کانون

نسخه‌ی کامل: میز گرد کانون
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
با سلام به خدمت همفکرن عزیزم در کانون میز گرد
من اول از همه یه معذرت خواهی حسابی‌ به شما بدهکارم که این چند وقته این جور که باید یا شاید
بهتون
سر نزدم

خوب ولی‌ بر گردیم به بحث
آقا احسان این سوال خیییییلی جالبه
از اونجای که در لیست کس دیگیی‌ مزوهی پیشنهاد نکرده میتونیم مستقیم به بحث بشینیم
من در روزهای آینده ۱۰۰% جواب این سوال رو با جوزیات کامل میدم
سلام بچه ها

خوب از اونجای که هیچ کس حوصله نداره این جا به هر صورتی‌ چیزی بنویسه من خودم شروع می‌کنم جواب این سوال رو بدم و در عین حال مرتبط با موضوع سوال‌هایی‌ که خیلی‌ وقته تو سرمه رو اینجا با شما در میون بذارم

اگه خدا بخواد ,ایشالا , در روزهای آینده شروع کنیم یا کمه کم سعی‌ کنیم این سوال هارو دونه به دونه جواب بدیم پس هر کسی‌ چیزی خونده چه از قرآن چه حدیث چه حکایت مارو از شنیدنش عاجز ندونه (نکنه)
۱. آیا خدا ما رو آفریده تا ببیند که ما راه راست رو از غلط میشناسیم؟
۱.۱. چرا خدا ما را به این صورت آزمایش می‌کند؟
۲.۱. آیا پس این کوه خاکی شبیه یک آزمایشگاه الهیست و ما فقط موشهای آزمایشگاهی؟
این سوال یک سوال دیگر رو به همراه میاره (همون سوال آقا احسان):
اگه خدا ا همه چیز آگاهه و عالم مطلق پس چه احتیاجی به آزمایش ما داره؟ و چه سودی از این آزمایش‌ها میبره؟
چرا خداوند با اینکه می‌داند چه انسانهایی ایمان میاورند و چه انسانهایی ایمان نمی آورند باز به آزمایش ما ادامه میدهد؟



جواب ۱(فرضیه) : خدا در پی‌ قضیه آفرینش انسان با شیطان یک می‌شه گفت شرطی بست. شیطان قسم خورد که انسان را از راه راست دور کند. پس جواب ۳ سوال اول رو می‌شه خیلی‌ آسان داد. خداوند می‌خواهد با زجر ما به شیطان درس عبرت بدهد. بنا بر این سر نوشته همه کس از پیش تعیین شده و تقریبا می‌شه گفت که جای همهٔ ما در بهشت و جهنم از پیش "رزرو"(تعیین) شده.

جواب ۲ (فرضی‌ه۲): خداوند همه چیز را نمی‌داند و با "کمک" شیطان ( یا به صورتی‌ با تماشای مقدار تاثیر شیطان بر روی آدم ها) به بآتن انسان‌ها پی‌ میبرد.


حالا اگه فرضیه ۱ رو با فرضیه ۲ جم کنیم به این نتیجه میرسیم که : خداوند به شخص احتیاجی به آزمایش انسان‌ها ندارد و تنها دلیل رنج انسان‌ها و دلیل آزمایش انسانها شیطان است. اوست که باید یک درس عبرت بگیرد. اتفاقا من حالا معنی جملهٔ" انسانها فقط وسیلیه ای بیش نیستن" رو که تو قرآن بار‌ها تکرار شده میفهمم
ولی‌ این به این معنیی که شیطان برای خدا ا ما مهم تره!!!!!!!!!!!!


ادب کردن شیطان برای خدا انقدر مهم است که خداحاضر است انسان‌های خودش رو، بچه‌های خودش رو راهی جهنم کند ( این بی‌ اهمیت بودن انسان در درگاه خدا رو تاکید می‌کنه)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
4fvfcja فرض 2 که غلطه چون صورت سوال اینه که خدا بی نیازه از علم پس همه چیو میدونه .

فرض یک هم غلطه چون جفت شیطان و انسان اختیار دارن ، از هر دو عهد گرفت ، و هم شیطان رو با انسان (با سجده کردن بش ) آزمایش کرد و هم انسان رو با شیطان (عهدی که شیطان برای گمراهی انسان داد ) آزمایش کرد ، پس با این فرض ها نمیشه نتیجه گرفت که آیا شیطان برای انسان افریده شد یا انسان برای شیطان آفریده شد . و از فرض این که دلیل آفرینش ، عبرت ، یا آزمایش یا امتحن و یا عبرت شیطان و انسان بوده آیا میشه به این سوال جواب داد ؟

........................................................................................................................................................................


البته این بحث توی این تاپیک شاید 2 3 دفعه ای تا الان شده باشه ، ولی برای این که نظر ها و فکر ها مختلف و همینطور رشد کرده و جدید میشن باز هم مفیده که بحث کنیم ....


ذات خدا عشق داره یعنی این صفتش ذاتیه ، مال ذات خداست ، از آثارش نیست .

مثل این که آفتاب آفتابه چون آفتابه ، و نور نوره چون نوره ، خدا هم یه سری صفات ذاتی داره ، مثلن عاشقه چون عاشقه ، یا میخوای تعریف کنی شما یه چیز رو تعریف کن که خصوصیت ذاتیش اینیه : به چیزی که هر چیزی رو می آفرینه و بعدش هدایت میکنه سمت خودش تا کامل بشه ! این یکی از تعریف های خدا توی قرآن هست .

کلن اگه این کارو نکنه خدا نیست ! چون خداست اینطوریه . و از این کارها میکنه . یعنی توی آفرینش می آفرینه اونم به شکل نزولی یعنی مثل نور که منبعش از بالاست می تابه یا می آفرینه ، یه چیز که می آفرینه می خواد رشدش بده ، کاملشم می آفرینه و این رو سمت اون رشد میده به طور تدریجی ، یعنی خاصیت خلقتش خلقت تدریجیه ، کلن سنتّش این طوریه

............................................................................................................................................................

کلن از روی عشق بگی ، از روی خداگی و خدا بودنش بگی ، و نه از نیاز و یا بی علم ، بودن یا تجربه و اینها ، .......

خدا از روی عشق و خداگیش میخواست خودش رو عشق و صفا کنه نه از نیاز مندی و برای حال کردن ، ذات عاشقشه که میعشقه !!

یعنی میگم یاین سوال مثله اینه که حالا ما بیایم بگیم چرا خدا خداست ؟ چون خداست .

4fvfcja من چرا منم ؟ از خودتون پرسیدین ؟ اگه من نیستم پس کیم ؟ چرا من منم ؟

............................................................................................................................................................


4fvfcjaبعدام کلن خدا ذاتا آفرینشش این شکلی که مثلن ما میبینیم یه مادری از خودش یه فرزند متولد کرد و دو تا شدن و یا یه مرغی تخم گذاشت و اون تخمه یا فرزنده از اصلش جدا شد و شدن دو تا ....آفرینش خدا و رابطه خدا با مخلوقش این طور نیست ، 4fvfcja4fvfcja اصلن قران میگه توی سوره توحید "لم یلد و لم یولد " ، لم یولد یعنی تولید نداره آفرینشش !!

یعنی می آفرینه و لی تولید

بقیه بحث رو میارم برای بعد..
خدا شناسی
چه جور میشه بهش دست ، وقتی عاشقی و باز گناه میکنی
از نگاه شرم داری باز گناه میکنی
از کجا میشه فهمید که خدا را شناختی
میگم خداشناسی انسان شناسی . یعنی ما خودمون را نشناختیم که هنوز.........؟؟؟؟/
راستش منم زیاد به این موضوع فکر کردم
می دونی به چه نتیجه ای رسیدم؟
وقتی خدا ما رو آفریده و اسم خلیفه ی خودش رو روی ما گذاشته
یعنی ما می تونیم جانشین خدا باشیم روی زمین
یعنی چی؟
یعنی تمام خوبی های خدا و صفات کمالی خدا به صورت بالقوه تو وجود ما هست
خدا عالمه
قادره
رحیمه
رحمانه
کریمه
غفوره
ماهم می تونیم مهربان و بخشنده و با گذشت و.... باشیم
این که می گن خودمون رو بشناسیم یعنی درک کنیم که چه استعداد هایی داریم و سعی کنیم اونا رو بروز بدیم
سعی کنیم جلوه گر خوبی های خالقمون باشیم
اینطوریه که اول خودمونو می شناسیم و استعداد هایی که داریم شکوفا می کنیم و اونوقت ما جلوه ای از خداییم و خدا رو می شناسیم
4fvfcja4fvfcja
داشتم میگفتم .... آفرینش تولید نیست !
(1390 دي 13، 10:53)mahsa20 نوشته است: [ -> ]خدا شناسی
چه جور میشه بهش دست ، وقتی عاشقی و باز گناه میکنی
از نگاه شرم داری باز گناه میکنی
از کجا میشه فهمید که خدا را شناختی
میگم خداشناسی انسان شناسی . یعنی ما خودمون را نشناختیم که هنوز.........؟؟؟؟/
ااتفاقا ازد ید خود شناسی جالبه مثلن همین جمله که من دارم میگم که آفرینش تولید نیست ! رو با یه مثال از خودون راحت میشه فهمید .... مثلن الان یه حرکت جسمی از خودت ابداع کن ، 1 2 3 ابداع کردی ؟ مثلن دستت رو یه جر متفاوت و جدیدی تکون بده ، البته قبلش از بالا و از خیالت یه لحظه تصورش کردی و قبلش هم یه لحظه بش فکر کردی ، قبلترش عقلت تشخیص داد و تایید کرد که این کار رو بکنی و بالاترش این که اصلا تو وجود داشتی که تونستی همچین حرکت و نقشی رو بیافرینی .
.
اما اون حرکت یه جلوه ای از تو بود ، تو حرکتت نیستی ، تو هیچ وقت فقط جسم هم نیسی ، فقط خیالت هم نیستی ، جمع این دوتا یا جمع همه چیز هایی که در باره خودت فکر میکنی هم نیستی ، چون اول اومدی خود یا "من " رو بخش بخش کردی ، یه بخشی فکرت شد ، یه بخشی روحت شد ، یه بخشی جسمت شد ، یه بخشی خیالت شد ، پس اگه یخوای این ها رو باهم جمع کنی چیز درستی به دست نمید ، چون توی هر حالتی هر چیزی رو جدا میدیدی و بقیه را فیلتر میکردی ، مثل یه چند تا عینک با فیلتر های متفاوت که هر دفعه به خوای به یه چیز واحد نگاه کنی ، اون عینک فقط براشت و دید خودش رو به تو میده . مثلن عینک جسم فقط جسم رو باش میشه دید و بقیه رو از خودش رد نمیکنه ، میدونین یه مگس وقتی به تلوزیون نگاه میکنه یه نقطه رو بیشتر نمیبینه چون سرعت چشمش میتونه تا 5 صدم ثانیه رو هم تشخیص بده ، ولی ما چون چشممون اشتباه میکنه و سرعت چشمم کنده ، تصویر رو کامل میبینیم ! توی دنیای مگس تصویر یه نقطه هست که حرکت میکنه و به ما میگه اینها یه چیزیشون کمه که نشتسن پای تلوزیون و نقطه میبینن !!
.
.
یعنی هر چیزی واحدی رو اگه ما بش نگاه کنیم بستیگی به برداشت گیرنده اش داره ، و برای ذهن اون یه شکلی هست .... آفرینش خدا هم همینطوره ، یعنی همه چیز جلوه هایی از خود اون هستن ، و گیرنده های متفاوت جلوه ه های ی متفاوت برداشت میکنن ، گیرنده های پاک . عاشق ، کسایی که عینک روحشون رو تمیز میکنن ، مثلمن قشنگ ترین جلوه ها رو از خدا میبینن ، بیتشرین لذت و عشق رو توی زندگی میبرن ، و به بقیه صفا و عشق بیشتری میدن چون ازش پر میشن . ..........برگردیم سر بحث ، هر آفرینشی یه جلوه ای از خدا هست ، و حقیقتن هیچ چیزی وجود حقیقی نداره ، یعنی فقط خداست که وجود حقیقی داره و بقیه فقط تجلین ، یعنی یه سری عینک لازم داری که اگه باش به خدا نگاه کردی همین ها رو میبینی که الان داری میبینی ولی اینها خدا نیستن ، عیبه از عینکته ، که این جلوه ها رو میبینی ، هرچی عینکت صاف تر جلوه هه به خدا نزدیک تر !!

در پاسخ به msadra خانوم هم هیچ وقت نمیشه خدا رو شناخت ، ته شناختش اینه که بتونی از این وجود واحده یه جلوهی زیبا تر ، کاملتر ، قشنگ تز و کریم تر و علیم تر و .. ببینی ،
تازه اگه تونستی ببینی یعنی حد آخر دیدن این طوری شما ، محمد و آل محمد هستند ، یعنی کاملترین حد تجلی خداوند که میشه انسانیت اون رو اعتبار کنه نور حضرت محمد و آل محمد هست ،
حد آخر این اعتبار و این دید ، نور حضرت محمد هست ، امام ها میگن : اصلا خدا یه جلوه بیشتر نکرده و اون جلوه هم نور حضرت محمد هستن و بقیه ما جلوه های اون نور هستیم ، از همه هفت آسمان بگیر تا شیطان و فرشتگان ، همه .و همه جلوه هایی از مقام انسانیت حضرت محمد هست .
یعنی خدا گفتیم خلق کرد ، یعنی تجلی کرد ، ولی چی رو تجلی کرد ؟ مقام انسانیت و نور حضرت محمد رو تجلی کرد ، که همه این چیز ها که ما میبینیم جزوشن(اگه بخواییم اعتباری و بخش خش ببینیم ) ، علت اینکه شیطان سجده نکرد ، چون معرفت به مقام انسانیت نداشت ، و همینطور فرشته ها گفتن چرا؟ چون نمی تونستن بالاتر از خودشون رو درک کنن ، اولین باری که فرشته خلق شد ، وقتی نور حضرت محمد رو دید سعی کرد ون رو تسبیح و تنزیه کنه ولی وقتی متوجه تسبیح نور محمد و آل محمد شد خدا رو شناخت اینها توی حدیث ها پره ولی همشون نیاز به فکر و بررسی داره ....

ولی این وسط ما چیکاره ایم ، ما با این حرف ها شدیم جلوه خدا ، یه جلوه ی جلوه ! ! از محمد و آل محمد که همه وجودمون باش مرتبطه ، اصلن خود نور محمد هم یه اسمه و یه اعتبار و یا یه جلوه ، جلوه یعنی برداشتی که من از دیدنم میکنم ، ولی هدف من چیه ، من این وسط چیکاره ام ؟ گفتیم خدا از خداگیش تجلی و جلوه داره و این خصوصیتشه چون خداست ، برامون برنامه داره ، میخواد با جلوه هاش عشق رو تجربه کنن ، معرفت و شناخت پیدا کنن ، بالا برن و پایین برن ، عین طواف کعببه ، توی این آفرینش یه جلوه ای کاملش هست ، و جلو ه های اون جلوه به سمت اون جلوه کامله حرکت و میل میکنن ، و همه چیز سمت اون برمیگردن ، اون جلوه هم بازم خودش میره سمت خدا ، یعنی توی جلوه هاش هم اول یه چیز رو جلوه میکنه ، و هم آخر یه چیز رو جلوه میکنه و هم ظاهرش رو و هم باطنش رو ، اصلن جلوه هاش شبیه خدا هستن ، چون خود خدا ، اول و آخر و ظاهر و باطن هست.
.


...........................................ا
.
ما جلوه میره سمت خدا و برمیگرده ، اینجاش رو نمیشه توضیح داد ، چون در واقع اون جا فقط خدا هست که هست و چیزی جز اون نیست ، بلکه یکی میشه یعنی خدا میشه ، ولی بودنی صورت نگرفته هرچیزی به اصلش برگشته ولی از این تجربه و عشق چی قراره گیر ما بیاد و ما چیکاره ایمم ، ما همون مقال خلیفة الله یا نماینده ایم یا بنده ایم یا هر چی اسمش رو بذاری ، راه آخر این ستایش و بندگی ، یا اون درک عشقه ، راه آخر رسیدن به خدا گه قرار رسیدنی باشه چیه ؟ راه اینه که به خداا با همین جلوه هاش نزدیک بشیم ، با درک و توجه و عشق خالص به خدا ، بدونیم اینها جلوه های اون هستن و بدون اون نیستن ،
.
.
.
راه اینه که از این جلوه ها استفاده کنیم ، پله پله ، متناسب با ظرفیت خودمون ، و توی همه لحظه ها توجه کنیم که این خداست که ما توی جلوه هاشیم ، بریم بالاتر ، عینک هامون رو پاک تر ، با انصاف تر و عاشق تر کنیم و تمیز تر ، و زلال و پاک تا برسه به وجودمون هم صاف و پاک و بالابره ، مخصوصا توجه به کاملترین جلوه یلی کمکون میکنه ، تا یه وقتی که میگن طرف واصل شد ، یعنی از نظر وجودی ، وجودی براش نموند ، اون خدا بود که هست الان ! و خدا دوباره میتابه و تجلی میکنه ، توی این حالت ، تو جسم خودت رو داری فکر و خیال و جای خودت رو هم داری ، میشه کسی به خدا برسه و توی همین دنیا زنده باشه و حرف بزنه ،
.
.
در واقع به مقام "فنا " رسیده ، در حقیقت اون دیگه نیست بلکه خداست که جلوه کرده ، اون دیگه اون وقت هیچ وقت نمیتونه "خودش" رو ببینه ، هیچ وقت نمیتونه بگه من ، تموم کارهاش به اختیار خداست ، نه که اختیاری نداشته باشه ، بلکه اختیارش با اختیار خدا یکی شده و توش حل شده ...وجودی برای خودش قائل نیست ، نمیتونه بگه من خدام چون "من "ی این وسط نیست ، فعل و فکر و خیال و عقلش با خداست ....کسی چه میدونه چی میبینه و چی میشنوه ، اصلا ؟آیا شنیدن و دیدنی در کار هست ، ون اینه اکه همش وسیله بودن برای درک تجلیات ولی وقتی تجلی رفت اون جا چی هست ؟ ؟ ؟ ؟
(1390 دي 13، 21:31)مجتبی نوشته است: [ -> ]4fvfcja4fvfcja
داشتم میگفتم .... آفرینش تولید نیست !
(1390 دي 13، 10:53)mahsa20 نوشته است: [ -> ]خدا شناسی
چه جور میشه بهش دست ، وقتی عاشقی و باز گناه میکنی
از نگاه شرم داری باز گناه میکنی
از کجا میشه فهمید که خدا را شناختی
میگم خداشناسی انسان شناسی . یعنی ما خودمون را نشناختیم که هنوز.........؟؟؟؟/
ااتفاقا ازد ید خود شناسی جالبه مثلن همین جمله که من دارم میگم که آفرینش تولید نیست ! رو با یه مثال از خودون راحت میشه فهمید .... مثلن الان یه حرکت جسمی از خودت ابداع کن ، 1 2 3 ابداع کردی ؟ مثلن دستت رو یه جر متفاوت و جدیدی تکون بده ، البته قبلش از بالا و از خیالت یه لحظه تصورش کردی و قبلش هم یه لحظه بش فکر کردی ، قبلترش عقلت تشخیص داد و تایید کرد که این کار رو بکنی و بالاترش این که اصلا تو وجود داشتی که تونستی همچین حرکت و نقشی رو بیافرینی .
.
اما اون حرکت یه جلوه ای از تو بود ، تو حرکتت نیستی ، تو هیچ وقت فقط جسم هم نیسی ، فقط خیالت هم نیستی ، جمع این دوتا یا جمع همه چیز هایی که در باره خودت فکر میکنی هم نیستی ، چون اول اومدی خود یا "من " رو بخش بخش کردی ، یه بخشی فکرت شد ، یه بخشی روحت شد ، یه بخشی جسمت شد ، یه بخشی خیالت شد ، پس اگه یخوای این ها رو باهم جمع کنی چیز درستی به دست نمید ، چون توی هر حالتی هر چیزی رو جدا میدیدی و بقیه را فیلتر میکردی ، مثل یه چند تا عینک با فیلتر های متفاوت که هر دفعه به خوای به یه چیز واحد نگاه کنی ، اون عینک فقط براشت و دید خودش رو به تو میده . مثلن عینک جسم فقط جسم رو باش میشه دید و بقیه رو از خودش رد نمیکنه ، میدونین یه مگس وقتی به تلوزیون نگاه میکنه یه نقطه رو بیشتر نمیبینه چون سرعت چشمش میتونه تا 5 صدم ثانیه رو هم تشخیص بده ، ولی ما چون چشممون اشتباه میکنه و سرعت چشمم کنده ، تصویر رو کامل میبینیم ! توی دنیای مگس تصویر یه نقطه هست که حرکت میکنه و به ما میگه اینها یه چیزیشون کمه که نشتسن پای تلوزیون و نقطه میبینن !!
.
.
یعنی هر چیزی واحدی رو اگه ما بش نگاه کنیم بستیگی به برداشت گیرنده اش داره ، و برای ذهن اون یه شکلی هست .... آفرینش خدا هم همینطوره ، یعنی همه چیز جلوه هایی از خود اون هستن ، و گیرنده های متفاوت جلوه ه های ی متفاوت برداشت میکنن ، گیرنده های پاک . عاشق ، کسایی که عینک روحشون رو تمیز میکنن ، مثلمن قشنگ ترین جلوه ها رو از خدا میبینن ، بیتشرین لذت و عشق رو توی زندگی میبرن ، و به بقیه صفا و عشق بیشتری میدن چون ازش پر میشن . ..........برگردیم سر بحث ، هر آفرینشی یه جلوه ای از خدا هست ، و حقیقتن هیچ چیزی وجود حقیقی نداره ، یعنی فقط خداست که وجود حقیقی داره و بقیه فقط تجلین ، یعنی یه سری عینک لازم داری که اگه باش به خدا نگاه کردی همین ها رو میبینی که الان داری میبینی ولی اینها خدا نیستن ، عیبه از عینکته ، که این جلوه ها رو میبینی ، هرچی عینکت صاف تر جلوه هه به خدا نزدیک تر !!

در پاسخ به msadra خانوم هم هیچ وقت نمیشه خدا رو شناخت ، ته شناختش اینه که بتونی از این وجود واحده یه جلوهی زیبا تر ، کاملتر ، قشنگ تز و کریم تر و علیم تر و .. ببینی ،
تازه اگه تونستی ببینی یعنی حد آخر دیدن این طوری شما ، محمد و آل محمد هستند ، یعنی کاملترین حد تجلی خداوند که میشه انسانیت اون رو اعتبار کنه نور حضرت محمد و آل محمد هست ،
حد آخر این اعتبار و این دید ، نور حضرت محمد هست ، امام ها میگن : اصلا خدا یه جلوه بیشتر نکرده و اون جلوه هم نور حضرت محمد هستن و بقیه ما جلوه های اون نور هستیم ، از همه هفت آسمان بگیر تا شیطان و فرشتگان ، همه .و همه جلوه هایی از مقام انسانیت حضرت محمد هست .
یعنی خدا گفتیم خلق کرد ، یعنی تجلی کرد ، ولی چی رو تجلی کرد ؟ مقام انسانیت و نور حضرت محمد رو تجلی کرد ، که همه این چیز ها که ما میبینیم جزوشن(اگه بخواییم اعتباری و بخش خش ببینیم ) ، علت اینکه شیطان سجده نکرد ، چون معرفت به مقام انسانیت نداشت ، و همینطور فرشته ها گفتن چرا؟ چون نمی تونستن بالاتر از خودشون رو درک کنن ، اولین باری که فرشته خلق شد ، وقتی نور حضرت محمد رو دید سعی کرد ون رو تسبیح و تنزیه کنه ولی وقتی متوجه تسبیح نور محمد و آل محمد شد خدا رو شناخت اینها توی حدیث ها پره ولی همشون نیاز به فکر و بررسی داره ....

ولی این وسط ما چیکاره ایم ، ما با این حرف ها شدیم جلوه خدا ، یه جلوه ی جلوه ! ! از محمد و آل محمد که همه وجودمون باش مرتبطه ، اصلن خود نور محمد هم یه اسمه و یه اعتبار و یا یه جلوه ، جلوه یعنی برداشتی که من از دیدنم میکنم ، ولی هدف من چیه ، من این وسط چیکاره ام ؟ گفتیم خدا از خداگیش تجلی و جلوه داره و این خصوصیتشه چون خداست ، برامون برنامه داره ، میخواد با جلوه هاش عشق رو تجربه کنن ، معرفت و شناخت پیدا کنن ، بالا برن و پایین برن ، عین طواف کعببه ، توی این آفرینش یه جلوه ای کاملش هست ، و جلو ه های اون جلوه به سمت اون جلوه کامله حرکت و میل میکنن ، و همه چیز سمت اون برمیگردن ، اون جلوه هم بازم خودش میره سمت خدا ، یعنی توی جلوه هاش هم اول یه چیز رو جلوه میکنه ، و هم آخر یه چیز رو جلوه میکنه و هم ظاهرش رو و هم باطنش رو ، اصلن جلوه هاش شبیه خدا هستن ، چون خود خدا ، اول و آخر و ظاهر و باطن هست.
.


...........................................ا
.
ما جلوه میره سمت خدا و برمیگرده ، اینجاش رو نمیشه توضیح داد ، چون در واقع اون جا فقط خدا هست که هست و چیزی جز اون نیست ، بلکه یکی میشه یعنی خدا میشه ، ولی بودنی صورت نگرفته هرچیزی به اصلش برگشته ولی از این تجربه و عشق چی قراره گیر ما بیاد و ما چیکاره ایمم ، ما همون مقال خلیفة الله یا نماینده ایم یا بنده ایم یا هر چی اسمش رو بذاری ، راه آخر این ستایش و بندگی ، یا اون درک عشقه ، راه آخر رسیدن به خدا گه قرار رسیدنی باشه چیه ؟ راه اینه که به خداا با همین جلوه هاش نزدیک بشیم ، با درک و توجه و عشق خالص به خدا ، بدونیم اینها جلوه های اون هستن و بدون اون نیستن ،
.
.
.
راه اینه که از این جلوه ها استفاده کنیم ، پله پله ، متناسب با ظرفیت خودمون ، و توی همه لحظه ها توجه کنیم که این خداست که ما توی جلوه هاشیم ، بریم بالاتر ، عینک هامون رو پاک تر ، با انصاف تر و عاشق تر کنیم و تمیز تر ، و زلال و پاک تا برسه به وجودمون هم صاف و پاک و بالابره ، مخصوصا توجه به کاملترین جلوه یلی کمکون میکنه ، تا یه وقتی که میگن طرف واصل شد ، یعنی از نظر وجودی ، وجودی براش نموند ، اون خدا بود که هست الان ! و خدا دوباره میتابه و تجلی میکنه ، توی این حالت ، تو جسم خودت رو داری فکر و خیال و جای خودت رو هم داری ، میشه کسی به خدا برسه و توی همین دنیا زنده باشه و حرف بزنه ،
.
.
در واقع به مقام "فنا " رسیده ، در حقیقت اون دیگه نیست بلکه خداست که جلوه کرده ، اون دیگه اون وقت هیچ وقت نمیتونه "خودش" رو ببینه ، هیچ وقت نمیتونه بگه من ، تموم کارهاش به اختیار خداست ، نه که اختیاری نداشته باشه ، بلکه اختیارش با اختیار خدا یکی شده و توش حل شده ...وجودی برای خودش قائل نیست ، نمیتونه بگه من خدام چون "من "ی این وسط نیست ، فعل و فکر و خیال و عقلش با خداست ....کسی چه میدونه چی میبینه و چی میشنوه ، اصلا ؟آیا شنیدن و دیدنی در کار هست ، ون اینه اکه همش وسیله بودن برای درک تجلیات ولی وقتی تجلی رفت اون جا چی هست ؟ ؟ ؟ ؟
کاش یه خرده کوتاه بنویسین آدم حوصله کنه بخونهKhansariha (134)Khansariha (134)
من یه تیکه اشو خوندم جالب بود
Khansariha (8)
ولی خیلیییییییییییییی زیاده!!
1744337bve7cd1t81
4fvfcja نمیشد ،سوالی هم برای فهم بهتر داشتی میتونم توضیح بدم باز !!
سلام...317
آقا مجتبی...
شما که دستی هم توی خلاصه نویسی دارید...
لطف کنید یه پست خلاصه بزنید تا بتونیم توی ادامه بحث شرکت کنیم...
303
آقا مجتبی‌ اول از همه ماشالا به این همه text

شما توی حرفاتون گفتین که خدا آیندهٔ ما رو ا پیش طراحی کرده مثلا شما اشاره به این کردید که خدا مثلا می‌خواد ما به عشق برسیم و .... ولی‌ حالا سوال من از شما ( یا همون سوال آقا احسان)
چرا ما رو مستقیم رستگار نمی‌کنه و ما اول باید زجر و مصیبت بکشیم؟؟؟ مگه مارو دوست نداره؟؟؟؟؟
اگه خدا دوست داره که رستگار بشیم چرا راه رو انقدر سخت کرده؟؟؟؟
و یک سوال دیگه هم اینجا بوجود میاد:
چرا در این راه همه شانس مساوی برای رسیدن به " عشق الهی" و رستگاری در دنیا و اخرت ندران؟؟؟؟؟
فکر کنم اینجا احتیاج به یک توضیح کوتاه داریم:



آقا مجتبی‌ در پست قبلیشین به طور درست گفتن که خدا خدا بودنش در افرینش و هدایت هستش. یعنی‌ خدا مخلوقاتش رو میافرینه تا اون هارو به سمت خودش هدایت کنه.

توی قرآن نوشته شده که خدا تمام مخلوقاتش رو به یک اندازه دوست داره. این یعنی‌ خدا به هر انسانی‌(و یا شاید جنی‌) در طول زندگیش به یک اندازه این شانس رو باید بده تا به خدا و راه راست برسه ( یا اون طور که آقا مجتبی‌ گفتن به تکامل برسه)
ولی‌ من فکر کنم که در مسابقه رسیدن به خدا همهٔ عدم‌ها به یک اندازه شانس ندران تا به خدا برسان ( یا در دنیا و اخرت رستگار بشن)
کس یکه در یک خانوادهٔ مذهبی‌ بزرگ می‌شه معلومه که در آخر خدا دوست تره تا کسی‌ که مثلا....مثلا.....در مثلا خانوادهٔ آتئیست بزرگ شده.
بنابر این خدا راه بعضی‌ هارو کوتاه تر کرده و راه بعضی‌‌های دیگه رو دراز تر و سختتر.
ولی‌ این با جملهٔ " خدا همه رو به یک اندازه دوست داره " جور در نمیاد
سسسسسسسسسسسلام[تصویر:  12.gif]

مجتبی جان ممنونم از متن زیابت درسته سنگین بود ولی اگه کسی حوصله کنه بخونه میتونه راحت بفهمه و هضم کنه[تصویر:  5.gif]


اشتیاق جان بله خدا به همه شانس رسیدن به خودشو داده

به طرق مختلف

اینکه شما میگین مثل اینه که من توی خانواده کافر به دنیا اومدم ولی این بهونه خوبی نیست همونطور که تو قران گفته شده

که کافرانو گفتن چرا این راه رو پیش گرفتین گفتن که ما ایین پدران و نیاکانمونو پیش رو گرفتیم

درسته راه های رسیدن به خدا کمی متفاوته ولی همه شانسشون یکیه


فریاد زدیم که چرخ گردون لیلا تو نداده ای به مجنون ............فریاد برامد انکه خاموش کم داد اگر نگیرد افزون

به هر کسی به اندازه چیزی که داده خدا پس میگیره و توقع داره که به همون اندازه بهش پس بدیم

موضوع خلقت ادمو اصلان دوست ندارم از دست بدم چون خیلی علاقه دارم به این موضوع[تصویر:  12.gif]

احسان جان فرمود

نقل قول:
چرا خدا انسان رو آفرید , مگر خدا بی نیاز نیست :



وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ

آن گاه که پروردگار فرشتگان را فرمود که من در زمین نایبی(خلیفه) خواهم گماشت گفتنند پروردگارا آیا کسانی خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خون ها ریزند حال آنکه ما خود تو را تقدیر و تسبیح می کنیم؟

خداوند فرمود من چیزی از اسرار خلقت بشر می دانم که شما نمی دانید

فرشته ها صداشون در اومد گفتن که خدایا مگه ما تورو تسبیح نمیکنیم مگه از ما کوتاهی دیدی؟


که میخوای موجودی بیاری که فساد کنه و خون و خون ریزی کنه؟
خدا گفت من چیزی میدونم که شما خبر ندارین

خدا از روح خودش به انسان دمید گفت همه بهش سجده کنین از جهت حرمت و عظمت روحی که توش دمیدم(حقیقت انسان روحشه)


و بعدش به خودش آفرین گفت : تبارک الله احسن الخالقین

همه سجده کردن الا شیطان که رانده شد از مقام قرب الهی و تو زمره کافران شدگفت به من مهلت بده تا روز قیامت خدا گفت از مهلت یافتگانی( عدالت خدا رو میشه خیلی واضح حس کرد) اما تا روز معلوم و مشخص(اللهم عجل لولیک الفرج)


قسم خورد که چون منو ناامید کردی همه انسانهارو گنارو تو نظرشون زیبا جلوه میدم و با خودم به گمراهی میکشونمشون مگر انها که بندگان با اخلاصت باشن

خدا هم گفت تو و همه قشون و سواران و پیادت همه و همه به سمتشون بتاز فقط و فقط میتونی افرادی رو به سمت خودت بکشونی که دلهاشون با تو باشه

وگرنه محاله افرادی رو که قلبشون برای من تپش کنه گول بخورن و دنباله رو تو باشن

گفت پیروان تو با خودت میرن جهنم و پیروان من جاشون بهشته

پرسید چی باعث شد که سجده نکنی و از فرمان من سر باز بزنی گفتش که من از اتش افریدی اونو از گل و لای کهنه و تغییر یافته آفریدی

هرگز به این بشر سجده نمیکنم گل هستش و بو میده خدا گفت از روح خودم توش دمیدم و گفت به خاطر عظمت روحش سجده کنین


میرسیم به اونجا که فرشته ها صداشون در اومده بود
خدا گفت خب من چیزی میدونم که شما نمیدونین اسماء رو به تمامی به ادم یاد داد و به فرشته ها گفت اگه راست میگین منو ازین نام ها خبر کنین!

فرشته ها گفتن که تو منزهی مارو به غیر اونچی که بهمون یاد دادی دانشی نیست تو حکیمی

بعدش به ادم گفت که بیا و اسماء رو بگو اومد گفت و همه فرشته ها دهنشون باز موند4fvfcja

گفت سجده کنین که همه سجده کردن الا ابلیس!
ادامه دارد...........
................
یا غنی



(1390 دي 14، 8:52)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]سسسسسسسسسسسلام[تصویر:  12.gif]

مجتبی جان ممنونم از متن زیابت درسته سنگین بود ولی اگه کسی حوصله کنه بخونه میتونه راحت بفهمه و هضم کنه[تصویر:  5.gif]


اشتیاق جان بله خدا به همه شانس رسیدن به خودشو داده

به طرق مختلف

اینکه شما میگین مثل اینه که من توی خانواده کافر به دنیا اومدم ولی این بهونه خوبی نیست همونطور که تو قران گفته شده

که کافرانو گفتن چرا این راه رو پیش گرفتین گفتن که ما ایین پدران و نیاکانمونو پیش رو گرفتیم

درسته راه های رسیدن به خدا کمی متفاوته ولی همه شانسشون یکیه


فریاد زدیم که چرخ گردون لیلا تو نداده ای به مجنون ............فریاد برامد انکه خاموش کم داد اگر نگیرد افزون

به هر کسی به اندازه چیزی که داده خدا پس میگیره و توقع داره که به همون اندازه بهش پس بدیم

موضوع خلقت ادمو اصلان دوست ندارم از دست بدم چون خیلی علاقه دارم به این موضوع[تصویر:  12.gif]

احسان جان فرمود

نقل قول:
چرا خدا انسان رو آفرید , مگر خدا بی نیاز نیست :



وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ

آن گاه که پروردگار فرشتگان را فرمود که من در زمین نایبی(خلیفه) خواهم گماشت گفتنند پروردگارا آیا کسانی خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خون ها ریزند حال آنکه ما خود تو را تقدیر و تسبیح می کنیم؟

خداوند فرمود من چیزی از اسرار خلقت بشر می دانم که شما نمی دانید

فرشته ها صداشون در اومد گفتن که خدایا مگه ما تورو تسبیح نمیکنیم مگه از ما کوتاهی دیدی؟


که میخوای موجودی بیاری که فساد کنه و خون و خون ریزی کنه؟
خدا گفت من چیزی میدونم که شما خبر ندارین

خدا از روح خودش به انسان دمید گفت همه بهش سجده کنین از جهت حرمت و عظمت روحی که توش دمیدم(حقیقت انسان روحشه)


و بعدش به خودش آفرین گفت : تبارک الله احسن الخالقین

همه سجده کردن الا شیطان که رانده شد از مقام قرب الهی و تو زمره کافران شدگفت به من مهلت بده تا روز قیامت خدا گفت از مهلت یافتگانی( عدالت خدا رو میشه خیلی واضح حس کرد) اما تا روز معلوم و مشخص(اللهم عجل لولیک الفرج)


قسم خورد که چون منو ناامید کردی همه انسانهارو گنارو تو نظرشون زیبا جلوه میدم و با خودم به گمراهی میکشونمشون مگر انها که بندگان با اخلاصت باشن

خدا هم گفت تو و همه قشون و سواران و پیادت همه و همه به سمتشون بتاز فقط و فقط میتونی افرادی رو به سمت خودت بکشونی که دلهاشون با تو باشه

وگرنه محاله افرادی رو که قلبشون برای من تپش کنه گول بخورن و دنباله رو تو باشن

گفت پیروان تو با خودت میرن جهنم و پیروان من جاشون بهشته

پرسید چی باعث شد که سجده نکنی و از فرمان من سر باز بزنی گفتش که من از اتش افریدی اونو از گل و لای کهنه و تغییر یافته آفریدی

هرگز به این بشر سجده نمیکنم گل هستش و بو میده خدا گفت از روح خودم توش دمیدم و گفت به خاطر عظمت روحش سجده کنین


میرسیم به اونجا که فرشته ها صداشون در اومده بود
خدا گفت خب من چیزی میدونم که شما نمیدونین اسماء رو به تمامی به ادم یاد داد و به فرشته ها گفت اگه راست میگین منو ازین نام ها خبر کنین!

فرشته ها گفتن که تو منزهی مارو به غیر اونچی که بهمون یاد دادی دانشی نیست تو حکیمی

بعدش به ادم گفت که بیا و اسماء رو بگو اومد گفت و همه فرشته ها دهنشون باز موند4fvfcja

گفت سجده کنین که همه سجده کردن الا ابلیس!
ادامه دارد...........
................
یا غنی




ماشالله303
همه تو کار تفصیل و توضیح اند!!!
cheshmak
خدا بده برکت
Khansariha (56)
یه ذره کم بنویسید ادم حوصله کن بخونه
وقت امتحانا کم مطلب میخونیم . خلاصه و مفید بنویس عزیز

آقا علیرضا مثل این که از من به این موضوع وارد ترن به خاطره همین من فرصت رو غنیمت میشمرم و سوال هامو می‌پرسم 1




(1390 دي 14، 8:52)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]سسسسسسسسسسسلام[تصویر:  12.gif]



b]اینکه شما میگین مثل اینه که من توی خانواده کافر به دنیا اومدم ولی این بهونه خوبی نیست همونطور که تو قران گفته شده[/b]

که کافرانو گفتن چرا این راه رو پیش گرفتین گفتن که ما ایین پدران و نیاکانمونو پیش رو گرفتیم

درسته راه های رسیدن به خدا کمی متفاوته ولی همه شانسشون یکیه





به نظر من نکتهٔ باریک دقیقا همینجاست

موضوع این نیست که ما بخوایم به دنبال دلیلی‌ برای تبرئه این افراد بگردیم

من فقط میگم ( این ۱۰۰% فقط نظر من هست) همهٔ انسان به یک اندازه شانس رسیدن به خدا رو ندران در صورتی‌ که این در قرآن این اصل ( برابری شانس رسیدن به خدا) تضمین شده

به نظر من خدا به بعضی‌ عدم‌ها بیشتر ارفاق می‌کنه تا بعضی‌‌های دیگه یا به صورتی‌ راه اونها به خدا کوتاه تره

من در پست قبلی‌ به قرآن اشاره کردم که در سوری خونده بودم که خدا تمام ( فکر کنم مخلوقاتش) رو به یک اندازه دوست داره. ولی‌ به نظر من خدا بعضی‌ هارو بیشتر مورد لطف قرار میده و شانس همه یکی‌ نیست ؛)

مثلا کسی‌ که از بچگی‌ بهش یاد دادن که خدای وجود نداره، در جم دوستان همه خدا رو قبول ندران و در ۴۰ کیلومتری خانه یک مسجد هم پیدا نمی‌شه چه طور به اندازهٔ بچهٔ یک ملّا (روحانی) در ۲ قدمی مسجد امام رضا در مشهد شانس رسیدن به خدا رو داره.

باید یه کم بیشتر بین لمللی فکر کنید. ایران یکی‌ از مردود کشور‌های جهان که در هر ۲ قدمی‌ ۴ تا مسجد پیدا می‌شه. گذشته از این آموزش و تربیت بچه‌ها از مکان به مکان متفاوت.

در ایران من با آقا مجتبی‌ و علیرضا موافقم همه یک شانس رو دارن ولی‌ اگه بخوایم به طور عمومی‌ ( تمام بشریت) به قضیه نگاه کنیم میبینیم که قضیه عکس اینه.



وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ

آن گاه که پروردگار فرشتگان را فرمود که من در زمین نایبی(خلیفه) خواهم گماشت گفتنند پروردگارا آیا کسانی خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خون ها ریزند حال آنکه ما خود تو را تقدیر و تسبیح می کنیم؟

خداوند فرمود من چیزی از اسرار خلقت بشر می دانم که شما نمی دانید

فرشته ها صداشون در اومد گفتن که خدایا مگه ما تورو تسبیح نمیکنیم مگه از ما کوتاهی دیدی؟


که میخوای موجودی بیاری که فساد کنه و خون و خون ریزی کنه؟
خدا گفت من چیزی میدونم که شما خبر ندارین

خدا از روح خودش به انسان دمید گفت همه بهش سجده کنین از جهت حرمت و عظمت روحی که توش دمیدم(حقیقت انسان روحشه)


و بعدش به خودش آفرین گفت : تبارک الله احسن الخالقین

همه سجده کردن الا شیطان که رانده شد از مقام قرب الهی و تو زمره کافران شدگفت به من مهلت بده تا روز قیامت خدا گفت از مهلت یافتگانی( عدالت خدا رو میشه خیلی واضح حس کرد) اما تا روز معلوم و مشخص(اللهم عجل لولیک الفرج)


قسم خورد که چون منو ناامید کردی همه انسانهارو گنارو تو نظرشون زیبا جلوه میدم و با خودم به گمراهی میکشونمشون مگر انها که بندگان با اخلاصت باشن

خدا هم گفت تو و همه قشون و سواران و پیادت همه و همه به سمتشون بتاز فقط و فقط میتونی افرادی رو به سمت خودت بکشونی که دلهاشون با تو باشه



این جا هم باز دوباره یک سوال به وجود میاد

آیا خدا در موقهٔ افرینش ویژگی هارو هم به ما میده مثلا پاکدامنی و پاک دلی‌ یا اینکه این ویژگی هارو در طول زندگی‌ به دست میاریم؟؟؟؟؟؟؟



یکی از سوالهای اشتیاق جان فکر میکنم در باره فلسفه تدریجی بودن خلقت هست و اونیکی سوال هم بر میگرده به عدل خدا .
..دومیو اول توضیح میدم .
دیگه آخر آدم خوب ها و کسایی که راه رو خدا برای آدم شدن و رشدشون به ظاهر بیشتر از بقیه باز بوده پیامبر ها هستن ..مثلن یکیشون حضرت ابراهیم ...ولی جالبه توی قرآن حضرت ابراهیم وقتی داستان توحیدش رو قرآن میگه بعد ار مراحلی میرسه که میشه پیامبر خدآ ...بعد طی مراحلی بازم خدا اون رو به مقام امامت میرسونه ولی بعد این همه ماجرا ابراهیم میگه خدایا من رو از صالحین قرار بده ...کلمه صالحین شدن کسیه که صفت صلح با حدا رو پیدا کرده و از بس صالح بوده صفتش رو گرفته ..فرق داره کار صالح با آدمی که صفتش صالحه ...

مقام صالح از مقام انبیا و شهدا و صدیقین بالاتره و معنی انعمت علیهم توی سوره حمد هم همین صالح شدن هست ..بالاترین مقامی که از نظر قرآن کسی بش میتونه برسه مقام صالحین هست .

...حالا چرا گفتم صالحین ؟ چون به قول اشتیاق بین المللی میخوایم حرف بزنیم :
سوره آل عمران میگم شماره آیه رو که حتما ببینین خیلی جالبه :
...اهل کتاب یعنی کسایی که مسلمون نیستن ولی خدا رو قبول دارن خیلی مفسر ها میگن دقیقا اهل کتاب یعنی مسیحی و یهودی و ...
آیه 113 و 114 ال عمران :
لیسوا سواء من اهل الکتاب امت قاءمت یتلون آیات الله ءاناء لیل و هن یسجدون 114 یومنون بالله والیوم الاخر ! و یا مرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولاءک من الصالحین !!!

خیلی آیه جالب و شگفت آوریه که معنیش اینه :
همه اهل کتاب یکسان نیستند (هم خوب دارن هم بد ) امتی از آن ها هستند که پابرجا هستند به توجه کردن به ایات خدا در دل شب در حال سجده !!
به خدا مومن هستند و مرحله ی معاد را باور دارند و خوبی ها دعوت میکنند و از بدی ها باز میدارند و در کارهای نیک شتاب میکنند و آنها هستند که از صالحین هستند !!!!

یتلو بآیات الله ...یعنی کسی که تو هر لحظه به نشانه ها و آیات هستی که توجه میکنه اون رو ظهور و جلوه ای از خدا میبینه ..یتلو یعنی تلاوت میکنه ..یعنی میخونه یعنی هر جلوه و پدیده ای رو دقیقا در حد نگاه و توجهی که باید بش بکنه میکنه و عشق رو ار اون توجه و خوندن میکنه یعنی یک اعتبار و قدر دقیقی از هر پدیده طوری داره که اون رو به حقیقتش میکشونه نه توجهی که تازه باعث غفلت یا ناشکریش بشه یعنی با همه نعمت های زندگیش جوری زندگی میکنه که انگار با خدا و عشقش است و این عشقه رو دقیقا از همون توجه به این آیات میگیره ...

ولی شب یا لیل معانی دیگه هم داره مهمترینش آرامش هست ..معنی درون هم میده ..یتلو بآبات الله فی لیل میتونه خیلی مفهوم های جالبی بده که تحقیق و توضیح میخواد همینطور سجده سجده ظاهری نیست یه حالت خشوع و تواضع داءمیه در برابر خدا و گرنه چطور میشه یکی سرش همیشه توی خاک و سجده ظاهری بمونه ...
.
و بقیه اش تا اینجا که میگه : اولا ءک من الصالحین !!!اونها هم از صالحین میشن !

....................................................................
صالحین خیلی بالا ست چطور اونها که قرآن و مسلمونی رو نداشتن و خیلی از اداب ما رو ندارن خدا میرسونتشون به مقام صالحین ؟ به قول علیرصا عدل خدا به اینه که هر کسیو با مخرج خودش میسنجه ...قابلیت ها و استعدادهای افراد رو از صفر تا صد هم که درجه بندی کنیم هر کسی با صد خودش سنجیده میشه ..ولی نسبت ها مساوی میشه یعنی یکی اگه 80 درصد از قابلیت های شدنیش رو بش برسه خیلی بهتر از کسیه که به 20 در صد از قابلیت هاش رسیده....
قرانم گفته هر کسی با شاکله خودش سنجیده میشه ... شاکله یعنی مسایل ارثی و محیط و شرایط و عقل بگیر تا استعداد و طول عمر و ...
یعنی مثلن اخلاق کسی که ذاتا بد اخلاق بوده و شاکله ارثی و شرایطش بد اخلاقی بوده اگه یکمی عوض بشه و بره سما خوش اخلاقی خیلی تغییر و رشدس سمت خدا نزدیک و جلو میره .....
.................................................

مورد بعدی فرج قلبی ما هست ما هر کودوم یه حدی داریم یه حدی از انسانیت که تا اون حدش رو باید ببریم این حد یا در صدچون در صده برای همه یکسانه ...ممکنه از نظر فکر و اجتماعی شدن من از آدم معلول یا کور یا کر مادر زاد خیلی بهتر باشم و کمالات خوبی داشته باشم شاید سرحد اون برای من مثل آب خوردن باشه ولی اون نسبت یا در صدی که من برای رسیدن به فرج قلبی با توجه به امکاناتم دارم به همون اندازه که برای من بالا و سخته برای آدم معلولم رسیدن به مطلوب خدا براش همون قدر کار میبره .

فرج قلبی یعنی رسیدن به حد تعادل توی زندگی ...یه حدی که هر کسی بتونه بش برسه فرج درونی امام زمان توی قلبش ایجاد میشه یعنی یک جهش فوق العاده توی انسانیت میکنه ..این توی قانون طبیعتم خیلی هست ..مثل یه ماهواره توی مدار زمین اگه اصطکاک و مانعی نباشه خود به خود پیش میره و سرعت میگیره ...

ولی جهش فوق العاده بدای طرف رخ میده و از اون جا به بعدش تا آخر مسیر خدا یه شتاب خیلی زیاد بش میده ...منظور اینه که برای همه امکانات صالح شدن مساویه شاید توی ظاهر این طور نباشه یعنی فکر کنین شاید آدم های بد اخلاقی که توی زندگی میبینین شاید خیلی بیشتر از شما خودشون رو برای خدا درست کردن ولی خیلی از بی فکریه که من فکر کنم که توی انسانیت از اون بهترم !! اینطور میشه که طرف هیچ وقت با این فکر مغرور نمیشه ..بعدم اگه فرج قلبی خودش رو نزدیک بدونه (که میگن همبشه نزدیک بگیرین انگار فردا قراره اون انفجاره یا حهش بیاد ) امید وار تره خلاصه خیلی خاصیت داره .

من میگم هم اون آدم معلول هم کسی که از لقمه حرام بزرگ شده و هم کسی که اصلا تا حالا اسم خدا رو نشنیده ..و .. همهشون میتونن روزی از صالحین باشن .

منتها ما نمیتونین هیچ وقت از ظاهر یه آدم بد بگیم که وی هیچ شانسی نداره شاید اتفاقا شانس اون خیلی هم زیاد باشه ..اون دنیا ببینمش بم بگه آره چون من تونستم از اخلاق ذاتیم خیلی خودم رو به سمت اخلاق خوب عوض کنم توی قرب موفق شدن ولی من هم نشستم و جاش به اخلاق خوبم مغرور شدم و هیچی با خودم برای خدا نبردم !!

و .. اون مورد اول یعنی فلسفه تدریجی شدن رو نظرو رو بعدا ایشالله توضیح میدم .