کانون

نسخه‌ی کامل: میز گرد کانون
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام

مرد حسابی!! ما 3 صفحه مطلب نوشتیم و دلیل اوردیم ... بعد تو یه جمله رو میگیری و میگی دلیل نمیشه ؟؟؟؟
وقتی میگم میدونم حرفم درسته، یعنی دلیل خدا پسند براش دارم که توی مطالبم اورده شده!! یکم چشم مبارک را بچرخانید و بخونید اگر زحمتی نیست!!

و اینکه دقیقا به کار شما میگن مغاطله ... اینکه تکه های از حرفهای منو برداشتی و فقط بر اساس اونا حرف میزنی !!!

اول همه حرفهای منو اگر میتونی بخون و اگر جاییش برات سوال بر انگیز بود، سوال کن!!!
شکی توی این نیست که دین اسلام کوچکترین اشتباهی توش نیست!!!

دین اسلام هم چیزی جز شیعه نیست!!!

شما فکر میکنی که اشتباه هست توش ؟؟؟ شما شک داری که وهابیت یه فرقه کاملا گمراه و پوچ هست ؟
امیر علی جان
این طرز بحث کردن درست نیست
اتفاقا قبل از نظر دادن هر سه صفحه رو خوندم
نقل قول: دین اسلام هم چیزی جز شیعه نیست!!!

شما فکر میکنی که اشتباه هست توش ؟؟؟ شما شک داری که وهابیت یه فرقه کاملا گمراه و پوچ هست ؟
دوست عزیز ، هر چیزی که مطلق گفته بشه اشتباهه.
حدیث هم دربارش داریم
لطفا با دلیل و مدرک بحث کنید.

بحث ما در مورد عزاداری است ، نه وهابیت
منظورم از کاملا قسمتهای از تفکر وهابیت هست که مخصوص وهابیت هست ...

نه جاهایی که با دین اسلام مشترک است !
اینقدر بحث زیاد شده که آدم قاطی می کنه ... الان مشکل کجاست ؟
هنوز موضوع روی امام حسینه یا کشیده شد به وهابیت و شیعه ؟!
موضوع های مذهبی بدیش اینه که بحث روی اونا خیلی شاخ و برگ پیدا می کنه و به جاهای مختلف کشیده می شه و بحث قبلی شهید می شه.
اما خداوکیلی اصلا ارزش داره وقت گران بهای خودتون رو روی این وهابی های سگ صفت بذارید .. حالم ازشون بهم می خوره 42
حالا این بحث میمونه که کدام قسمتش با اسلام مشترکه و کدام قسمتش نیست ، و اینکه آیا عقیده ای که گفتید مثل تفکر وهابی هاست جزء کدام قسمتش هست .
منم با علیرضا موافقم.
نیازی به بحث در این باره نیست.

در ضمن مخاطب اصلی من zesht خانوم هستند.
سلام
يه نكته كه فكر ميكنم به درد مطلب بخوره رو بد نيست كه بگم..

اونم در مورد اين سوال كه تو حرفاي زشت عزيز بود:
چرا مشخصا اسم ائمه(عليهم السلام) در قرآني با اون جامعيت ذكر نشده..(نقل مضمون)

من معمولا با مثال حرف ميزنم(يه كم شيوه قرآن همينه!)
فرض كنين وارد يه روستا ميشين و سراغ امين ده رو ميگيرن..
اولين نفر بهتون ميگه "مشهدي حسن" و ميره..
نفر بعدي ميگه سه تا كوچه بالاتر، گذر اول رو كه رد كنين يه مغازه ماست فروشي هست كه يه مرد پير با يه خال گوشه لبش كه موهاش هم ريخته و عصا ميگيره دستش و "س" هاش هم ميزنه..


شما با كدوم جواب زودتر به "امين" ده ميرسين؟!!!

شيوه قرآن در مورد معرفي ائمه (عليهم السلام)راه دوم هست!!!
شايد اگه نگيم كل قرآن كم لطفي كرديم كه بيشتر آيات ما مصاديقشون ائمه (عليهم السلام)هستن!همون نشونه ها...

نمونه هاي بارزش آيه زكات دادن تو ركوع(آدرسش يادم نيست) ..مباهله..تطهير..آيه 5 قصص..آيه 31 نور..
و و و و

اگر اسم آورده ميشد كذابين خودشونو جا ميزدن..مكر خدا حكمتش و داناييش با آوردن صفت اين راه رو بست..
مثلا همونطور كه شنيدين چندتايي از حقما فرستادن كسايي رو كه بيان و تو ركوع ازشون طلب كنن و بخوان مصداق اين آيه بشن..!!


و يه نكته خيلي مهم
پيامبر(عليه السلام) وقتي ميخواستن تمام شدن رسالتشونو اعلام كنن گفتن دوتا چيز رو ميذارن
هم قرآن هم عترتشون...
قطعا و بدون شك يكيشون به تنهايي رستگاري رو نخواهد داشت...

لازمه سعادت توام بودن اين ها هست..

متاسفانه دوستان اهل سنت فقط به قرآن و بعضي از عزيزان شيعه فقط به ائمه(عليهم السلام) آويختن..
و اين ميشه آسيب ديدن..

از دوستاي خوبم خواهش ميكنم موضوع رو مشخص كنن و منحرف نشن ازش...
تا نتيجه گيري درست بشه..

موفق باشين..
ياعلي.
اجازه بدید بحث رو به اول بر گردونیم
(1389 آذر 21، 12:20)ParShaN نوشته است: [ -> ]با توجه به اینکه ایام محرمه و اکثرا مشغول عزاداری ، بد نیست بحثی رو باز کنیم در ارتباط با نحوه عزاداری مردم ، مداحی ها ، سخنرانی ها و کلا اعمالی که در این ایام انجام میدیم ، آیا سوگواری های ما واقعا برای امام حسینه ، مداحی ها چه تأثیری بر ما میگذاره؟
آیا متناسب با اهداف امام حسین عزاداری می کنیم ؟
یا علی...
سلام دوستان.
امیرعلی آقا مطمئن باش که به اندازه ی من دلت برای مذهبمون نمی سوزه.اما متاسفانه متعصب رفتار می کنی.
حتی از روی تفاوت کلمه ی دین و مذهب هم می شود فهمید که هیچ کدام از مذاهب صد درصد حق یا باطل نیستند.بلکه هرکدام درصدی از حقیقت را دارند و دین اسلام چس از خیانت معاویه از صورت واحدش بیرون اومد.
حتی بزرگان مذهب ما هم همچین ادعایی نکردند که اسلام فقط به معنی تشیع است و غیر شیعه ها نا مسلمان یا کافرند!
متاسفانه شما به جای اندک تفکری درباره ی حرفهای زده شده بر داشته های خود اصرار دارید که صد البته پیشکشتان باد.
امیرعلی آقا من برایتان از قران دلیل می آورم و تو از منابع اهل سنت که حتی مسلمانشان هم نمی دانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
مگر مذهب آنها خالی از اشتباه است که از آنها دلیل می آوری؟همانطور که گفتم هیچ یک از مذاهب حق مطلق نیست.بنابراین طبیعی است که در روایات انها هم جعلیات فراوانی باشد.
تنها منبعی که خالی از جهل و خرافات و تحریف ودستبرد است قران است که همه قبول دارند.بنابراین به قران استناد کنید.
باید بدانید که منابع براساس اعتبار انها دسته بندی می شوند و قران و سنت مسلم(که با قران تناقض ندارد) از منابع دسته اول هستند و بقیه ی کتب و منابع دینی هرچه هم قلم فرسایی کرده باشند اگر منطبق بر این دو نباشند فاقد ارزش و اعتبارند.بنابراین وقتی کتابی را به کسی معرفی می کنید این را در نظر داشته باشید.
شما نوشتید که((شما روی بعضی از قسمتهای قرآن مشکل دارید که باید برطرف بشه))
و گویا مشکل من رو این قسمت دانستیک که امامان و پیامبر معصوم نیستند!
بنابراین در حق من لطف کرده و با آیات قران نشان دهید که این بزرگواران معصوم اند؟؟
پیامبر جز در دریافت و ابلاغ وحد معصوم نبوده و در زندگی شخصی خودش دچار اشتباه شده، و امامان که حتی وحی هم نداشته اند.
آنوقت تکلیف این آیات چه می شود؟
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ‏ یعنی پس ( اي محمّد ! بر اذيّت و آزار كفّار و ناملايمات روزگار ) شكيبائي كن ، چرا كه وعده‌ي خدا ( در امر كمك به پيغمبران خود و مؤمنان بديشان ، تخلّف‌ناپذير و ) حق است . و آمرزش گناهانت را بخواه ، و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستايش پروردگارت بپرداز .
یا قضیه ی عبس و تولی که خدا پیامبر را توبیخ می کند
یا يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ اي پيغمبر ! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده است ، به خاطر خوشنود ساختن همسرانت ، بر خود حرام مي‌كني‌ ؟ خداوند آمرزگار مهرباني است ( و تو را و همسران تو را مي‌بخشايد ) .
‏قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا‏ ( اي پيغمبر ! ) بگو : من فقط انساني همچون شما هستم ( و امتياز من اين است كه من پيغمبر خدايم و آنچه گفت : بگو ؛ مي‌گويم ) و به من وحي مي‌شود كه معبود شما يكي است و بس . پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است ، بايد كه كار شايسته كند ، و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد .
قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ( اي پيغمبر ! بدين كافران ) بگو : من نمي‌گويم گنجينه‌هاي ( ارزاق و اسرار جهان ) يزدان در تصرّف من است ( چرا كه الوهيّت و مالكيّت جهان تنها و تنها از آن خداي سبحان است و بس ) و من نمي‌گويم كه من غيب مي‌دانم ( چرا كه كسي از غيب جهان باخبر است كه در همه‌ي مكانها و زمانها حاضر و ناظر باشد كه خدا است ) و من به شما نمي‌گويم كه من فرشته‌ام . ( بلكه من انساني همچون شمايم . اين است عوارض بشري از قبيل : خوردن و خفتن و در كوچه و بازار راه رفتن ، در من ديده مي‌شود ، جز اين كه به من وحي مي‌شود و ) من جز از آنچه به من وحي مي‌شود پيروي نمي‌كنم ( و سخن كسي جز سخن خدا را نمي‌شنوم و تنها به فرمان او راه مي‌روم ) . بگو : آيا نابينا و بينا ( و كافر سرگشته و مؤمن راه يافته ، در شناخت اين حقائق ) يكسانند ؟ ( و هر دو مساوي در پيشگاه يزدانند ؟ ) مگر نمي‌انديشيد ( تا در پرتو عقل ، حق برايتان نمودار و آشكار شود ؟ ) . ‏
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ گنجينه‌هاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست .
و آیات بی شمار دیگری که غیب را فقط مخصوص خدا دانسته و همه انسانها را مشمول قانون کل نفس ذائقة الموت دانسته و هیچ کس را جز خدا بری از خطا و اشتباه نمی داند و اگر ما جز به این باور داریم اشتباه از ماست نه از قرانی که خداوند حافظ اوست.
اما در مورد حرفای سها جون:
اولا تشکر می کنم که اینطور منطقی به استدلال پرداخته، اما به نظرم در این بخش ها از حرفات باید تجدید نظری بکنی اگه جوابم منطقیه.
اگر در قرآن منحصرا اسم افرادی برده نشده و به قول خودت به ذکر صفات و ویژگی های آنان پرداخته شده،بنابراین باید قاعدتا متوجه باشیم که هرکس دارای این صفات باشه می تواند به عنوان الگویی برای مسلمانان مطرح باشد، که این افراد در طول 14 قرن تاریخ اسلام کم نبوده اند و بنابراین همه ی آنان بر طبق این نظر میتوانند از ائمه ی هدی باشند، حتی تعدادی از آنها که ما فکر می کنیم اصلا مسلمان نیستند! چرا که تاریخ به پاکی و موصوف بودن آنها به صفات قرانی گواه داده است.
اما آیه ی 31 نور در باره ی حجاب خانم هاست‏ وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏31-نور
آیه ی 5 سوره ی قصص وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‏ درباره ی قشر مستضعف است و مستضعفید دروران فرعون را شامل می شود چنانچه در آیه ی بعدی خداوند می فرماید: وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ یعنی و ايشان را در سرزمين ( مصر ) مستقرّ گردانيم و سلطه و حكومتشان دهيم ، و بر دست مستضعفان ، به فرعون و هامان و لشكريانشان چيزي را بنمايانيم كه از آن در هراس بودند .
درباره ی آیه ی تطهیر هم باید بدانیم که آیه ی33 سوره ی احزاب است اما اشاره به اهل بیت پیامبر آنطور که ما ادعا می کنین ندارد! زیرا در آیات قبلی(28)می فرماید: ((يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ)) یا در آیه ی 30 و 32 ((يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ )) و کلا آیات 28 تا 34 سوره ی احزاب روی سخنشان با همسران پیامبر،خصوصا و سایر زنان مسلمان ،عموما می باشد.بنابراین از این آیه نیز نمی توان برداشت شمارا داشت.
اما آیه ی مباهله یا آیه ی 61 سوره ی آل عمران این است:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ یعنی هرگاه بعد از علم و دانشي كه ( درباره‌ي مسيح ) به تو رسيده است ( باز ) با تو درباره‌ي او به ستيز پرداختند ، بديشان بگو : بيائيد ما فرزندان خود را دعوت مي‌كنيم و شما هم فرزندان خود را فرا خوانيد ، و ما زنان خود را دعوت مي‌كنيم و شما هم زنان خود را فرا خوانيد ، و ما خود را آماده مي‌سازيم و شما هم خود را آماده سازيد ، سپس دست دعا به سوي خدا برمي‌داريم و نفرين خدا را براي دروغگويان تمنّا مي‌نمائيم .
پس همانطور که از معنی آیات برمی آید به دلیل راه و روش مباهله است که پیامبر باید از زنان و فرزندانش و خودش مایه بگذارد و برتری آنها را بر کسی ثابت نمی کند هر چند ما معتقدیم که بنا به شاگردی در محضر حضرت باید برتر باشند اما خداوند علیم بر هر چیزی است و اصل بر این است که:
ان اکرمکم عند الله اتقیکم و معیار برتری تقوی است که بنا بر آموزه های دینی ما از نمود های بارز تقوی محبت و خدمت به خلق و عدم امتیازطلبی است.
اما در باره ی حدیث ثقلین باید شما هم بدانید که به دو صورت روایت شده است:
انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و سنتی یا کتاب الله و عترتی، لن یفترقا حتی یردا الی الحوض که از نظر راویان و سلسله ی سند به یک اندازه از اعتبار برخوردارند و در این صورت باید به قرآن مراجعه نمود تا اختلاف رفع گردد.واقعیت این است که در قرآن از پیامبر به عنوان تبیین کننده و مبین و روشن کننده ی قرآن اسم برده شده بنابراین اگر راه و روش و سنت پیامبر به منزله ی تبیین کتاب خداست و برای فهم قرآن نیز به تبیین و بیان پیامبر است، باید مورد دوم که کتاب الله و سنتی است، درست باشد.
در مورد آیه 55 سوره ی مائده ((‏إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ‏)) اولا ذکر شده که ولی شما خدا و رسولش و کسانی اند که ایمان آورده اند(و به صورت جمع ذکر شده است و مثلا نگفته الذی امن که مفرد باشد و بتوان گفت که منظور آن امام علی (ع) بوده) ثانیا اگر منظور از اقامه ی صلاة و ذکر و هم راکعون یکی باشد، که نمی شود.یعنی نمی شود که آنها که نماز می خوانند و رکوع می کنند(چون یک مطلب را می رسانند) .
از آنجا که رکوع نهایت تسلیم را می رساند ذکر شده است. بنابراین ولی در این آیه به رابطه ی دوستی خدا و رسول و همه ی مومنان(آنان که خاشعانه نماز را اقامه می کنند که نماینده ی تنظیم رابطه با خداست و عملا آنرا در زندگی اشان پیاده می کنند و زکاة می دهند که نماینده ی تنظیم رابطه با خلق خداست) اشاره دارد.
بنابراین در هیچ جای قران حتی به طور ضمنی به معرفی اشخاصی پرداخته نشده است که حاکم و سرپرست امور مردم و اولی به تصرف در امور آنها باشند، اگر اینگونه نیست لطفا با قرآن استدلال کنید.
سلام

اول این که شک نکنید که شیعه بدون عیب و نقص است و در واقع اسلام خالص است!
بقیه فرقه ها هرکدام به اندازه انحراف دارند!

و این که شما فقط بر عقل و شعور خودتون هستید، و افراد با ایمان و تقوایی که سالها دین رو بررسی و واکاوی کرده اند رو به هیچ میگیرید!

من نمیخوام که روی آیات قرآنی که آورده اید با شما بحث کنم، چرا که اینقدر واضح است که قرآن گفته پیامبر(ص) و امامان(ع) معصوم هستند که جایی برای حرف نمیگذاره!

شما به من گفتید که شیعه علی(ع) هستید؛ در حالی که این حرفهای شما بیانگر این است که حضرت علی(ع) مبرا از گناه نیست و جزء افراد گناه کاره ؟؟؟ پس چطور شیعه علی(ع) هستید ؟؟؟
ببینید! هنوز هم بعد از 1400 سال؛ علی(ع) مظلوم مانده ... مظلوم ظلم نادانی ما !
هنوز هم نشناختیم علی(ع) را !

حرفهای شما مثل اینه که بیای توی روز روشن بگی الان هوا تاریکه!!!

در ضمن اون آیه هایی که شما آوردی و عصمت پیامبر(ص) رو رد کردی، گناه نبوده و ترک اولی بوده! ترک اولی زمین تا آسمان فرق داره!

وقتی من از سنی روایت اوردم، منظورم اینه که ببین که چقدر مطلب حق است که حتی اونا هم اعتراف میکنن ! این فهمش سخته ؟؟؟

شما چطور از کسی که گناهکار میدونیدش، پیروی میکنید ؟؟؟

اصلا شما از کجا میدونی که قرآن از طرف خداست ؟؟؟ میتونی ثابت کنی ؟؟؟ به من ثابت کن !
این یعنی اینکه بعضی چیزها اصلا نیازی به سند و مدرک ندارند، از تفکر که توش نهفته میشه فهمید!

و باز هم میگم، شما از بحث در اینجا هیچ چیز بدست نمی آورید، جز اینکه با افرادی من فقط یکی به دو میکنید و نتیجه ای نخواهد داشت!

باز هم میگم اگر واقعا برای تفکر ارزش قائلی و میخوای فکر ناب رو به دست بیاری، برو با افرادی که دانا و با تقوا هستند بحث کن !

و در آخر اینکه ، همه این حرفها به کنار ... شما برو تاریخ رو نگاه کن، چه افرادی عزیز و دوست داشتنی هستند ؟؟؟ جز شیعه ؟؟
شیعه ای بودن از نوع ناب شیعه ... اگر من دلیلی اوردم از خودم نیاوردم .. از تفکر همون افرادی بودن که در طول تاریخ شیعه بودن و مورد قبول همه !!!! حالا شما چی میگی ؟؟؟

من متعصبم ؟؟؟ این که میگم شیعه اسلام خالص هست و بقیه فرقه ها انحراف دارن، این تعصبه ؟؟ یا اینکه چون بر خلاف نظر شما میگید که تعصبه ؟؟؟
سلام

خب..
زشت عزيز، در مورد بخش اول حرفاي من گفتي نظرت رو (كه جوابش باشه سر فرصت..)
اما در مورد بخش دوم چي؟(همون نكته مهم!!)

موفق باشي..
ياعلي.
موافقم امیر علی جان
اگر کسی اینجا بود که توی زمینه تفسیر تخصص داشت و می تونست در مورد صحت احادیث نظر بده خیلی خوب بود ، ولی بین مفسران هم اختلاف نظر وجود داره.
ممکنه این بحث به نتیجه نرسه ، ولی حداقل فرصتی ایجاد می کنه که در مورد این موضوعات فکر کنیم.
شاید به این نتیجه برسیم که نمی دونیم . 1744337bve7cd1t81
اول اینکه من عیب هارو با دلیل ذکر می کنم و خرافات زیادی توی همه ی فرق و مذاهب هست که جای انکار نداره و شما هم به قول خودتون می تونید به آثار افرادی مراجعه کنید که عمری دین رو واکاوی کردن و حتی اجازه نداشتن آثارشون رو در اختیار عموم قرار بدن..اما لطف خدا چیز دیگری خواسته وبه رغم همه ی فشار ها نوشته ها و آثارشون پخش شده(آثار علامه برقعی و استا طباطبائی و استاد قلمداران و امثال اینها)..
اگر از حقیقت ترسی نیست چرا نباید آزادانه بشود با هر کس که ادعایی دارد بحث شود؟
مگر خداوند مژده ی صاحب عقل و خرد بودن را به آنها نداده که حاضرند همه چیز را بشنوند و بهترینش را انتخاب کنن؟
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه..
مگر سنت پیامبر این گونه نبود که آنقدر حاضر بود به حرف کافران گوش کند که بهش می گفتند هو اذن یعنی یکپارچه گوش است.اما امروز حتی علمای خودمان هم که نظری متفاوت با عموم دارند اجازه ی نشر و تبلیغ افکار خود را ندارند.چه برسد به بقیه!!
شما می گویید((من نمیخوام که روی آیات قرآنی که آورده اید با شما بحث کنم، چرا که اینقدر واضح است که قرآن گفته پیامبر(ص) و امامان(ع) معصوم هستند که جایی برای حرف نمیگذاره!..))
خیلی عجیب است که من از قران دلیل می آورم که ایشان معصوم نبوده اند و شما به تصورات خودتون این مورد را واضح می دانید؟؟؟مگر آموزه های شما منشاء قرآنی ندارند؟ خوب دلیل قرآنی بیاورید؟! البته همچین دلیلی وجود ندارد.
لطفا حرفهای مرا همانطور که هست بازگو کنید!
کجا مبرا از گناه نبودن به معنی گناه کار بودن است؟
بهتر است که دقت کنید که وقتی می گویید فردی از گناه مبرا نیست یعنی احتمال گناه کردن از جانب او وجود دارد نه اینکه گناه کار است!!!!چقدر بد است که اینطور سعی در بد جلوه دادن حرفهای من دارید.
چرا می خواهید بزرگ بودن پیامبر و ائمه را مشروط به بمعصوم بودن آنها کنید؟؟
آخر آدمی که معصوم باشد در گناه نکردن چه هنری دارد؟؟
مگر آیاتی که پیامبر در زندگی شخصی خویش دچار اشتباه شده بود ذکر نکردم؟؟؟
اگر جوابی برای آنها دارید که فبها، اگر نه مانع امتناعتان از آنها چیست؟
وقتی پیامبر معصوم نیست(جز در دریافت و ابلاغ وحی) بقیه ی انسان ها به طریق اولی بری از اشتباه و گناه نیستند..!
چرا با ذکر مظلومیت علی(ع) احساسی برخورد کنید،به جای تفکر منطقی و معقول؟
من هم می گویم که این بزرگواران قربانی خودخواهی های ما شده اند،به خاطر بزرگ جلوه دان آنها در حد خدا!!!
(می توانید سری به معتبرترین کتبمان بزنید!مثل کافی)
گفته اید که((حرفهای شما مثل اینه که بیای توی روز روشن بگی الان هوا تاریکه!!!))..
لطفا به جای فرافکنی و ... دلیل بیاورید.اتفاقا برعکس است . شما اصرار دارید که شب است و تاریکی
در مورد عصمت پیامبر باید بدانید که لازمه ی معصوم بودن از خطا و اشتباه آگاه بودن از و اشراف بر تمام سنن و قوانین این عالم و عالم غیب است تا بتوان در هر موقعیت کاری کرد که هماهنگ با تمام نظام هستی و تمام مخلوقات باشد.
وقتی پیامبر مامور است که بگوید ((وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ )) که غیب نمی داند، دیگر چه؟
در مورد قضیه ی عبس و تولی اگر ترک اولی بوده، برای استغفر لذنبک چه می گویی؟؟یا برای لم تحرم؟؟ یا موارد دیگر که در سنت ایشان نقل شده؟؟؟؟
واقعیت این است که بسیار سخت است که باورهایی را که عمری ایست با آنها اخت شده و انس گرفته ایم رها کنیم،حتی اگر در مقابل عدم ابطال آنها نتوانیم دلیل آوریم.!
شما از سنی ها روایت آوردید برای مجاز جلوه دادن ,عذاداری حال آنکه من عرض کردم که هیچ بعید نیست که خرافات آنها بیشتر از ما باشد و ما موظف به پیروی از قرانیم نه دلایل آنها یا حدث و گمان خودمان!!
اولا همان اندازه که پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی معصوم بوده اند برای پیروی ایشان کافی است.
ثانیا لطفا مغالطه نکنید!
می گویید ((شما چطور از کسی که گناهکار میدونیدش، پیروی میکنید ؟؟؟ ))..
متاسفانه حتی دقت نمی کنید که من چه گفته ام تا در تاویل آن دچار اشتباه نشوید.
دقت کنید که معصوم نبودن در زندگی شخصی یا غیر به معنی لزوما گناهکار بودن نیست..و فقط احتمال سرزدن گناه از شخص را مطرح می سازد.
مثلا ما معصوم نیستیم.می توانیم آدهایی خوب بوده و گناهکار نباشیم و یا گناه کنیم..لطفا در برداشت از حرفها ی من دقت کنید.!
در مورد اینکه این که قرآن از طرف خداست یا نه؟ من اعتقاذ قلبی دارم و هرکس که باور ندارد می تواند با آوردن سوره ای هر چند کوجک این را اثبات کند.عجز در آوردن آن اثبات است. پس معجزه بودن قرآن دلیل داره.
در ثانی اگر بعضی از کوچکترین مسایل احکام نیازی به دلیل نداشته باشند(که حتی آنها هم دلیل دارند، چون اسلام دینی فطری و مبنی بر عقول سالم است)در بزرگترین مسایل اعتقادی اصلا بدون دلیل نمی توان موضوعی را قبول کرد.
بهتر است این را هم بدانید که احادیث از لحاظ اعتبار به دسته های زیادی تقسیم می شوند که در میان آنها فقط متواتر عملی است که در کنار قران برای اثبات اصول اعتقادی کاربرد دارد.که در هیچ یک از کتب مذهبی امان همچنین احادیثی دال بر قضیه ی امامت یا عصمت نداریم.(وقتی در کتب مذهبی امان نیست، شما چه اصراری دارید که تفکرات من مطابق شیعه نیست؟؟؟ واقعیت آن است که برطبق دلایلم افکار من به تشیع خالص و ناب نزدیکتر است.در غیر این صورت دلیل بیاورید!)
برادر عزیزم
حتما می دانی که ما شیعیان کمتر از 5% جمعیت مسلمانان را تشکیل می دهیم، و آنطور که از قران و روایات و... برمی آید همه ی مسلمان ها با هم برادرند، هر چند که افرادی مثل شما یا هر کس دیگری قبول نداشته باشند.(هرچند بهتر است شما هم قبول کنید ............)
ثانیا شما اگر به منابع و کتب تاریخی 95% بقیه ی مسلمانان مراجعه کنید قطعا آماری متفاوت با آنچه که الان دارید به دست خواهید آورد!
انحصار طلبی و خود را حق مطلق دانستن از صفات استکبار است که قران شدیدا با نت مبارزه کرده و ائمه هم همین راه را گرفته اند.
لطفا به تفکر افرادی هم مراجعه کنید که الان یا در دوره ی های گذشته شیعه ی واقعی بودن اما عمر پر برکتشان را در زندان ها یا تبعید ها یا تحت شکنجه ها سپری کرده اند.
امیدوارم که خدای مهربان همه مان را بهراه راست هدایت کند و محبت برادری ایمانی را در دلهایمان ازدیاد فرماید.آمین
در نهایت عذر می خواهم زیرا آنگونه که شایسته بوده حرف نزده ام.
___________
ويرايش شد..
لطفا اينو لحاظ كنين كه بحث ها بدون توهين باشه!!!
ممنونم..سها.
سلام
دوستان شرمنده طولاني شد..يه كم صبر و دقت پيشه كنيد..ممنونم..

امامت در قرآن
براي بررسي مقام ولايت ائمه معصومين، لازم است به مقدمات زير عنايت فرماييد تا نتيجة لازم به‌دست آيد.

ابتدا به مقام امام در قرآن توجه كنيد كه مي‌فرمايد:
«وَ اِذِابْتَلي‏ اِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمامًا، قالَ وَ مِنْ ذُرّيَتي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين»
1- آيه بعد از امتحانات ممتد برحضرت ابراهيم نازل شده ( بعد از قرباني كردن فرزند ، به آتش انداختن آن حضرت ، مهاجرت از شام) يعني در آخر عمر آن حضرت.
2- حضرت ابراهيم قبل از امام شدن « نبي » بوده و علاوه بر اين كه مي‌فرمايد او را امتحان كرديم و از امتحانات پيروز بيرون آمد كه آن امتحانات همه درزمان پيامبري آن حضرت بود. همين خطاب خدا براو – كه مي‌گويد من تو را امام قرار دادم - دليل برآن است كه آن حضرت نبي بوده است.
3- حضرت ابراهيم پس ازامام شدن ودرك آن مقام ،اين « امامت » را براي فرزندانش تقاضا كرد ، پس اين امامت يك مقام است و عهدي است الهي به نام « امامت » كه گاه با نبوت همراه است و گاه جداي از آن و او هم همين امامت را براي فرزندانش تقاضا كرد ، آن هم به جهت آنكه حضرت متوجه ارزش آن براي هدايت جامعه انساني شده بودند.
4- خداوند تقاضاي حضرت را رد نكرد .
بلكه فرمود : اين عهد را به فرزندانت كه ظالم باشند نمي‌دهم . پس فرزندان حضرت كه در هيچ بعدي ظالم نباشند ، يعني معصوم باشند امام هستند . ( حال نه ظلم به نفس ، نه ظلم به خلق ، نه ظلم به حق ، هيچكدام در شخصيت آنها نبايد باشد).
لذا علامه طباطبائي در مورد «لا ينال عهدي الظالمين» چهار احتمال مي‌دهند

1- كساني كه تمام عمر ظالم باشند.
2- كساني كه تمام عمر پاك باشند.
3- كساني كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند.
4- كساني كه اول عمر پاك و آخر عمر گناهكار باشند.

بعد مي‌فرمايند: از طرفي حضرت ابراهيم شأن‌شان اجل از آن است كه امامت را از خدا براي قسم اول و چهارم بخواهد. پس سؤال حضرت مي‌ماند براي دو گروه ديگر كه حضرت ممكن است از آن دو سؤال كند كه خداوند مي‌فرمايد: از آن دو - يعني آنهايي كه تمام عمر پاك باشند و كساني كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند - عهد خود را به ظالمين از آن دو نمي‌دهم. پس مي‌ماند آنهايي كه همواره در عصمت بوده‌اند و اينها مي‌توانند مقام امامت را داشته باشند.

5- چون واژه « جَعَلَ » يعني « قراردادن» را براي امام به كاربرد يعني مي‌گويد: ما تو را امام قرار داديم، پس امامت يك منصب موهبتي است و نه اكتسابي. از طرفي بايد امام معصوم باشد. پس عصمت امام هم، موهبتي است و نه اكتسابي.
و اينكه فرمود: «اِنّي جاعِلٌ فِي الاَرْضِ خليفَةً» خبر از استمرار جعل خلافت و امامت مي‌دهد، يعني همواره در هرزماني خداوند خليفه‌اي از خود در زمين قرار مي‌دهد.

6- قرآن در آيه 33 سوره احزاب مي‌فرمايد: اهل‌البيت پيامبر از هرپليدي مبرايند، يعني معصومند. از طرفي اهل‌البيت فرزندان ابراهيم‌اند. پس آنها امامند به همان معنايي كه ابراهيم امام بود.
و در آيه 26 سوره زخرف مي‌فرمايد: « وَ اِذْ قالَ اِبْراهيم لاَبيهِ وَ قومِهِ اِنَّني بَريءٌ مِمّا تَعْبُدون اِلاّ الَّذي فَطَرَني فَاِنَّهُ سَيَهْدين وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقيةً فِي عَقِبهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» يعني به ياد آر آن زماني را كه ابراهيم به پدرش(عمويش) و قومش گفت: من از آنچه شما مي‌پرستيد مبرا هستم، و آن را مي‌پرستم كه مرا به‌وجود آورد و مرا هدايت خواهد كرد و آن هدايت را خداوند كلمة باقيه و سنت پايداري در نسل ابراهيم قرار داد تا بلكه مردم به آن امام رجوع كنند.
جملة « سيهدين» بر هدايت ويژه‌اي از جانب خداوند دلالت دارد كه فراتر از هدايت فكري است، و مي‌فهميم كه هيچ‌گاه امامت از فرزندان ابراهيم خالي نيست.
چون مي‌فرمايد: هدايت را يك سنت پايدار در نسل او، قرار داد تا بشر از هدايت الهي برخوردار باشد. و در روايت داريم: « كلمه باقيه» در اهل‌بيت‌ پيامبر و در ذرّيه امام حسين تا قيامت ادامه دارد (ذيل همين آيه در تفاسير، روايت مورد نظر وجود دارد).

آيه تطهير
«يا نِساءَ النَّبي‏ .... وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِليَّة.... وَ اَطَعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِّرَكُمْ تَطْهيراً، وَاذْكُرْنَ ما يُتْلي‏»
« وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
قَرْن = پا برجا تبرج= ظاهر شدن در برابر مردم
و در منزل‌هايتان بمانيد و در برابر مردم، به صورتي كه در جاهليت زنان ظاهر مي‌شدند، ظاهر نشويد و اوامر ديني كه نمونه بارز آن نماز و زكات است را به پا داريد و با انجام وظايف شرعي اطاعت خدا و رسولش را بنماييد. بعد يك‌مرتبه مي‌فرمايد:
اي اهل البيت فقط و فقط خداوند خواسته از شما هر گونه پليدي را بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند، و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. و چون اين خواستن را با كلمة «اِنَّما» منحصر به اهل‌البيت كرده. يعني آنهايي كه مخاطب كلمة «عنكم» هستند،

اولاً: اين تطهير، يك تطهير عمومي كه براي همه مسلمين اراده كرده است نيست

ثانياً: چون براي همه تشريعاً طهارت را خواسته، پس اين طهارت تشريعي نبوده و تكويني خواهد بود و مقام و ذات آنها بايد عين طهارت باشد، زيرا وقتي موجودي يك صفتي را تكويني داشت، يعني وجودش عين آن صفت است. مثل اين‌كه آب، تكويناً تر است. يعني وجودش، عين تري است. منتها چون اهل‌البيت در مقام انساني هستند و اختيار و داشتن غضب و شهوت از آنها سلب نمي‌شود، بايد با اختيار خود اين مقام طهارت تكويني را حفظ كنند و عبادات طاقت‌فرساي آن عزيزان براي حفظ و باقي‌ماندن در اين طهارت تكويني است، يعني از يك‌طرف آن ذوات مقدس، عين طهارت انساني هستند و ملاك حق و باطل بودن در جامعة بشري محسوب مي‌شوند، و از طرفي چون از طبيعت انساني خارج نشده‌اند بايد با تلاش خود آن مقام را براي خود محفوظ بدارند.

ثالثاً: چون جاي اصلي‌ آيه اينجا نبوده پس نبايد گفت چون قبل و بعد آيه مربوط به زنان پيامبر است، اين قسمت هم مربوط به آنها است، به‌خصوص كه بيش از 70 حديث كه بيشتر آن از اهل سنت است اقرار دارند كه اين اهل البيت شامل رسول خدا و امام علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين است. (حديث شريف كسا)
در روايات اهل سنت نيز داريم كه اُمه‌سلمه مي‌گويد: بعد از آمدن آيه تطهير، رسول خدا عباي خود را بر سر حضرت علي و همسر او و حسنين انداختند و بعد گفتند: بار الها! اينها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم كه وارد شوم و حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستي(يعني تو زنِ خوبي هستي، ولي جايگاه تو اين‌جا نيست).
پس بنابراين آنچه گفته شد، كلمة «اهل‌البيت» در عرف قرآن، اسم خاص است كه هرجا ذكر شود، منظور اين پنج تن هستند و بر هيچ‌كس ديگر اطلاق نمي‌شود، هرچند از خويشان آن حضرت باشند.

از طرفي هيچ‌كس تا حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده، در حالي كه آيه خبر از عصمت اهل‌البيت مي‌دهد. چرا كه مي‌گويد: شما را از هر آلودگي تطهير كرديم و آن هم تطهير خاص، و اگر منظور زنان پيامبر بود ضمير «عَنْكُنَّ» كه قبلاً بود تغيير نمي‌داد به « عَنْكُمْ» .
و علاوه بر اين، سوره تحريم دونفر از زنان پيامبر را به باد انتقاد مي‌گيرد، مفسرين عامه آنها را عايشه و حفصه معرفي مي‌كنند. حال چطور مي‌توان چنين تطهيري را به زنان پيامبر نسبت داد؟

پس اولاً: اهل‌البيت معصوم‌اند. ثانياً: زنان پيامبر از جمله اين اهل‌البيت كه معصوم‌اند، نيستند.

همچنان‌كه در آيه 125 سوره توبه و آيه 125 سوره انعام «رجس» را به معني كفر و شرك گرفته، پس اهل‌البيت پيامبر از هرگونه عقيدة باطلي و عمل غير الهي مبرّا هستند، يعني آنها ملاك حق و باطل در عقيده و عمل براي بشريت مي‌باشند.

در آيه 79 سوره واقعه فرمود: «اِنَّهُ لَقُرانٌ كريمٌ ، في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ، لا يَمَسُهُ الَّا المُطهَّرون» يعني فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآني است كه در كتاب مكون است كه همان مقام غيبي قرآن است .
در آيه تطهير فرمود: فقط شما اهل البيت به تمام معني مطهريد، پس در واقع اهل البيت مترجمان واقعي قرآن‏اند و بقيه بايد قرآن را از آنها ياد بگيرند.

سابعاً: وقتي خداوند به حضرت ابراهيم فرمود: «اِنّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اماماً» حضرت فرمود: از فرزندان من چطور؟ يعني از آن كسي به اين مقام «امامت» مي‏رسد؟ و خداوند فرمود: «لا يَنالُ عِهْدِي الظَّالمين»، يعني به فرزندان ظالمت نمي رسد. حال با توجه به آيه تطهير، اهل البيت هيچ گونه نقص و ظلمي ندارند، از طرفي همه فرزندان اسماعيل كه او فرزند حضرت ابراهيم است، مي‏باشند. پس همه اهل البيت داراي مقام امامتي هستند كه خداوند در آخر عمر به حضرت ابراهيم داد و فرمود: اين امامت عهد من است..

!!!
موفق باشين ..
ياعلي.
اينو هم يادم رفت بگم..

ضرورت عصمت اولي الامر

«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اَطيعُوااللَّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الْاَمْرِ مِنْكُم»
يعني مي‏فرمايد: علاوه بر اطاعت خدا و رسول، از اوليالامر اطاعت كنيد.

حال اگر اوليالامر معصوم نباشد و امكان انحراف در او باشد چگونه خداند به ما دستور مي‏دهد از او اطاعت كنيم در حالي كه اطاعت او موجب انحراف ما خواهد شد؟
حال بايد متوجه بود وقتي عصمت يك ملكه نفساني و مستور است، به گونه‏اي كه اَحدي جز خداوند سبحان نمي تواند از آن مطلع شود، بنابراين تنها به نص الهي است كه ما قادر به شناخت اولي الامر مي‏شويم.
با توجه به اينكه در آيه فوق اطاعت براي خدا را جدا مطرح فرمود، و اطاعت براي رسول و اولي الامر را هم جدا مطرح فرمود،
مي‏فهميم اطاعت از رسول و اولي الامر در اين آيه به اعتبار مسئله مشتركي است كه بين آن دو هست و آن اطاعت از تشريع هم نيست چون تشريع منحصر به نبي است، لذا مي‏ماند اطاعت از آن جهت كه والي مسلمين‏اند.
يعني از آن جهت كه در مقام اجراي احكام الهي هستند و مقررات خاصي را بيان مي‏كنند، بايد اطاعت شوند، و قلمرو ولايتشان، اجراي قوانين كليه و تطبيق آن قوانيني بر امور جزئيه و نصب مجريان قوانين، اعزام مرزداران و مدافعان حريم حكومت و... است، چرا كه پيامبر و ائمههم ولي اسلامند و هم ولي مسلمين..

در مورد اينكه اولي الامر كي هستن كه ديگه حديث زياد هست و تا حد زيادي واضح و مبرهن است..(اگه هم مطرح بشه كه حديث اعتبار نداره باز ميشه جواب داد..)
53258zu2qvp1d9v
ياعلي.
ببخش اينو هم در مورد آيه مباهله بگم..
من نگفتم ترجمه آيه چيز ديگه اي هست يا اينكه داستان رو بخوام بگم..
دقت كه بكني زنان و پسران و خود پيامبر ميرن...
زنان كه خانم فاطمه زهرا هستن..پسران هم كه حسن و حسين..نقش اميرالمومنين چي بوده؟!!!
بجز نفس پيامبر؟ بجز يكي بودنشون؟!

خب..
حالا با اين توصيف ميشه گفت هر جا خدا گفته پيامبر نظر داشه به نفسش..به امير المومنين...
از
طرفي هم تو خيلي از "قل" ها مفهوم نهفته تو مخاطب، عام مردم هست ..(كه حتما نياز به بررسي داره) وگرنه كه اين مدلي كلي از آيه ها فقط مال پيامبر ميشد!
_________
در مورد اون آيه كه خطاب به پيامبر گفته شده بود شما ميميرين..(نقل مضمون)
اين آيه شان نزول داره اولا و ثانيا جنبه مادي انسان (پيامبر ) رو مطرح كرده..!
......................
يه كم تدبير بدون لجاجت فكر كنم خوب باشه واسه هممون..اوني كه درست ميگه بهتر ميفهمه و اوني هم كه اشتباه ميكنه ايرادش رو ميفهمه..

دقت كنين كه بحث واسه اينه كه نتيجه بگيريم نه به كرسي بنشونيم حرفامونو..
اگه احساس نياز ميكنين به دونستن ادامه بدين اگه نه كه بيخود انرژي نذاريم!!!

ياعلي.
واي بازم يه چيز ديگه..
آيه 31 نور رو اشتباه گفتم..ميدونم تو سوره نور مشخصا يه آيه مربوط به حضرت صاحب الامر داره يادم نيست كدوم...ببخشين..

فكر كنم همين!42
ياعلي.
بحث وقتی دامنه اش زیاد بشه، نمی شه بحثو جمع کرد، فک کنم کوچیک کنیدش به تر باشه، مثلا فقط روی عصمت امام بحث کنید، دیگه بقیه چیزا رو ول کنید و حرفشو نزنید،
قبل از همه شاید به تر باشه ببینید، نحوه رسیدن شما به یه مطلب تو دین چیه؟؟ مثلا یکی فقط حرف بزرگان رو قبول می کنه، یکی فقط می خاد با قرآن پیش بره، این رو مشخص کنید و دلیل بیارید روش، البته من بیرون بحثم حق ندارم جهت تعیین کنم، فقط پیش نهاد بود.

برای ما هم دعا بفرمایید.53258zu2qvp1d9v