کانون

نسخه‌ی کامل: میز گرد کانون
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1392 اسفند 9، 12:23)گل سرخ نوشته است: [ -> ]============================================================
1- الان ثابت شده کشورهایی قدرت و پیشرفت زیادی دارن که از لحاظ " تحقیقات و پژوهش " سر آمد باشن.
پژوهش هم بدون امکانات نمیشه. و این یه بهونه نیست. واقعا نمیشه! یعنی پشتوانه مالی لازمه.
لذا کشورهایی مثل آلمان و ژاپن که به این نکته رسیدن ، در سال چیزی بیشتر از 5% از بودجه شون رو مخصوص تحقیقات علمی و بخش آکادمیک جامعه شون قرار میدن.
این رقم تو ایران کمتر از 1% هست.

با ارقام بخوام مقدار بودجه برای بخش پژوهش رو بگم در سال 89:
( ژاپن = 50 میلیارد دلار در سال ،
 دانشگاه هاروارد به تنهایی = 32 میلیارد دلار ،
دانشگاه فهد عربستان = 7.5 میلیارد دلار
کل ایران = 2 میلیارد دلار)

همونطور که میبینید بخش پشتیبانی از تحقیقات تو جامعه ما وضع خوبی نداره.
بخش خصوصی هم تو ایران هیچوقت پشتیبانی و سرمایه گذاری نکرده. ( برعکس کشورهای دیگه...یعنی بخشی از ارقام بالا رو بخش خصوصی در اختیارشون گذاشته نه فقط دولتشون)
البته تو بخش نظامی و انرژی هسته ای ایران سرمایه گذاری های خوبی شد. نتیجه شو هم همه ما دیدیم. یعنی سرمایه گذاری، سود آوری بود.

این قسمت صحبتتون را قبول دارم اما دانشگاه خودم (نمی دونم بقیه دانشگاه ها چه طوره) تو بخش پزوهش سرمایه گذاری زیاد می کنه دانشجو داریم که بیش از سیصد ملیون تومن از دانشگاه تا به حال بودجه گرفته!! ما موضوع تحقیق را که اراعه می دیم خود دانشگاه یک ملیون می ده اگر تحقیق مشایهش انجام نشده توجیه علمی و اقتصادی داشته باشه بودجه را دانشگاه تامین می کنه و تو این مورد واقعا همکاری می کنن.
کار قشنگ دیگه ای که انجام دادن خیلی اصرار دارن موضوع و ایده از خود دانشجو باشه و برای خودش کار کنه نه برای استاد (به قول خود دکتر کار کارگری نکنه)

================================================================
2- شما یه خونه 200 متری بخوای بسازید چیکار میکنید؟
اول 50 متر زمین میخرید و میسازید..بعد تموم شد میرین 50 متر دیگه کنارش زمین میخرید و دوباره میسازید...الی آخر؟
یا اول کل 200 متر رو یه جا میخرید و بعد شروع به ساخت و ساز میکنید؟
مشخصه همه راه دوم رو در پیش میگیرن! یعنی اول کمیت رو به حد نصاب میرسونن و دوم روی کیفیت کار میکنن.

برای اینکه یه کشور بتونه پیشرفت کنه ، اول باید نیروی انسانی داشته باشه! یعنی محقق....یعنی با سواد...یعنی تحصیل کرده.
از لحاظ استاندارد جهانی یونسکو ، تعداد محقق در یک کشور باید 3 هزار نفر در یک میلیون جمعیت باشه. این یه شاخص ارزیابی هست. چه کسایی محقق محسوب میشن = اعضای هیت علمی + دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد + پژوهشگران.
از لحاظ آماری در 10 سال پیش ، این رقم در کشورهای مختلف این بوده :
ژاپن = 7 هزار نفر در یک میلیون
روسیه = 6 هزار نفر
آلمان = 5 هزار نفر
ایران = هزار و 200 نفر
یعنی حتی از سطح استاندارد هم پایین تریم!
واسه همین دولت اومد، ظرفیت دانشجوهای دکتری و ارشد رو زیاد کرد. ( مثال ساختن خونه)
تا از لحاظ کمیت به حد نصاب برسیم. و اینجا بود که همه گفتن : دولت داره مدرک رو بی ارزش میکنه! این همه فارغ التحصیل بیکار!
در صورتی که این برنامه و هدف پشت سرش هست.
که قراره تا سال 1404 به حد نصاب رسیده باشیم. ( برنامه چشم انداز 20 ساله )
( در سال 1404 = 2000 هیت علمی تمام وقت + 3.5% دانشجو دکتری + 30 % دانشجو ارشد + مابقی لیسانس )
خب حرفتون کاملا صحیحه.
اما مشکل اینجاست ازمایشگاه و امکانات تا 12 شب دست کمیته تحقیقات بعد چرا تعداد دانشجو هایی که دنبال نوشتن یک مقاله خوب(دقت کنید مقاله ای که کاربردی باشه نه cv پر کن) به انگشت های دستم نمی رسن!!! درد من اینه که خودمون چرا شروع نمی کنیم؟

=======================================================================
3- اینکه از یه سطح و حالتی بخوایم به سطح و حال دیگه برسیم رو بهش میگن حالت گذار ( transient )
حالتی هست که هنوز شرایط پایدار نشده و قراره به پایداری ( steady state ) برسه
الان ما کشورمون در حالت گذرا قرار داره
و این دیگه بر میگرده به شانس بد ما که تو این فاز قرار گرفتیم!

یکی از اتفاقایی که تو حالت گذار می افته چیه؟ اینکه مدیریتش سخته
پژوهش هایی که انجام میشه هدف دار نیست زیاد. هر کسی تو هر دانشگاهی داره کار خودشو انجام میده
و هزاران پایان نامه با عنوان های مختلف داریم.
در صورتی که اگه این پایان نامه ها و تحقیقات متمرکز و هدف دار بشن کلی از مشکلات مملکت حل میشه.
که ما این مدیریت صحیح پایان نامه ها رو نداریم

این کار رو ژاپن انجام داد و تحقیقاتش رو هدفدار کرد و طی چند سال، همونطور که الان میبینیم : معضل زلزله رو برای خودشون کاملا حل کرده.
هدف دار شدن تحقیقات بعد از حالت گذرا اتفاق می افته. یعنی وقتی کمیتی تکمیل شدیم و رفتیم روی بحث کیفیت.

======================================================================

4- دومین اتفاقایی که تو حالت گذار می افته چیه؟

مادر شما فرضا یه جمله بهتون میگه : " اهورا خان بر می گشتی خونه سر راهت برو سوپری و بخر! "
عجب جمله مبهمی. چی رو باید خرید؟ شما الان میدونید باید " بخرید" ولی مساله اینه " چی رو؟ "
این جا خب یکم انگیزه مهمه دیگه. یکی از اساتید شیراز چوپان بود الان از پنج جراح بزرگ کبد و پیوند کبد دنیاست!!!!همه ما می تونیم مثل ایشون باشیم ولی پشتکار می خواد. من اون رو از این ناراحت بودم جلسه ای بود بعد تنها سوالی که اکثرا می پرسیدن این بود که تو چه زمینه ای تحقیق کنیم راحت تر می تونیم از ایران بریم؟ تو ایران نمی شه زندگی کرد!!!!!! اخه چرا کسی نباید بپرسه تو چه زمینه ای تحقیق کنیم که به درد مملکت بخوره؟ بتونه گرهی از مشکلات کشور باز کنه...

الان این وضع دانشجویی ماست .
ما همه میدونیم باید درس " بخونیم "
اما مساله اینه " چجوری و چی رو خوندن رو بلد نیستیم ".
وقتی هدف و آینده معلوم نباشه ، انگیزه کم میشه، آدما تنبل میشن. فکر میکنن درس خوندن یه وظیفه است که باید از سر باز بشه.
هیچکی به ما نگفت تو داری درس میخونی تا " علم تولید کنی."
دقیقا... دقیقا چیزی هست که درس خوندن برای خیلی ها تحمیلی هست و بعد هم به شب امتحانی بودن و پاس کردن هم افتخار می شه جالبیش اینجاس.کاری که الان دانشگاه برای ورودی های جدید انجام داده یک سری کلاس گذاشته به نام تفکر انتقادی ... خیلی خوبه یاد می ده که چه طور به درس نگا شه چه طور ایده جدید بگیریم و... که ای کاش از تو دبیرستان این اموزش ها بود.
علت این نگاه به درس هم بیشتر به خاطر سیستم اموزشیه غلط ایرانه که تئوری محوره حجم زیاد درس و بی ارتباط  و... که چون بحثی مجزاس واردش نمی شم.

همیشه فکر میکنیم یه سری افراد فوق تیزهوش  وجود دارن که وظیفه تولید علم به گردن اوناست.
نه اینطور نیست.
همین تحقیق ها ، همین مقاله هایی که از الزویر و اسکاپوس و هزار تا سایت دیگه در میارید و میدین بیرون ترجمه کنن واسه نمره، اینا قدم های اولیه برای پژوهش و تولید علم هست.
همه دانشجوهای ما یاد گرفتن تو همین قدم اول بمونن و جلوتر از اون پیش نرن.
میدونید اون به اعتماد به نفس تو دانشجوها وجود نداره
به قول شما :
نقل قول: شاهدش یک سرچ تو اینترنت بزنید ببینید درباره دانشجو چی می گیم
========================================================================

5-
نقل قول: همه مشکلات هم می ندازیم گردن دولت
رک بگم نه کرم از خود درخته....
از نظر من هم دولت مقصره و هم خود ما. ( بنا به دلایلی که بالا گفتم )
اونا محقق رو خوب ساپورت نمیکنن، ما هم اونطور که باید تلاش نمیکنیم.
بیشتر ما تا نوک دماغمون رو میبینیم.
نقل قول: حتی حاضر نیستیم از هوسمون بگذریم ...
نقل قول: می گیم کار نیست کار است ما اهلش نیستیم طرف.پزشکه توقع داره در همون لحظه اول جذب هیئت علمی شه و بهترین نقطه شهر مطب بزنه خب معلومه نمی شه اما حاضر نیست ده دقیقه بره منطقه محروم کار کنه!
و فوقش زندگی 50...60 سال آینده خودومونو فقط نگاه میکنیم . فکر نسل های بعدیمون نیستیم.
کلا خیلی باید تو رفتار و گفتار و شخیصت های اجتماعیمون تجدید نظر کنیم.

در کل ممنون آقا اهورا. حرف دل ما رو زدین.Khansariha (8)

ببخشید من پستم طولانی شد.53
کاملا موافقم

(1392 اسفند 10، 16:54)کریم نوشته است: [ -> ]سلام دوستان گرامی
ممنون از بحثی که شروع فرمودید.

به نظر من، مهمترین تفاوت بین ایران و کشورهای پیشرفته اینه: سیستم مدیریتی ما دولتی است و سیستم اونها خصوصی. در کشور ما، به طور مثال یک اداره وجود داره که از دولت بودجه می گیره و در قبالش موظفه یه سری خدمات رو به مردم ارائه بده. اما در کشورهای اروپایی این کارها از دولت شروع نشدن، بلکه یک سری سرمایه دار، شرکتهای خدماتی رو تاسیس کردند و در قبال خدماتشون پول گرفتند. در این حالت، دولت بیشتر نقش نظارتی داره.


در کل این سیستم شما رو به سمتی می بره که بیشتر که افزایش تعداد مقالاتتون اهمیت بدید تا اینکه دنبال حل مسائل واقعی و انجام پژوهشهای مرتبط باشید. کسانی که طرز فکرشون به این صورت نباشه، از سیستم حذف میشن.

خب حرفتون صحیحه وقتی بخش خصوصی وارد شه تحقیقات قطعا می ره به یمتی که کاربردی باشه. و در اینده بازده باشه. البته شرکت ها هم باید ریسک پذیر باشن.
باز یک مثال از دانشگاه خودمون.
یکی از دانشجویان فیزیک پزشکی یک دستگاه لیزری اختراع کرده برای ککاهش درد. خب دانشگاه بررسی کرد دید نمونه ازمایشگاهی نزدیک 2 تومن در می اد.
یک متخصص صنعتی را اوردن که بررسی کنه در ابعاد صنعتی چقدر می شه. براورد اولیه قیمت چیزی بین 200 تا 500 هزار تومن هست.
نکته جالب اینجاست که بعد از جلیه خود متخصص صنعتی پیشنهاد داده که شرکتش حاضره تولید صنعتی و ادامه تحقیقات این پروژه را به عهده بگیره در عوض 50 درصد درامد برای شرکت 30 درصد دانشگاه و بیست درصد دانشجوی محقق باشه.
خب تو این مثالی که زدم کاملا واضحه که هم بخش خصوصی داره سود می کنه هم دانشگاه هم دانشجو چون خیلی وسیله کاربردی هست قطعا با بازار یابی خوب خیلی پر سود خواهد بود

جمله اخرتون واقعا زیبا بود نمونش هزاران هیئت علمی که تنها به دنبال ارتقا علمی خودشونن و زحمات دانشجو را به نام خودشون تموم می کنن و جالبه از بین چند ده تحقیقی که انجام دادن یکیش هم کاربردی نیشت تنها هدفشون پر کردن cv ...
نتیجش هم علم و انرژی انسانی که صرف تربیت و اموزش شده هدر می ره هم سرمایه های مادی.

سوال من اینجاس.
چرا خودمون بیکار نشستیم؟
چرا همش منتظریم یک نفر بیاد و تغییر ایجاد کنه؟
جرا خودمون کمر همت را نمی بندیم تا شرایط را تغییر بدیم؟
بعد از جنگ جهانی ژاپن و چین مگر بیشتر از خرابه ای بودن؟مگر امکاناتی داشتن ؟
البته ایران هم اینده روشنی داره ولی چرا جامعه ی پویای دانشجویی کمتر از 10 درصد کل دانشجویان را شامل می شه؟
سلام
ممنون آقای همای رحمت
ببینید دو تا مسئله وجود داره: یکی نفع شخصی و دیگری اهداف و آرمانهایی مثل خدمت به جامعه. ما نیاز داریم که با توجه یه درجه اهمیتی که برای این دو موضوع قائل میشیم، یه برنامه بلند مدت برا خودمون بچینیم.

من خودم برنامه ام اینه که تند و تند مقاله بدم تا هیئت علمی بشم. بعد از اینکه ان شاء الله هیئت علمی شدم و امنیت مالی ام تامین شد، برم تو کار پیشبرد علم و خدمت به جامعه Smiley-face-thumb. اون موقع دیگه نیازی به مقاله نوشتن ندارم.

یه برنامه دیگه اینه  که آدم اطلاعات فنی اش رو زیاد کنه و این به جذب شدنش توی صنعت کمک می کنه. صنعت خوشبختانه دنبال مقاله نیست و به اطلاعات فرد اهممیت بیشتری میده (البته پارتی هم می خواد).

یکی دیگه ممکنه قصدش این باشه که بعد از تحصیل بره تو کار شغل آزاد. در این حالت دیگه نیازی به مقاله نوشتن و حفظ کردن درسای بدرد نخور نداره و هر طور که علاقه اش باشه و صلاح بدونه می تونه دانشگاه رو بگذرونه.

اون که شما فرمودید هم یه راهه. فرد یک دستگاه اختراع کرده که خوب از کار در اومده و ممکنه بتونه در آینده درآمدی هم از این کار کسب کنه. اما این روش ریسکش بالاست و احتمال به نتیجه نرسیدنش خیلی زیاده. خیلی مسائل  می تونست باعث بشه که این کار به نتیجه نرسه: مثل عدم پشتوانه مالی، دسترسی نداشتن به مواد لازم و ... . از طرف دیگه معمولاً از کارهای صنعتی نمیشه مقاله در آورد و این روش برای کسی که می خواد ادامه تحصیل بده مناسب نیست.

ممنون
قیقا... دقیقا چیزی هست که درس خوندن برای خیلی ها تحمیلی هست و بعد هم به شب امتحانی بودن و پاس کردن هم افتخار می شه جالبیش اینجاس.کاری که الان دانشگاه برای ورودی های جدید انجام داده یک سری کلاس گذاشته به نام تفکر انتقادی ... خیلی خوبه یاد می ده که چه طور به درس نگا شه چه طور ایده جدید بگیریم و... که ای کاش از تو دبیرستان این اموزش ها بود.
علت این نگاه به درس هم بیشتر به خاطر سیستم اموزشیه غلط ایرانه که تئوری محوره حجم زیاد درس و بی ارتباط  و... که چون بحثی مجزاس واردش نمی شم.



سلام



همه ی حرف ها شما داداش اهورا درست ولی تکه بالا حرفت را خوندم یاد پروژه کارشناسی خودم افتادم که پوستم کنده شد( چون هیچ استاد راهنمایی نداشتم )پایان نامه مثل ارشد ارائه دادم بدون استاد راهنما( 1 استاد راهنما بود برا 40 دانشجو)

دقیقا موضوع من  هم تمایلات انتقادی  در دانشجویان بود (که وسیع تر از  تفکر انتقادی در بود)
برای بخش پیشینه تحقیق هر چی میگشتم کمتر پیدا میکردم ، فقط چند تا تحقیق مختصر اونم رو تفکر انتقادی و اونم توی دانشکده پزشکی انجام شده بود و در مقابل تحقیقات زیادی در خارج روی این زمینه انجام شده بود


شما توی دانشکده پزشکی هستی و همه ی این امکاناتی که میگی مال علوم پزشکی

توی کشور ما تو دانشکده های انسانی کمترین ارزش قایلن در حالی که انسانی پایه کار و اگر پایه انسانی ما قوی بود میتونستیم دانشجویانی با همت تربیت کنیم



حالا چرا انقدر با اظمینان میگم امکانات توی پزشکی هاس
واسه اینکه همون موقع به ظور اتفاقی من کارورزی رفتم توی دانشگاه علوم پزشکی  ( اصفهان )، و با تعجب دیدم که به طور وسیع داره روی اموزش و کیفیت اموزش بچه ها کار میشه و هر ترم ارزیابی بسیار دقیقی انجام میشهKool

یعنی دقیقا هدف رشته علوم تربیتی داره توی پزشکی ها اجرا میشه و در مقابل دانشکده علوم تربیتی روز به روز داره نزول میکنه

وتازه فهمیدم چرا همه ی تحقیقات تفکر انتقادی توی دانشکده پزشکی Kool

ولی در اخر بگم که کل حرف شما را تایید میکنم و مهم همت و اراده دانشجو4fvfcjacheshmak
ه
سلام دوستان خوبم خواستم اینجا نظر شما رو بدونم



در مورد اینکه چطور میشه انگیزه رو حفظ کرد برای همیشه



حالا تو هرکاری چطور میتونیم انگیزه اولیه رو حفظ کنیم



مطمئنم نظرات خوبی دارین پس حتما نظر بدین تا بحث کنیم مرسیییی
سلام

نظر من برای حفظ انگیزه داشتن یه هدف هست

یعنی یه هدفی رو مشخص کنیم و یه زمانی محدود هم براش مشخص کنیم

اینکه بخوایم برای همیشه حفظ کنیم یکم فانتزی به نظر میرسه چون بلاخره زندگی بالا و پایین داره


برنامه ریزی میخواد مراقبه و محاسبه
داداش ولی هدف که معمولا داریم چون بی هدف اصلا پی چیزی نمیریم که بخاییم انگیزه هم داشته باشیم

ولی با برنامه ریزی موافقم نظرت در مورد تشویق بیرونی چیه؟ یعنی یکی از بیرون بهت این انگیزه رو تزریق کنه

و البته اگه میشه همه نظر بدند تا به یک جمع بندی برسیم البته اگه مایل نیستید که هیچ من با داداش علی رضا دو تایی بحث میکنیمKhansariha (18)
سلام

تشویق بیرونی منظورتون اینه که کس دیگه ای با تشویق بهمون انگیزه بده؟

بی تاثیر نیست ولی به نظر من  انگیزه یه چیز درونیه و هیچکس مثل خود آدم نمیتونه انگیزه رو به آدم تزریق کنه

درسته ما همیشه هدف داریم اما خیلی وقتا اهدافمون غیر واقعی و بلندمدته یعنی منظورم اینه که دست نیافتینه

مثلا من هدفم اینه که سال آینده کنکور قبول شم آیا داشتن این هدف به تنهایی انگیزه ایجاد میکنه در من برای خوندن؟؟

نه چون یه هدف کلیه و قابل اجرا و ارزیابی نیست و به مرور زمان انگیزم  کم میشه

اولا  باید بدونی برای چی می خوای کنکور قبول شی؟؟ دلیلت چیه؟اگر نشی چی ازت کم میشه  و اگر قبول بشی چه اتفاقی تو زندگیت میوفته ؟

مثل روشی که آقا مجتبی تو این تاپیک معرفی کردن

و بعد این هدف بزرگ و کلی رو تقسیم کنی به هدف های کوچیک و کوچیکتر مثلا یک هفته ای که قابل اجرا بشن و آخر هر هفته میزان پیشرفتت رو ارزیابی کنی
وقتی میزان پیشرفتمون رو تو هفته میبینیم انگیزه پیدا میکنیم برای رسیدن به هدف کلیحتی میتونیم پاداش و تنبیه هم برای خودمون در نظر بگیریم حالا یا مادی یا معنوی و ذهنی
(مثل کاری که تو تاپیک برنامه ریزی سعی داریم انجامش بدیم)
همیشه کاری شروع میشه ی هدفی هم هست

ولی گاهی پیش میاد هدف ادم کم رنگ میشه یا گم میکنه هدفش رو

توی مسیر اون هدف هستا ولی گیج میشه یا کلا فراموش میکنه و درگیر چیزای دیگه میشه


چجوری میشه اون لحظه بتونه خودشو پیدا کنه؟

ادم های موج زده تو جنگ رو دیدین؟ ی لحظهنمیدونن کجان چیکار میکنن

برای رهایی ازین حس و حال چ برنامه و پیش نهادی هست؟
خب اول از سنا خانوم و داداش علیرضا تشکر میکنم واقعا درست بود مرسی من به جوابم رسیدم

و اما در مورد سوال داداش علیرضا باید بگم خیلی سوال خوبیه به نظر من 

1- نوشتن اهداف به صورت واضح و روشن خیلی میتونه مفید باشه و اینکه این اهدافمونو سعی کنیم هر روز یه نگاهی بهشون بندازیم که باعث

افزایش انگیزه هم میشه 

2- و اینکه به قول سنا خانوم اهدافمونو واقع بیناینه انتخاب کنیم و تقسیمش کنیم به اهداف کوتاه مدت تا این باور تو خودمون ایجاد بشه که میتونیم بهش دست پیدا کنیم (مثل همین تاپیکای بسیار خوب کانون مسابقات 10 روزه، 20 روزه و...)

3-ارزش دادن هم خیلی مهمه:

اینکه به هر هدفی ناخوداگه ما تو ذهنمون یه ارزشی قائل میشیم هرچقدر بیشتر ارزش و اهمیت بدیم ماندگاریش هم بیشتر میشه
سلام
ی سوالی داشتم
راستش خیلی معضل بزرگیه واسه من
و خیلی جاها از ندونستن جوابش ضربه خوردم
امیدوارم جواب بدین
همه ی ماها دوس داریم آدمای خوبی باشیم و تو جایی که میتونیم به بقیه کمک کنیم
دوس داریم رفتارامون حساب شده و آگاهانه باشه
من همیشه اعتقادم این بوده که بهترین هامو به دنیا و آدماش ببخشم
این باورم همیشه به من آرامش میده
آدمایی که تو اطرافم باهاشون برخورد داشتم و دارم تو ی نگاه کلی 3دسته میشن
1.آدمایی که درک و ظرفیت خوبی دیدنو دارن و بیشتر به رفتار خوب علاقه نشون میدن تا آدم خوب که واقعا براشون احترام قائلم اما خیلی کمن
2.آدمایی که نمیتونن خوب بودنو تحمل کنن و ی جورایی سعی دارن ازت بگیرنش که کلا نظری راجع بشون ندارم
3.و گروه سوم آدمایی که خیلی زود وابسته میشن.. یعنی رفتار خوبو نه بیشتر آدم خوبه رو میبینن
رفتارشون برام قابل درکه..تو شرایط سنی ما اینکه دنبال ی الگو باشی طبیعیه..

اینکه دوس داشته باشی محبت ببینی طبیعیه
اما این آدما تو زندگی من خیلی زیادن
دوس دارن همیشه باشم و کمک کنم
و من ناخودآگاه نسبت بهشون احساس مسئولیت میکنم و درگیرشون میشم
ولی نمیشه که بار زندگی همه رو به دوش کشید و اصلا درستشم این نیس
آدما باید ی جاهایی تنهایی بکشن تا رشد کنن
تا راجع به رفتاراشون فکر کنن
تا ی نظام فکری پیدا کنن
اینا رو میدونم
ولی چطور میشه عملیش کرد؟
چطور میشه خوب بود و دیگرانو وابسته نکرد؟
چطور میشه بی ریا محبت کرد بدون اینکه برداشت اشتباهی بشه؟(چه در مورد جنس موافق و چه در مورد جنس مخالف)
و چطور میشه محبت و خیرخواهی رو مرزبندی کرد و براش حد و حدود قائل شد؟
سلام خانم رنگین کمون
اگر می خواید دیگران ازتون توقع زیادی نداشته باشند و بار زندگیشون رو روی دوشتون نندازن، چند تا راهکار رو می تونید استفاده کنید:

1- تواناییهاتون رو مخفی کنید: مثلاً اگر شما زبان انگلیسیتون خوبه، نیاز نیست دیگران از این موضوع باخبر بشن. چون اگر این موضوع رو بدونند، توقع دارند شما تمام متنهای انگلیسیشون رو ترجمه کنید.

2- کارها رو بد انجام بدید تا دفعه بعد کارهاشون رو به شما نسپرند.

4- یه بهونه بیارید و "نه" بگید. جوری هم بگید که دلخوری ایجاد نشه. تکنیکهای مختلفی رو می تونید برای جلوگیری از دلخوری استفاده کنید که در ادامه نمونه هاشو بهتون میگم. فرض کنیدیه نفر یه متن انگلیسی بهتون داده که ترجمه کنید، می تونید بهش بگید:
- من نمیرسم، ولی فلانی کارش خیلی خوبه، خیلی خوب ترجمه می کنه
- ولش کن، یه چیزی بنویس تحویل استادت بده بره
- من خیلی از این متنها سر در نمیارم، شرمنده.
- بابا اینها خیلی زیاده؛ نمی رسم انجامش بدم
- چرا سراغ متنهای فارسی نمیری؟
- و ...

بعضی ها هم خیلی به آدم گیر میدن که به ناچار مجبوریم خیلی قاطع جوابشونو بدیم و به دلخور شدنشون اهمیتی ندیم. اینجور مواقع خیلی با یه لحن خیلی قاطع، یک جمله خیلی کوتاه که دلالت بر رد درخواست داشته باشه رو بگید. مثلاً با یه لحن خیلی جدی بگید "وقت ندارم". هر چند دفعه هم که طرف درخواستشو تکرار کرد، این جمله رو بدون کم کاست و بدون تغییر لحن تکرار کنید (به این روش میگن "سوزن گیر کرده")

موفق باشید Smiley-face-thumb
سلام

با افتخار اعلام میکنیم که

 آقای پرشان سردبیر بازنشسته پارازیت  زین پس به عنوان سرپرست این تاپیک فعالیت میکننKhansariha (48)


براشون آرزوی موفقیت دارم128fs318181
مرسی از علیرضای گل53


میزگرد رو با محوریت آخرین مبحث که خانوم رنگین کمون مطرح کردن ادامه میدیم.

اگه درست متوجه شده باشم به طور خلاصه ایشون بیان کردن که :

بعضی انسان ها دارای مجموعه ای از رفتارهای خوب هستن .
برای برخی ، این رفتارهای خوب ، پلی میشه برای جذب شدن به سمت انسانی که دارای این خصوصیات خوب و نیکه.
و طبعاً این جاذبه مشکلاتی رو در ابعاد مختلف برای شخص مورد نظر ایجاد می کنه.


سوال: چه راهکارهایی برای کاهش و حتی حذف این مشکلات وجود داره؟

اونطور که من برداشت کردم علاوه بر اینکه این جاذبه ، موجب مزاحمت های کاری برای فرد میشه ، دلبستگی هایی عاطفی رو اون هم به طور غلط (خصوصاً جنسیت مخالف) ایجاد می کنه که فرد مورد نظر از این برداشت اشتباه ، احساس خوبی نداره. (اگه اشتباه متوجه شدم بفرمایید که تصحیح کنم.)

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فکر می کنم بهتر باشه که برای مباحث میزگرد محدوده ی زمانی ثابتی رو در نظر نگیریم. 
مباحث میزگرد رو من به دو دسته ی :
انتخاب موضوعی کلی در حوزه های مختلف  و
سوالات و مشکلاتی که برای یک فرد خاص پیش میاد 
تقسیم می کنم.
در حالت اول بعد از نتیجه گیری کلی بحث رو خاتمه میدیم و
در حالت دوم بعد از اینکه شخص به جواب مورد نظر خودش رسید بحث خاتمه پیدا می کنه.

53
سلام

این مشکل که رنگین کمان خانوم گفتن برای منم پیش میاد

قدیم ها بیشتر اذیت میشدم  چون نه گفتن رو بلد نبودم 

و خیلی رودربایستی هم داشتم 

اما خب رفته رفته یکم ازین حالت در اومدم 

ادم باید از قدرت عقلش استفاده کنه و قدرت انتخابش رو بالا ببره

نباید طوری رو بده که از ادم سواری بخوان 

به موقعش جدیت و صلبیت و به موقعش انعطاف پذیری نشون داد

وابسته کردن یک نفر به خود آدم میتونی خیانت باشه به اون فرد 

در مورد جنس مخالف که نظری ندارم و اظهر من شمسه که تا اونجا که میشه باید محدودیت باشه تو ارتباط ها چه برسه به وابستگی و.. 

نقل قول: دوس دارن همیشه باشم و کمک کنم
و من ناخودآگاه نسبت بهشون احساس مسئولیت میکنم و درگیرشون میشم
ولی نمیشه که بار زندگی همه رو به دوش کشید و اصلا درستشم این نیس
آدما باید ی جاهایی تنهایی بکشن تا رشد کنن
تا راجع به رفتاراشون فکر کنن
تا ی نظام فکری پیدا کنن
سعی کنین نسبت به کمتر کسی احساس مسئولیت پیدا کنین 

بله نمیشه بار زندگی همه رو به دوش کشید و این همیشه بودن و کمک کردن میتونه به جفتتون ضربه بزنه

به شما فشار اوردن و به طرف مقابل تن پروری و صلب فکر کردن و خلاقیتش

و چیزی رو که میدونین درسته رو عمل کنین 

حتی اگه طرف خودشو زمین کوبید مثل بچه ها نباید توجه کرد طرف باید رشد کنه

در ضمن هرکسی تو اون دنیا مسئول زندگی و عمر خودشه
سلام
من متوجه نشدم..17

یعنی کسی ک خوبه از خوبیش سوء استفاده بشه؟
یا محبوب بودن پیش بقیه رو ی مشکل میدونین؟


در پناه خدا.
یاعلی.53