کانون

نسخه‌ی کامل: اگر می خوای بخندی بیا تو این تاپیک!!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
یه جوک قدیمی راجع به بیست سوالی

یارو میره بیست سوالی بهش میگن جواب بیست گوییته! ولی همون اول نگو که لو بره تقلب کردی.
خلاصه مسابقه شروع میشه...
- یه گوییته؟!... دو گوییته؟... سه گوییت؟ 4 گوییت؟!...............17 گوییت؟... 18 گوییت؟... 19 گوییت؟!!...
- یه راهنماییت میکنم. با چایی میخورن!
- خب اینکه معلومه... قند! 4fvfcja
فرهنگ سینمایی دانشجویی !

سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش

دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس

ثبت نام ترم جدید : ده فرمان

دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان

خوابگاه شهرک : اینجا آخر دنیاست

دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار

دانشجوی ادبیات : نان و شعر

وام تحصیلی : جهیزیه رباب

خوابگاه دا نشگاه : خانه کوچک

خانواده دانشجویان : بینوایان

دانشگاه آزاد : جیب برها به بهشت نمی روند

دانشجوی مدل رپی : الو، الو، من جوجوام

دانشجوی فوق لیسانس : قهرمان قهرمانان

انتخاب درس افتاده : زخم کهنه

استاد دانشگاه : یک گروه خشن

اولین امتحان : اولین خون

شب امتحان : امشب اشکی میریز

مراقبین امتحان : سایه عقاب

شاگرد اول کلاس : مردی که زیاد می دانست

تقلب : عملیات سری

تدریس در دانشگاه : تجارت

روز دریافت کارنامه : روز واقعه

تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی

اعتراض دانشجو : بایکوت

شماره دانشجویی : مدرک جرم

اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم

روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته

دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد

دانشجوی مشروطی : مردی که موش شد

آینده تحصیل کرده : دست فروش

کلاس های ساعت ۱۲-۲: خواب وبیدار

رئیس دانشگاه : مرد نامر

تصویب شهریه برای دانشجویان : تاراج

استاد راهنما : گمشده

به دنبال سرویس : دونده

آشپزهای سلف سرویس : هفت سامورائی

ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان

دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده

بوفه دانشگاه : غارتگران

سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ

امید به بهبود اوضاع : توهم

غذای امروز : self

گردهمایی استادان : دسیسه

کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان

پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه

ژتون فروشی : آژانس شیشه ای

دانشجویان لم داده جلوی پنجره های سالن : دید بان

علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان

رئیس دانشکده : سناتور

التماس برای نمره : اشک کوسه

امور دانشجویان : سایه شوگان

سوار شدن به اتوبوس : یورش

نماینده کلاس : بهترین فرد بد

ترم آخر : بوی خوش زندگی

پایان نامه : زندگی دیگر هیچ

تصویه حساب : خط پایان

شیرینی گرفتن از فارغ تحصیلی : ضربه آخر

عمر دانشجو : بر باد رفته

دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید

مسئول خوابگاه : کاراگاه گجت

انصراف دادن : فرار بسوی خوشبختی

ادامه تحصیل تا دکترا : دیدار در استانبول

وعده رئیس دانشگاه : بلوف

4fvfcja4fvfcja4fvfcja
علائم راهنمایی و رانندگان

همه ما میدونیم علائم راهنمایی و رانندگانی علائمی بین المللی هستند و از امریکا گرفته تا ته قبائل آفریقا ، این علائم یه معنی مشترک میدهند. اما همه ما یه چیز دیگه هم میدونیم و اون هم اینکه این علائم شامل ایران نمیشه و علائم راهنمایی و رانندگی برای ما یه معنی خاص دیگه ای میده.من امروز تصمیم گرفتم این علائم رو به صورت موشکافانه ای براتون بررسی کنم تا از این به بعد با خیال راحت تری به رانندگی در خیابان های کشورمون بپردازید:

۱- چراغ راهنمایی و رانندگی

در سایر نقاط دنیا: چراغ سبز: حق تقدم با شماست حرکت کنید چراغ زرد:احتیاط کنید. سریعتر از چهار راه خارج شوید چراغ قرمز:ایست

در ایران: چراغ سبز:ببین داداش تو که از چهار راه رد میشی.پس تا میتونی آروم تر حرکت کن که اون عقبیا بمونن پشت چراغ قرمز تا حالشون گرفته شه! چراغ زرد:اهوی اسکول پاتو بذار رو گاز! نکنه میخوای کلی پشت چراغ علاف شی؟بدو دیگه!سریعتر گازشو بگیر و برو، بزغاله!!! چراغ قرمز:حق تقدم عبور با شماست!

۲- چراغ راهنمای ماشین:

در سایر نقاط دنیا: یعنی ماشینی که پارک کرده است یا در لاین بغلی شماست قصد تعویض لاین خود را دارد سرعت خود را کم کنید و به او اجازه بدهید تا لاین خود را عوض کند

در ایران: اوهوی گوسفند!مگه نمیبینی میخواد بپیچه جولوت؟اون گاز لامسبو فشار بده و نذار بیاد جلو راهتو بگیره.از حق خودت دفاع کن بدبخت!!!

۳-گذرگاه عابر پیاده

در سایر نقاط دنیا:

یعنی عابران میتوانند با خیال راحت و به دور از هرگونه خطر از محلی که این تابلونصب شده است عبور کنند و خود را به پیاده رو طرف دیگر خیابان برسانند. درجایی که این تابلو نصب شده است حق تقدم با عابر پیاده است.

در ایران: رانندگان محترم اگر به هر کدام از اهداف متحرکی که مشاهده میکنید تصادم نمایید به مرحله بعد صعود میکنید و در صورتی که وی را به صورت فجیعی له نمایید امتیاز ویژه نیز دریافت خواهید کرد.

۴-محل عبور اطفال:

در سایر نقاط دنیا: یعنی نزدیک مدرسه یا زمین بازی بچه ها هستید و ممکن است کودکان از آنجا عبور کنند. رانندگان با دیدن با دیدن این تابلو باید سرعت خود راکم کنند وبا احتیاط به حرکت خود ادامه دهند.

در ایران: رانندگان محترم.مانند مورد بالا باید باید اهداف متحرک را نشانه بگیرید.فقط فرق این اهداف با مورد قبلی این است که اینها کمی سایزشان کوچکتر است و به طبع امتیاز کمتری نصیب شما میشود!

۵-عبور ممنوع:

در سایر نقاط دنیا: این تابلو به رانندگان وسایل نقلیه موتوری اعلام می کند از جهتی که تابلو نشان می دهد عبور نکنند و تنها عابرین پیاده اجازه دارند که در این جهت رفت و آمد کنند.

ایران: الاغ! مگه نمی بینی اگه از اینجا بری راهت کلی نزدیکتر میشه؟!پس همین راهو برو!

۶-ایستگاه اوتوبوس

در سایر نقاط دنیا: این تابلو در جایی نصب می شود که اتوبوسها برای سوار و پیاده کردن مسافرها توقف می کنند .

در ایران: پارکینگ!!!

۷-حداکثر سرعت مجاز ۷۰ کیلومتر بر ساعت

سایر نقاط دنیا: در صورتی که با سرعتی بیش از ۷۰ کیلومتر در ساعت برانید علاوه بر اینکه جان خود و سایرین را به خطر انداخته اید ،تخلف کرده اید و مشمول جریمه می شوید.زیرا در این مسیر حداکثر سرعت ۷۰ کیلومتر در ساعت است.

ایران: کاری به تابلو نداشته باش.واسه قشنگیه! اگه زیر ۱۱۰ تا بری اینقدی واست چراغ و بوق میزنند تا خودت شرمنده شی!پس مثل بچه آدم پدال گازو ته ته فشار بده.

۸-بوق زدن ممنوع

سایر نقاط دنیا: در این محل بوق زدن ممنوع است

ایران: اوه عجب جای ساکتی.مثل قبرستون میمونه.یه کم بوق بزنم حالشو ببریم!
4fvfcja4fvfcja4fvfcja

hamidbala

غضنفر کارت عابرشو میندازه تو ضریح امام رضا میگه یا امام رضا حاجتمو بده تا من رمزشو بگم!haha
42با عرض پوزش از خانم ها و آقایان !4fvfcja

معادله 1

انسان = خواب + خوراک + کار+ تفریح
الاغ = خواب + خوراک

پس
انسان = الاغ + کار + تفریح
وبنابرین
تفریح – انسان = الاغ + کار

بعبارت دیگر
انسانی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار می کند

*****
معادله ۲

مرد = خواب + خوراک + درآمد
الاغ = خواب + خوراک

پس
مرد = الاغ + درآمد
و بنابرین
درآمد – مرد = الاغ

بعبارت دیگر
مردی که درآمد ندارد = الاغ

*****
معادله ۳

زن = خواب + خوراک + خرج پول
الاغ = خواب + خوراک

پس
زن = الاغ + خرج پول
وبنابرین
خرج پول – زن= الاغ

بعبارت دیگر
زنی که پول خرج نمی کند = الاغ

*****
نتیجه گیری:

از معادلات ۲و۳ داریم:

مردی که درآمد ندارد = زنی که پول خرج نمیکند

پس:
فرض منطقی ۱: مردها درآمد دارند تا نگذارند زنها تبدیل به الاغ شوند..
و
فرض منطقی ۲: زنها پول خرج می کنند تا نگذارند مردها تبدیل به الاغ شوند


بنابرین داریم ...

مرد + زن = الاغ + درآمد + الاغ + خرج پول

و ازفرضهای۱و۲ نتیجه منطقی میگیریم که:

مرد + زن = ۲ الاغی که با هم بخوشی زندگی میکنند3174fvfcja
یکی از مواردی که جلب توجه می‌کند تفاوت روشهای تربیتی والدین غربی و شرقی است.
1- بعنوان مثال بچه غربی سرفه می‌کند. مادر یک دستمال درمی‌آورد و به بچه می‌دهد


بچه شرقی شدید سرفه می‌کند. مادر به او می‌گوید "نکن". بعد هم بچه را دعوا می‌کند. بچه حالا علاوه بر سرفه، زِر هم می‌زند.




2- بچه غربی غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او می‌گوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه می‌خواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان بطرف در می‌رود و خوشحال است. احساس می‌کند کار مهمی انجام می‌دهد.

بچه شرقی غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان بیرون می‌برند. بچه زِر می‌زند.بچه شرقی غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقه‌اش می‌روند و وعده شکلات و بستنی می‌دهند. بچه رشوه را قبول می‌کند. همچنان غر می‌زند و از مغازه خارج می‌شود. مشغول چانه‌زدن بر سر تعداد بستنی است.




3- بچه غربی در مدرسه دعوا کرده‌است. داستان را برای مادر تعریف می‌کند. مادر گوش می‌دهد، اما عکس‌العملی نشان نمی‌دهد.

بچه شرقی در مدرسه دعوا کرده‌است. داستان را برای مادر تعریف می‌کند. مادر درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش می‌دهد. به بچه می‌گوید: "اون فقیره. واسه همین بی‌تربیته. تو باهاش بازی نکن!" ( من غرق در منطق و فراست این جورمادرها شده‌ام!!)




..... 4- بچه غربی بستنی می‌خورد. مادر به او دستمال می‌دهد تا دهانش را پاک کند.

بچه شرقی بستنی می‌خورد. مادر دور دهانش را پاک می‌کندپ




..... 5- بچه شرقی زر می‌زند. مادر دعوایش می‌کند. پدر به مادر می‌توپد که بچه را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر می‌کند. مادر می‌خندد. پدر بچه را دعوا می‌کند . بچه شرقی زر می‌زند. باز هم به او وعده و رشوه می‌دهند(بچه غربی کلاً زیاد زر نمی‌زند)




6- بچه غربی زمین خورده‌است. بلند می‌شود و به بازی ادامه می‌دهد.

بچه شرقی زمین خورده‌است. مادر توی سرش می‌زند و "یا امام رضا" می‌گوید. بچه را بلند می‌کند و مثل کیسه سیب‌زمینی می‌تکاند. بچه می‌ترسد و جیغ می‌کشد. مادر گونه می‌خراشد. هر دو مفصل هوار می‌کشند. بعد بچه می‌رود بازی کند. مادر آینه در‌می‌آورد تا آرایشش را کنترل کند.




7- در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفته‌است. مادر از کیفش کاغذ و مداد‌رنگی بیرون می‌آورد. بچه مشغول می‌شود.

در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته‌ است. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک صورتحساب از کیفش درمی‌آورد. یک خودکار ته کیفش پیدا می‌کند. اول کلی "ها" می‌کند و نوک زبانش می‌زند تا بنویسد. بچه دو خط می‌کشد. رنگ ندارد و جذبش نمی‌کند. از جایش بکند می‌شود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده‌باشد لاینقطع می‌گوید "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، ول کن، به پدرت میگم ...". اعصاب همه خرد شده‌است. دلت می‌خواهد بلند شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!!

و این ماجرا ها تمام نشدنی است ووو شاید بهتر باشه بازهم بگیم : والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند
حیف نون می ره کارخانه چوب بری استخدام بشه، آقاهه می پرسه: سابقه ای تو کار چوب بری داره؟
حیف نون می گه: من می تونم درختای گردو به قطر یک متر رو در مدت یک دقیقه با تبر قطع کنم!
آقاهه خیلی تحت تاثیر قرار می گیره، می گه: این همه تجربه رو از کجا آوردی؟
حیف نون می گه: از کویر لوت!
آقاهه می گه: مرد حسابی! کویر لوت درخت گردوش کجا بود؟!
حیف نون می گه: پس فکر کردی واسه چی دیگه اونجا درخت گردو پیدا نمی شه؟!
4fvfcja4fvfcja ____________________________________________________________________________________________________________
معلم: کی می دونه چرا هواپیما پروانه داره؟
رضا: آقا اجازه؟ برای اینکه خلبان عرق نکنه!
معلم: از کجا فهمیدی؟
رضا: آقا اجازه؟ یه دفعه که ما داشتیم فیلم تماشا می کردیم، دیدیم که وقتی پروانه هواپیما از کار افتاد، خلبانه خیس عرق شد!
4fvfcja4fvfcja ____________________________________________________________________________________________________________
یارو دم یه گربه رو گرفته بوده و می کشیده
بهش می گن : گناه داره چرا دم گربه رو می کشی؟
می گه بابا من فقط دمش رو گرفتم … خودش می کشه
hahahaha ____________________________________________________________________________________________________________
یارو میره ته استخر تا میاد بالا می گه : کاشی کاره عجب نفسی داشته !!!
4fvfcja ____________________________________________________________________________________________________________
غضنفر تو جاده داشته رانندگی می کرده ، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد،
میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره !!
رفیقشو صدا می کنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین ...
hahahahahaha
حتما ماجرای راننده ایرانی در کانادا را شنیده اید که دنده عقب می رفته که به ماشین یک کانادایی می زند و پلیس که می آید، از راننده ایرانی عذر خواهی می کند و می گوید "لابد راننده کانادایی مست است که مدعی شده شما دنده عقب می رفتید!"

حالا اتفاق جالب تری در اتوبان اصفهان رخ داده: یک اصفهانی توی اتوبان با سرعت 180 کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف می کند. پلیس می آید کنار ماشین و می گوید:"گواهینامه و کارت ماشین!"اصفهانی با لهجه غلیظی می گوید:"من گواهینامه ندارم.این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست.من صاحب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندوق عقب.چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم!حالاوم داشتم می رفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین."
مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می زند به فرمانده اش و عین قضیه را تعریف می کند و درخواست کمک فوری می کند. فرمانده اش هم می گوید که او کاری انجام ندهد تا خودش را برساند!فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می رساند و به راننده اصفهانی می گوید:"آقا گواهینامه؟" اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در می آورد و می دهد به فرمانده. فرمانده میگوید:"کارت ماشین؟" اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از توی جیبش در می آورد و می دهد به فرمانده. فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می دهد که در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز می کند و فرمانده می بیند که صندوق خالی است.
فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی می گوید:"پس این مامور ما چی میگه؟!"
اصفهانی می گوید:"چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتما الانم می خواد بگد من داشتم 180 تا سرعت می رفتم؟"
این مطلب فقط جهت سرگرمی بیان گردیده است و هر گونه سوء استفاده و یا برداشت نامناسب به عهده ی خواننده می باشد4fvfcja
همان‌طور که می‌دانید ازدواج بر سه قسم است: ازدواج موقت، ازدواج دائم و ازدواج دانشجویی!!:cool:
در این نوشتار می‌خواهیم راه‌های یک ازدواج موفق دانشجویی را مورد بررسی قرار دهیم.

ازدواج دانشجویی از سه کلمه‌ی ازدواج + دانشجو + یی تشکیل شده است!!

در لغت‌نامه این کلمات این گونه تفسیر شده است:
ازدواج= 2 تا شدن، قاطی مرغ‌ها رفتن، از دست رفتن! از پا افتادن! کاری است خوب که من آن را خیلی دوست می‌دارم!

دانشجوKhansariha (56)= نام چیزی است که این روز ها همه هستند! ، بلاتشبیه به تلفن همراه که همه دارند. انسان علاف از نوع با کلاسش را گویند!!

یی= چنین کلمه ای هنوز کشف نشده است !

اولین و آسان‌ترین راه برای ازدواج دانشجویی مایه‌دار بودن است. اگر خودتان مایه‌دار نیستید لااقل سعی کنید پدرتان مایه‌دار باشد . اصولا اگر مایه دارید دیگر لازم نیست ادامه این مطلب را بخوانید . پاشید برید ازدواج دانشجووییتوونو بکنید! در این موارد بهتر است اول مزدوج شده و سپس دانشجوو شوید تا مدرکی که می خواهید بگیرید (بخرید!) مطابق میل دوشیزه عروس خانم باشد !!

اگر هم مایه دار نیستید خب چه کارتون کنم بشینید صبح تا شب درس بخونید تا کنکور قبول شده و نمونه یک انسان موفق شوید تا به شما هم بگویند چه پیامی برای هم سن و سال های خودت داری!!؟

برای توفیق در امر ازدواج دانشجویی بهتر است سعی کنید در دانشگاه آزاد قبول شوید تا وقت بیشتری برای انجام این کار های فوق برنامه !! و غیر درسی داشته باشید !!

قبولی در دانشگاه شریف به هیچ عنوان توصیه نمی شود قبولی در این دانشگاه به هر انگیزه ای غیر از درس شما را به یک جوان ناکام تبدیل خواهد نمود!

بله همکارانم به من اشاره می کنند لحظاتی قبل کلنگ احداث شش17 تا دانشگاه آزاد دیگر به زمین زده شد تا شما جوانان عزیز راحت تر ازدواج دانشجویی نموده و مدارج علمی را ترقی نمایید!! (تو همین فاصله شد دوازده تا !!)

سعی کنید در انتخاب رشته به رشته هایی علاقمند باشید که بیشتر ظرفیت آن را جنس مخالفتان تشکیل می دهند!(مثلا" نسبت 59 به یک از ضریب اطمینان بالایی برخوردار است!!) در غیر این صورت نگران نباشید انواع و اقسام انجمن ها ی علمی و کانون هاو تشکل هاو هلال احمر و گروه سرود !41 و ... شما را به سر منزل مقصودتان می رساند!


اگر دخترید سعی کنید جزوه های درسی تان را خوش خط و خوانا بنویسید 53258zu2qvp1d9v! ا
گر هم پسرید که اصلا" لازم نیست جزوه بنویسید ! چون همان طور که می دانید خوبیت ندارد یک دختر از یک پسر جزوه بگیرد !! مردم چی می گن؟ مثل خواستگاری دختر از پسر که عرف نیست !!

نکته مهم : خدا پدر و مادر گوتنبرگ را قرین رحمت نماید!!

اصلا"از ایجاد آشنایی نترسید و همیشه سعی کنید برای شروع آشنایی دنبال یک بهانه خوب باشید. خجالت نکشید ، برید جلو و با شهامت حرفتون رو بزنید.317

پسر:سلام خانم ! ببخشید می شه با من از دواج کنید!
بووووووووووووووومب!!


کات آقا ! کات ! پسره ی اوشکول من گفتم ایجاد آشنایی! نگفتم زرت بری بگی ازدواج که!! :smiley-yell:
خب می گفتیم...
بلوتوث خود را همیشه در محیط کلاس روشن بگذارید!17

سر جلسه امتحان از هرگونه کمک فکری به غیر هم جنسان خود دریغ نکنید ! البته به شرطی که نیتتان خیر باشد در غیر این صورت بنده هیچ مسئولیتی را به عهده نمی گیرم.
فراموش نکنید نشستن در راهرو های دانشگاه آن هم به سبک سنتی ، به شما انگیزه های زیادی برای ازدواج های!! دانشجویی خواهد داد !

به هر حال اگر از آن دسته از دانشجو هایی هستید که ازدواج دانشجویی کرده اید ، بهتون تسلیت می گم 303! اگر هم هنووز مجردید برید ازدواج دانشجویی کنید دیر می شه ها !!
یکی از بچه ها یه اس ام اس فرستاد برام گفتم بذارم اینجا شاید بچه ها خوششون بیاد بفرستن برا ... شون.
سوء تفاهم نشه برای هر کسی میشه فرستاد.
طنزه:
الهی شرت بشی من کش بشم دورت بگردم
بعدش من شل بشم تو ول بشی هرهر بخندم
hahahahahahahaha
گاو و سیاست

سوسياليسم :دو گاو داريد.يكي را نگه مي داريد.ديگري را به همسايهء خود مي دهيد.

كمونيسم : دو گاو داريد.دولت هر دوي آنها را مي گيرد تا شما و همسايه تان را در شيرش شريك كند.

فاشيسم : دو گاو داريد.شير را به دولت مي دهيد.دولت آن را به شما مي فروشد.

كاپيتاليسم : دو گاو داريد.هر دوي آنها را مي دوشيد.شيرها را بر زمين مي ريزيد تا قيمتها همچنان بالا بماند.

نازيسم : دو گاو داريد.دولت به سوي شما تيراندازي مي كند و هر دو گاو را مي گيرد.

آنارشيسم : دو گاو داريد.گاوها شما را مي كشند و همديگر را مي دوشند.

ساديسم : دوگاو داريد.به هر دوي آنها تيراندازي مي كنيد و خودتان را در ميان ظرف شيرها مي اندازيد.

آپارتايد : دو گاو داريد. شير گاو سياه را به گاو سفيد مي دهيد ولي گاو سفيد را نمي دوشيد.

دولت مرفه : دو گاو داريد.آنها را مي دوشيد و بعد شيرشان را به خودشان مي دهيد تا بنوشند.

بوروكراسي : دو گاو داريد.براي تهيهء شناسنامهء آنها هفده فرم را در سه نسخه پر مي كنيد ولي وقت نداريد شير آنها را بدوشيد.

سازمان ملل : دو گاو داريد.فرانسه شما را از دوشيدن آنها وتو مي كند.آمريكا و انگليس گاوها را از شير دادن به شما وتو مي كنند.نيوزلند راي ممتنع مي دهد.

ايده آليسم : دو گاو داريد.ازدواج مي كنيد.همسر شما آنها را مي دوشد.

رئاليسم : دو گاو داريد.ازدواج مي كنيد.اما هنوز هم خودتان آنها را مي دوشيد.

متحجريسم : دو گاو داريد.زشت است شير گاو ماده را بدوشيد.

فمينيسم : دو گاو داريد.حق نداريد شير گاو ماده را بدوشيد.

پلوراليسم : دو گاو نر و ماده داريد.از هر كدام شير بدوشيد فرقي نمي كند.

ليبراليسم : دو گاو داريد.آنها را نمي دوشيد چون آزاديشان محدود مي شود.

دموكراسي مطلق : دو گاو داريد.از همسايه ها راي مي گيريد كه آنها را بدوشيد يا نه.

سكولاريسم : دو گاو داريد.پس به خدا نيازي نيست.
یه یارو افتاده بود تو آب هی داد میزد: من شنا بلد نیستم... من شنا بلد نیستم...
یه بابایی داشت رد میشد گفت حالا مثلا یعنی من تنیس بلد نیستم باید داد بزنم؟!
مادر داماد : ببخشين ، كبريت دارين؟
خانواده عروس : كبريت ؟! كبريت براي چي!؟
مادر داماد : والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...
خانواده عروس : پس داماد سيگاريه....!؟
مادر داماد : سيگاري كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه...
خانواده عروس : پس الكلي هم هست..!؟
مادر داماد : الكلي كه نه... قمار بازي كرده و باخته ! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازي مي كنه...!؟
مادر داماد : نه قمار بازنبود که... دوستاش تو زندان بهش ياد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان كه نه... والا زنش مهریه شو گذاشته بود اجرا...
خانواده ي عروس : زنش !!!؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

نتيجه اخلاقي : هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشين! [تصویر:  1ylcao.gif]
یه روز یه کوره میره آشپز خونه
میخواسته یه قاشق برداره

زورکی کشوی قاشق چنگالو پیدا میکنه

همین که داشته میگشته دستش میخوره به یه رنده
به خودش میگه این چرت و پرتا رو کی نوشته
haha haha haha
چند داستان خنده دار از مثنوی مولانا !


1-در کلاس شطرنج !


استاد شطرنج: این خونه که می بینی عزیزم خونه رخه.[تصویر:  bad_boys_20.gif]
شاگرد : خونشو از کجا آورده؟ ارث رسیده بهش یا خریده؟ نکنه وام گرفته؟!
استاد :[تصویر:  www_MyEmoticons_com__smokelots.gif]
hahahaha
گفت: در شطرنج ؛ این خانه رخ است
گفت: خانه اش از کجا آمد بدست
خانه را بخرید یا میراث یافت؟
فرخ، آن کس که سوی معنی شتافت


2- در کلاس عربی !

معلم : توجه کنین بچه ها ؛ ضرب زید عمرو
شاگرد : برا چی زید ، عمر رو زده؟ مگه عمر بدبخت چی کار کرده بود؟
معلم : من دارم اعراب درس می دم!17 به معنیش توجه کن بچه! اگه فکر می کنی این داستان دروغه باید به اعراب توجه کنی نه داستان!17
شاگرد : نه من می خوام بدونم برا چی زید عمر رو زده؟
معلم با شوخی : آخه این عمرو(واو خوانده نمی شود) یه "واو" اضافی دزدیده بود!!!!!
شاگرد: آره؛ حالا شد.
hahahahahaha
گفت: نحوی(معلم صرف و نحو): زید عمرا قد ضرب
گفت: چونش کرد، بی جرم و ادب؟!
عمرو را جرمش چه بد؟ کان زید خام
بی گنه او را بزد، همچون غلام؟
گفت این پیمانه معنی بود
گندمی بستان که پیمانه است رد!
زید و عمر از بهر(برای) اعرابست، ساز
گفت: نه من آن ندانم؛ عمرو را
زید چون زد؟ بی گناه و بی خطا
گفت از ناچار و لاغی(شوخی) برگشود
عمرو یک واوی ، فزون دزدیده بود!!!!
گفت اینک ، راست پذیرفتم، به جان
کژ (کج) نماید راست، در پیش کژان!

[تصویر:  SEVeyesB08_th.gif]
منبع : شرح مثنوی معنوی- کریم زمانی