماده بعد از جفت گیری نر های خود را میخورن ...آنها تنها موجوداتی هستن که فهمیده اند شوهر به هیچ دردی نمیخورد




بــه ســـلـامـتــــی دختــــــــــری کــه ....
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
ولــش کـن دخـتـــــــــرا جنــبــه نــــــدارن =))))
ســـلـامـتــــی پســـــرا


خاطرات مشترک

شما یادتون نمیاد، تو دبستان که بودیم زنگ تفزیح که تموم میشد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن ...آب بخوریم


شما یادتون نمیاد،شبا بیشتر از ساعت 12 تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت 12 سرود ملی پخش میکرد و قطع میشد...سر زد از افق...مهر خاوران!

شما یادتون نمیاد،قبل از شروع برنامه یه مجری می اومد اولش شعر میخوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام میکرد...آخرشم میگفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت میکنم

شما یادتون نمیاد،تو نیمکت ها باید سه نفری مینشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز

شما یادتون نمیاد،سرمونو میگفتیم جلوی پنکه می گفتیم آ آ آ آ آآآآآآآ

شما یادتون نمیاد،ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد

شما یادتون نمیاد،تو فیلم ساز دهنی مرده با دوچرخه تو کوچه ها دور میزد و میخوند :دِریاااااااا موجه کاکا ... دِریا موجه

شما یادتون نمیاد،کاغذ باطله و نون خشک میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم که نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک یددار میداد ،تابستونا هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد

شما یادتون نمیاد،خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون ،تو کتاب تعلیمات اجتماعی !

شما یادتون نمیاد،موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم

شما یادتون نمیاد،سریال آیینه ،دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم زندگی شیرین میشود بود و همه قربون صدقه هم میرفتن.یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری آورده بودند ولی جواد خدایاری و مهین شهابی براشون چایی و قند و شکر برده بودند و همه از حسن سلیقه ی این دو نفر انگشت به دهان مونده بودند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی میتونه باشه

شما یادتون نمیاد،جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان(همون لینچان خودمون) رو که نشون میداد فرداش همه تو مدرسه جو گیر بودیم

شما یادتون نمیاد،پیک شادی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن

شما یادتون نمیاد،شیشه همه خونه ها چسب ضربدری داشت

شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که میشد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون


شما یادتون نمیاد،یه مدت از این مداد تراش رومیزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود


شما یادتون نمیاد،دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟...


شما یادتون نمیاد،ماه رمضون که میشد اگه کسی میگفت روزه ام بهش میگفتیم زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه


شما یادتون نمیاد،که تلویزیون دو تا کانال بیشتر نداشت


شما یادتون نمیاد،پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش که میخاستیم خودکار رو پاک کنیم ،همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکرد یا سیاه و کثیف میشد


شما یادتون نمیاد،سر صف پاهامون رو 180 درجه باز میکردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم


شما یادتون نمیاد،آن مان نماران ،تو تو اسکاچی ،آنی مانی کَ لا چی



شما یادتون نمیاد،گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند ورق میزدیم میشد انیمیشن


شما یادتون نمیاد،آرزومون بود وقتی که از دوستمون میپرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن


شما یادتون نمیاد،یه زمانی به دوستمون که میرسیدم دستمون رو دراز میکردیم واسه دست دادن بعد اون که دستش رو میآورد جلو دست بده دستمون رو میآوردیم پایین میگفتیم یه بچه انقدری ندیدی؟و بعد کرکر میخندیم که کنفش کردیم


شما یادتون نمیاد،با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه


شما یادتون نمیاد،انگشتر فیروزه خدا کنه بسوزه !!!


شما یادتون نمیاد،اون موقع ها یکی می اومد خونه مون ما خونه نبودیم رو در مینوشتن آمدیم نبودید!!


شما یادتون نمیاد،دبستان که بودیم هر چی میپرسیدن بلد نبودیم میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم


شما یادتون نمیاد،گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگه برای شاپرکها یه خونه ی قشنگه کدوم کدوم شاپرک؟همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده بابالهای قشنگش میره و برمیگرده... شاپرک خسته میشه.. بالهاشو زود میبنده ...روی گلها میشینه ...شعر میخونه میخنده!!


شما یادتون نمیاد،اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدیم تررررررررررررررررررررررررررررترررررررررررررر صدا میداد


شما یادتون نمیاد،بچه که بودیم میخاستیم بریم حموم باید یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم


شما یادتون نمیاد،آسیاب بشین میشینم،آسیاب پاشو پامیشم،آسیاب بپرخ میچرخم،آسیاب پاشو ،پانمیشم جوون ننه جو ،پا نمیشم، ....جوون قفل چمدون ،پا میشم .....آسیاب تندتر ش کن تندتر تندترش کن!


شما یادتون نمیاد،آقا چرخ وفلکی رو که چرخش 4 تا بیشتر جا نداشت و با دست میچرخوندش


شما یادتون نمیاد،که چه حالی ازت گرفته میشد وقتی تعطیلات عید داشت تموم میشدو یادت می اومد که پیک شادیت رو با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده بود رو هنوز انجام ندادی (خدا بگم چیکارشون کنه)


شما یادتون نمیاد،انگشتامون رو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم :برپاااا ...برجاااا ... کی غایبه ؟ مرجااان ...دروغ نگو من اینجااام


شما یادتون نمیاد،اونجا که الان برج میلاد رو ساختن،جمعه ها موتورهای کراس می اومدن نمایش و تمرین عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم


شما یادتون نمیاد،چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صصبح اول مهر


شما یادتون نمیاد،توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیل آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم


شما یادتون نمیاد،بازی اسم فامیل رو .میوه :ریواس. غذا : ریواس پلو ....!!!


شما یادتون نمیاد،دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگا میکرد


شما یادتون نمیاد،این آواز مد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن:آآآآی نسیم سحری صبر کن ،ما را با خود ببر از کوچه ها ،آآآآآی ...
چه شیطونی ها که نمیکردیم یادش بخیر یاد کودکی و پاکی های کودکی ..... یاد اون روزا بخیر





روش های جدید جمع آوری ماهواره

گویا این روزها به روش جدیدی ماهواره ها جمع آوری می شوند؛ در این روش به درب منزل افرادی که ماهواره دارند رفته و سعی می شود با گفتگو آنها را قانع کنند که ماهواره هایشان را از روی پشت بام بردارند.

سردار نقدی در این خصوص گفت: " در بجنورد با استفاده از اين روش در يك محله كه 300 ماهواره در پشت بام ها شناسايي شده بود، پس از گفت وگو و اقناع 97 خانواده شخصا ماهواره هاي خود را تحويل دادند و مابقي هم ديش هاي ماهواره را از پشت بام ها جمع آوري كردند."

در همین راستا اعلام می شود دیالوگ های زیر صد در صد تخلیلی و تراوشات ذهن بیمار نویسنده می باشد:

دیالوگ شماره یک

- شما در پشت بام منزلتان ماهواره دارید؟!

* چی؟! ماهواره؟! اصلا ماهواره چی هست؟!

- همون چیزی که شبیه بشقابِ بزرگ هست و بالای پشت بوم گذاشتی!

* آهان! اون رو می گی؟! اون رو پسرم روی پشت بوم گذاشته، گفته برای دریافت انرژی خورشیدی از آسمون هست تا خونمون رو با اون نور روشن کنیم و قبض برقمون کمتر بیاد!

- چه جالب! پسرتون سر شما رو گول مالیده! حتما شب ها هم دیر می خوابه! اونی که اون بالا گذاشته ماهواره است، نه قابلمه؛ افتاد؟! با اون شبکه های بی ترتبیتی می بینن!

* وای! صبر کنین همین الان برم از بالای پشت بوم برش دارم!

(در همین لحظه صدایی از داخل یکی از اتاق ها شنیده می شود): ای بابا! باز پارازیت انداختن!!

دیالوگ شماره دو

- مگر شما از آثار سوء اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نگاه کردن ماهواره مطلع نیستید؟!

* مطلع هستم اما باور کنین فقط من این شبکه که راز بقا نشون می ده رو نگاه می کنم.

- خب ما شبکه ی مستند داریم، اون رو ببینین! تازه بهتر هم هست! توی اون شبکه مستند خارجی، برخی صحنه های مربوط به .... حیوون ها رو بدون سانسور نشون می دن که خوبیت نداره توی جمع خانواده دیده بشه؛ اما شبکه های خودمون پاستوریزه هستن!

* واقعا؟! دستتون درد نکنه! مونده بودم وقتی بچه ام می پرسه بابایی این حیوون ها..... چی بگم بهش! چندباری گفتم اینا ........! الان برش می دارم!

دیالوگ شماره سه

- اونجا کیه کیه؟! پشت دیوار کیه؟! سایه اش رو من می بینم!

* شلیک نکن! تسلیمم! اومده بودم آنتن ماهواره رو تنظیمش کنم، باد زده بود هاتبرد قطع شده بود!

- شلیک چیه؟! اومدم این بالا تا باهات صحبت کنم، قانع بشی که ماهواره ات رو تحویل ما بدی!

* خب ماهواره من که دست دوم هست. می خواین یکی نو بخرم تحویل شما بدم؟!

- نخیر! همین ماهواره ای که داری ازش استفاده می کنی رو بهمون بده؛ اگه هم ماهواره نو خریدی خبر بده دوباره بیام و باهات صحبت کنم تا بازم قانع بشی و ماهواره ات رو بدی به ما!

* فکر خوبیه. من تحویل می دم.

دیالوگ شماره چهار

- لطفا ماهواره تون رو بیاین و تحویل بدین.

* ای بابا! چرا شما زحمت کشیدین و این همه راه اومدین. خبر می دادین خودم با پیک موتوری براتون ماهواره ام رو می فرستادم!

دیالوگ شماره پنج

- گویا شما از ماهواره استفاده می کنید.

* باور کنین شبکه های بی بی سی و صدای امریکا رو قفل کردم و فقط خانومم فارسی1 نگاه می کنه.

- بد از بدتر! مگه نمی دونی عامل نود درصد خیانت به همسر فارسی 1 هست؟! و البته علت ده درصد باقی مانده هم فیس بوک هست؟!

* یعنی منظور شما اینه که بی بی سی ببینیم؟!

- چرا حرف توی دهن من می زاری؟! منظورم اینه ماهواره بد هست!

* آهان! مرسی! قانع شدم! الان می رم ماهواره ام رو براتون میارم!

دیالوگ شماره شش

- شما تو خونه ماهواره دارید؟

*من قانع شدم الان میارم تحویل می دم.

دیالوگ شماره هفت (این دیالوگ ، دیالوگ ندارد!)

- تق تق تق (صدای در زدن)

* قیییییییییییییژ (صدای باز شدن در) : صاحبخانه در حالی که لبخندی بر لب دارد ، دیش ماهواره را تحویل مأمور اقناع می دهد!


الف.راستگو




ديالوگ شماره 8
تق تق تق (صدای در زدن)
قیییییییییییییژ (صدای باز شدن در
كلانتري)
ببخشيد اومدم دیش
ماهواره ام رو تحویل بدم ..
جسارتا يك مقدار هم مواد مخدر و دختر و پسر بي بندو بار و بدحجاب هم تو خونه بود ميشه اينا رو هم تحويل بدم؟!
نخير ما فقط ديش تحويل ميگيريم بقيش بمونه خدمتتون...!!!



اگه جالب بید تشکر لطفا
4fvfcja



سلامتی استادی که سرجلسه امتحان دید برگم سفیده،اومد درگوشم گفت نگران چی هستی؟اسمتو بنویس بقیش بامن!

.

.

.

( ولی حیف بیدارشدم بقیه خوابمو ندیدم ! )



[font=tahoma]
یادم آید روز دیرین

خوب و شیرین

اول ترم

وقت بسیار

درس اندک !

حال اینک روز آخر
روز تلخ امتحانات
آخر ترم

وقت اندک درس بسیار ، درس بسیار ، درس بسیار !!


[تصویر:  62813517634121754878.jpg]



کور میشی بدبخت بیا اینجا بشین باهم نگاه کنیم

‏"‏خطاب غضنفر به پشه روی تلویزیون