کانون

نسخه‌ی کامل: میز گرد کانون
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1389 آذر 26، 13:30)امیرعلی نوشته است: [ -> ]کدوم انسان سالم و با عاطفه و با ایمانی هست که واقعه کربلا رو درک کنه و گریه نکنه ؟؟؟

مگر این که دل سنگ داشته باشه !
امیرعلی جان چندتا رو میشناسی که واقعه کربلا رو درک کرده باشن؟اتفاقا بحث منم همینه ، کربلا فقط کندن گوشواره و حمله به خیمه و بریدن سر نبود ، چرا کمتر به سیاست و هوش و نبوغ امام حسین ، حضرت زینب ، امام سجاد و اینهمه قدرت توجه نمیشه؟
من بدم میاد هرجا میرم میگن حسین مظلوم ، آخه حسین تنها شد و...
امام حسین ، حضرت ابولفضل و سایر شخصیت ها کربلا الگویی واسه تمام مردم هستند
من به نحوه عزاداری ها اعتراض دارم
مداحی ها تنها و تنها ریتم قشنگی دارن ، نکته ی آموزنده؟؟؟
من اگه سراینده شعرهای مداحی ها بودم سر صحبتم خطاب با مردم بود و اونا رو تشویق به روحیه حسینی می کردم نه اینکه حسین حسینم و عموم ابوالفضل کنم
چند شب پیش یه هیئت رفته بودم همه جمع شده بودند جناب مداح پشت سرهم حسین حسین می کرد چند نفر دکمه های لباساشون رو باز کرده بودن محکم به سینه عریان خودشون میزدن از فرط خستگی و درد نشسته بودن رو زمین عرق ریزان و تو حالت مست و رو به بیهوشی!
عمرا فکر کنم امام حسین هدفش این باشه...
بقیه حرفم مونده دستام خسته شد!4fvfcja
اسلام مجدد.
در مورد نماز اولا آمده که نماز بخواندی و پنج وعده بخوانید و کم و کیف آن را هم پیامبر (ص) بیان کرده اند.
همانطور که فرموده اند: صلوا کما رایتمونی اصلی یعنی همانطور که می بینید من نماز می خوانم نماز بخوانید و طریقه ی نماز خواندن ایشان هم از طریق اخادیث متواتر به ما رسیده است.
همانطور که خودتان هم می گوییم که عبارت اشهد ان علی ولد الله و مواردی دیگر متاسفانه بعدا در اثر مخاصمه و تعصبات مذهبی وارد مذهب ما شده است همانطور که در مدهب سنی ها هم از این موارد به فراوانی یافت می شود.
بنابراین حکم فقط مال خداستو پیامبر هم چون مبین و روشنگر قران است از او اطاعت می کنیم و هر چه که در قران نباشد و یا پیامبر (ص) آنرا تبیین نکرده باشد درست نیست که ائمه ی بزرگوار نیزهمین مطلب را به کرات بیان کرده اند.
فک کنم چون قرآن برنا مه ی زندگی انسا نهاست و نه کتاب تاریخ یا فلسفه یا ... و چون خداوند حکیم مطلق است هرچه را برای سعادن بشر لازم بوده در آن ذکر کرده است.و اصلا امام حسین (ع) برای از بین بردن این بزرگ پنداری ها و مبارزه با شخص پرستی ها(معویه و یزید و بنی امیه ی نکبت) قیام کردند.بنابراین لازم نیست که ذکری از ایشان به میان آید.
اگر بقیه ی اعمال و کردار ما بر روی اصول دین بنا می شود که باید ذکری از آن در قران امده باشد.در قران از روابط بین زن و شوهر نحوه ی حرف زدن و نکته های بسیاری درباره ی اخلاق بیان شده است>پس چگونه درباره ی مسئله ای که ما ادعا می کنیم اهمیت آن اینقدر زیاد است چیزی ذکر نشده است؟
درود و رحمت خدا بر شما !
خواهرم ... zesht خانوم !

شما مشکلتون توی یک موضوع نیست که به تنهایی روی یک موضوع خاص بحث بشه با شما!
شما جاهای مختلف اعتقادتون بر اساس اعتقاد شیعه نیست ... مثل اینکه پیامبر (ص) و ائمه(ع) رو مرده و از دنیا رفته میپندارید.(همانطور که توی پیان خصوصی گفتید!) و خیلی از موضوعات دیگه که از ریشه یابی حرفهای شما میشه فهمید!

متاسفانه شما از داستان و موضوعی که اون احادیث برای آنها آمده اطلاعی ندارید.

و دقیقا دارید تفکرات فرقه ظاله وهابیت رو میگید.

من خودم حقیقت موضوع رو میدونم ولی بلد نیستم که چطور با شما بحث کنم.

من به شما توصیه میکنم که در اینجا با افرادی مثل ما که اطلاعات کافی برای آگاه کردن شما ندارند، بحث نکنید. چون مطمئنا به جوابی که بخواید نمیرسید!

من توصیه میکنم که برید با فردی که علم کافی و ایمان و تقوای کافی داشته باشه بحث کنید. چرا که یه همچین فردی هم تقوای کافی را دارد و هم علم لازم برای جواب دادن به سوالات شما!
نه افرادی مثل ما ... !!!

ولی اینو بدونید که من قصد ندارم که تحمیل کنم حرفم رو ... فقط میدونم که از نظر خدا حرفم درسته و این سنت پیامبر (ص) و ائمه (ع) بوده .!

شما اگر بدونید این موضوعاتی که شما با اونا مخالفت میکنید، چه عشق زیبایی هستند، ساعت ها گریه میکنید از اینکه تا به الان از یه همچین عشق عظیمی به دور بودید!

من برای شما آرزو میکنم که با فردی عالم و با تقوا و ایمان بحث کنید و به حقیقت زیبای این موضوعات برسید!

انشاالله که همه ما از این شبهات به دور باشیم با علم و اعتقادی راسخ و صحیح !

در پناه خدا !
دیشب پناهیان گفت می خاستم باهاتون با صلح و آشتی صحبت کنم ولی نمی شه، یه مقدار گلایه کرد:

می گفت ما بی عرضه ایم، ما نفهمیم، قدر نمی دونیم، بی شعوریم!!! که نتونستیم این سینه زنی و مداحی رو صادر کنیم، می گفت اونا دارن رقص باطل خودشون رو، موسیقی مزخرف خودشون رو به همه دنیا صادر می کنن، می گفت اونا برای شهوتشون می رقصن، برای غریزه، برای پست ترین چیزها، آرزوشونه با این رقص به یه جایی برسن، یه حس خوب داشته باشن، اون وقت ما چیزی مثل مداحی و سینه زنی رو، که برای عالی ترین چیزهاست، برای بالاترین ارزش های انسانیه، باهاش به خدا نزدیک می شیم، بهترین حس ها رو داریم، این قدر حماسیه، این قدر زیباست، به دنیا صادر نکردیم ...

بیش تر خطاب به پرشان بود.

پرشان جان، وقتی تو برای یه حماسه سینه می زنی، خودت فضائل رو درک می کنی و باهات آمیخته می شه، همون طور که وقتی یه فیلم مزخرف غربی می بینی و دوستی دختر و پسر رو اون طور زیباش می کنن، بدون این که بگن تو باید مثل اینا باشی، خودت مثل اونا می شی، حتما که نباید گفت مردم مثل حسین باشید، همین که حسین رو بتونی بفهمونی کافیه، درباره ریتم زیبا هم، ریتم زیبا بد نیست در خیلی از موارد، معنی هم باید اضافه بشه، تا همین الان هم خیلی موارد زیبا و والایی به معانی اضافه شده، تا شما معانی زیبا رو چی ببینید!!!!

بخشی از یک مداحی حاج محمود کریمی:

والله ان قطعتموا یمینی .......................... انی احامی ابدا عن دینی
یا نفس لا تخشی من الکفاری.................و ابشری برحمت الجباری

فعلا عجله دارم، این دو بیتش بود.
سلام دوستان

چه عجب چشم ما به بحث جدید در اینجا روشن شد ... قضیه از امام حسین شروع شد و رسیده به نماز و قرآن و .. 4fvfcja
اینکه مداح ها و آخوندها (4fvfcja) و همه ی ذاکرین چه مصیبت هایی رو نقل می کنند خب خیلی خیلی جزئیات ممکنه متفاوت باشه و حتی روضه هایی خوانده می شه که با عقل و منطق جور در نمی یاد..وقایع کربلا هم در سال 120 هجری شروع شد به نوشتن بنابراین پیدا شدن جزئیات غیرواقعی طبیعی است.مثلا یه نمونش غسل قاسم در شب عاشوراست که یکی از خرافات هست که اکثرا قبولش ندارند.
اما از همه ی این جزئیات بگذریم می رسیم به کلیات .. کلیاتی که هیچ کس نمی تونه نقضش کنه و در تمام مقاتل از جمله مقتل معروف (لهوف) آمده است...همین کلیات کافیه برای نشان دادن مظلومیت اباعبدالله .. همین ها کافیه برای گریه کردن ..
اگر می بینید در مجلسی جزئیات غلو آمیزی گفته می شه اونا برای اینه که مجلسشون گرم بشه و مردم بیشتر گریه کنند...اما شما به اینها توجه نکنید ببینید عمق قضیه چی بوده است ..
اینکه ما گریه می کنیم هم،امام حسین نیازی به گریه ی ما نداره .. حضرت عباس نیازی نداره .. ما داریم برای خودمون گریه می کنیم .. گریه می کنیم تا پاک بشیم .. به صورت معنوی دوباره زنده بشیم .. گریه می کنیم تا به بعضی ها نشون بدیم این قضیه که 1400 سال پیش اتفاق افتاد از یاد ما نرفته و مثه اینه که همین دیروز اتفاق افتاده..
پیشنهاد می کنم اگر در این قضیه به شک افتاده اید چندتا مقتل معروف بخونید ..
مقتل لهوف خیلی معروفه .. می تونید در مورد درستیش تحقیق کنید..تو اینترنت هم یه سرچی بکنید لینک دانلودش را براتون میاره.
و علیکم اسلام و رحمة الله و برکاته!
برادر عزیز طلفا به جای اینکه مرا متهم به ارتباط با فرق ضاله کنید! به همان منابعی که ارجاع دادم نگاه بندازید.
در شکم که اگر واقعا وهابی ها نیز همین حرف مرا بزنند.؟آنها ما را کافر می دانند در حالیکه من کسی را کافر نمی دانم و ...
شما می گویید که اعتقاداتم براساس مذهب شیعه نیست!!!
مگر شیعیان از غیر قرآن پیروی می کنند؟
مگر نه این است که به صراحت در قرآن خطاب به پیامبر آمده است که:إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ
( اي محمّد ! مرگ از مسائلي است كه همه‌ي انسانها در آن يكسانند ، و شتري است كه بر در خانه‌ي همه كس‌ مي‌خوابد . لذا ) تو هم مي‌ميري ، و همه‌ي آنان مي‌ميرند ( و سرانجامِ نيك و خوش و جاويدان از آنِ پرهيزگاران است ) . « إِنَّكَ مَيِّتٌ » : تو خواهي مرد . ضمير ( ك ) به پيغمبر خدا ، محمّد مصطفي ، برمي‌گردد ، و عموميّت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن مي‌سازد .
مرگ به معنی این نیست که به کلی نیست و نابود شده اند بلکه دستشان از این دنیا کوتاه شده و نمی توانند در قوانین و اسباب و مسببات این عالم دخالت کنند.
(قرار بود مرا راهنمایی کنید!! خصوصی! )
من نگفتم که شما ارتباطی دارید با این فرقه گمراه!

گفتم که شما خواسته یا ناخواسته دارید بر اساس حرفهای اونا فکر میکنید ! همین!
zesht عزیز اگر دیدی اینجا قانع نشدی و ممکنه گمراه تر بشی به این فروم یه سری بزن http://www.askquran.ir
من خودم اینجا عضوم و تابه حال بعضی مطالبش خیلی کمکم کرده ... همه جاشو بررسی کن اگر جواب سوالاتت نبود اونجا بپرس حتما جواب های قانع کننده ای دریافت می کنی (البته اگه اینجا قانع نشدی cheshmak)
جزئیات خفن رو به راحتی می شه از کلام معصوم در آورد، هم چی هم کار سختی نیست!!!
جواب این سوال رو یک فرد دانا و عالم داده!

سوال - ) چرا برادران اهل سنت در برابر عزاداري و ماتم‏سرايي شيفتگان امام حسين(ع)، تندي كرده و در موضع‏گيري خود آن را مولود بي‏خردي و دوري از سنت قلمداد مي‏كنند؟

جواب - ) مستند اهل سنت، پاره‏اي روايات است كه در آن، بر ممنوعيت گريه و عزاداري بر مرده تأكيد شده است؛ امّا اين روايت بر اساس ديدگاه برخي از صاحب نظران اهل سنت، از جهت سند و محتوا مخدوش است. نووي از انديشمندان اهل‏سنت مي‏گويد: «روايات فوق از نظر عايشه پذيرفته نشده، او به راويان آن نسبت فراموشي و اشتباه مي‏دهد؛ زيرا خليفه دوم و پسرش عبدالله، اين روايات را به صورت صحيح از پيامبر نگرفته‏اند» و ابن‏عباس مي‏گويد: «اين روايات سخن خليفه است، نه سخن پيامبر(ص)».شرح النووي، ج 5، ص 308.

از طرف ديگر در تاريخ نمونه‏هايي از برپايي عزاداري مردم، براي درگذشت شخصيت‏هاي اهل‏سنت ثبت شده است مثلاً؛ براي جويني (م 478 ق) عزاداري كردند.

عجب است كه مورخان به نام اهل‏سنت، به آساني و با مسامحه، صحنه‏هاي سوگواري و عزاداري مردم براي عالمان سني مذهب را گزارش و آن را بدون هيچ تحليل و يا نقدي نقل مي‏كنند و گاه به بزرگي از آن ياد مي‏نمايند، اما در برابر عزاداري بر اهل‏بيت(ع) و امام حسين(ع) موضع‏گيري غيرمنطقي مطرح مي‏كنند؟ به راستي راز اين دوگانگي چيست!
نگا: چرايي گريه و سوگواري؟، صص 19-34.
جواب را یک فرد آگاه داده است!

متن سوال: آيا در روايات اهل سنت احاديثي وجود دارد كه پيامبر(ص) به گريه كردن براي ابا عبداللَّه الحسين(ع) امر كرده باشند؟

متن پاسخ: روايات فراواني مبني بر گريه كردن شخص پيامبر(ص) و حتي اصحاب براي ابا عبداللَّه الحسين(ع) در منابع حديثي شيعه و سني وجود دارد كه به نمونه‏هايي از آن اشاره مي‏شود.
ابوالحسن علي بن محمد ماوردي در اعلام النبوة، ص 83، چنين آورده است:
«عن عايشة قالت: دخل الحسين بن علي علي رسول اللَّه، و هو يوحي إليه، فبرك علي ظهره و هو منكّب و لعب علي ظهره، فقال جبرئيل: يا محمد(ص)، إنَّ أمّتك بعدك و تقتل إبنك هذا من بعدك، و مدّ يده فأتاه بتربةٍ بيضاء و قال: في هذه الارض يقتل إبنك اسمها الطّف فلمّا ذهب جبرئيل، خرج رسول اللَّه إلي أصحابه و التربة في يده و فيهم أبوبكر و عمر و علي و حذيفة و عمار و ابوذر، و هو يبكي. فقالوا: ما يبكيك يا رسول اللَّه؟ فقال: أخبرني أنَّ البنيَّ الحسين يقتل بعدي بأرض الطّف، و جاءني بهذه التربة فأخبرني أنّ فيها مضجعه»؛ عايشه چنين روايت كرده است: روزي حسين بن علي بر پيامبر(ص) وارد شد، در حالي كه بر پيامبر(ص) وحي مي‏شد. او بر دوش پيامبر(ص) رفت و روي دوش پيامبر(ص) بازي مي‏كرد. در اين هنگام جبرئيل به پيامبر(ص) گفت: امت تو به زودي بعد از تو فتنه مي‏كنند و اين فرزند تو را مي‏كشند. آن گاه دستش را دراز كرد و خاك سفيدي را براي پيامبر آورد و گفت: در اين سرزمين فرزند تو را مي‏كشند كه اسم آن زمين طف است. زماني كه جبرئيل از حضور پيامبر رفت، رسول اللَّه در حالي كه آن تربت را در دست پيامبر داشت، به سوي اصحاب خويش رفت. در ميان اصحاب ابوبكر، عمر، علي، حذيفه و عمار و ابوذر هم بودند. پيامبر مي‏گريست، اصحاب گفتند: چه چيزي باعث گريه شما شده است؟ پيامبر(ص) فرمودند: جبرئيل به من خبر داده است كه فرزندم حسين پس از من در سرزمين طف كشته خواهد شد و اين تربت را نيز از آن جا برايم آورده است.

اين روايت با الفاظ مختلف و طرق متفاوت در مصادر ديگري از اهل سنت همچون مستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص176 و ج 4، ص 398؛ مسند احمد بن حنبل، ج 13، ص 242 - 265 نقل شده است.

پس از آن كه اصحاب حالت گريه پيامبر را مشاهده كردند، آنان نيز همنواي با پيامبر شروع به گريه كردند و بر ابي عبداللَّه(ع) اشك ريختند. چنان‏كه مرحوم سيد محسن اميني عاملي مي‏گويد: اين اولين مجلسي بود كه در عزاي سيدالشهدا، امام حسين(ع)، برپا گرديد و مجالسي كه امروز شيعه براي ابي عبداللَّه(ع) برپا مي‏دارد، همانند مجلس پيامبر(ص) و اصحاب آن حضرت مي‏باشد.

طبراني در المعجم الكبير روايتي از ام‏سلمه نقل كرده است: «عن امّ سلمة قالت: كان النبي(ص) جالساً ذات يومٍ في بيتي فقال(ص): لا يدخلنّ عليّ أحدُ، فانتظرت، فدخل الحسين(ع)، فسمعت تشيج النبي(ص) يبكي فاطّلعت فاذاً الحسين(ع) في حجره أو إلي جنبه يمسح رأسه و هو يبكي، فقلت: و اللَّه ما علمت به حتي دخل. قال النبي أنّ جبرئيل كان معنا في البيت، فقال: أتحبّه فقلت: أمّا من حبّ الدنيا نعم، فقال: إنّ أمّتك ستقتل هذا بأرضٍ يقال لها بكربلا، فتناول من ترابها فاراه النبي(ص). فلمّا احيط بالحسين(ع) حين قتل قال: ما اسم هذه الأرض؟ قالوا: أرض كربلا. قال: صدق رسول اللَّه أرض كرب و بلا»؛ ام المؤمنين، ام‏سلمه،روايت مي‏كند كه روزي پيامبر(ص) در خانه من نشسته بود. به من فرمود: كسي داخل نشود. مدتي منتظر شدم تا آن كه امام حسين(ع) بر پيامبر داخل شد. صداي گريه پيامبر(ص) را شنيدم. از پيامبر(ص) خبر گرفتم، ديدم حسين بر دامان اوست. عرض كردم: يا رسول اللَّه نديدم او چگونه داخل شد. پيامبر فرمود: جبرئيل همراه ما بود و گفت: آيا او را دوست مي‏داري؟ گفتم: بلي، جبرئل گفت: زود است او را در سرزميني به نام كربلا بكشند و مقداري از خاك كربلا برايم آورد. زماني كه امام حسين(ع) به كربلا رسيد، اسم آن زمين را پرسيد، گفتند: اين جا كربلاست، فرمود: پيامبر(ص) خدا چه درست فرمود: زمين كرب و بلا.

اين روايت در مصادر زيادي از اهل سنت همچون عقد الفريد، ج 2؛ مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 294؛ كنزالعمال، ج 13، ص 256، ح 37666 نقل شده است.

شيخ مفيد در ارشاد ج 2، ص 129 از اوزاعي كه يكي از اهل سنت است اين‏گونه نقل كرده است:

«روي الأوزاعي عن عبداللَّه بن شداد عن أمّ‏الفضل بنت الحارث أنّها دخلت علي رسول اللَّه(ص) فقالت: يا رسول اللَّه، رأيت الليلة حلماً منكراً. قال(ص) و ما هو؟ قالت: إنّه شديدٌ. قال(ص): ما هو؟ قلت: رأيت كانّ قطعةً من جسدك قطعت و وضعيت في حجري، فقال رسول اللَّه: خيراً رأيت فاطمة غلاماً فيكون في حجرك. فولدت فاطمة الحسين(ع) قالت: و كان في حجري كما قال رسول اللَّه. فدخلت به يوماً علي النبي و أنا أحمل الحسين فرضعته في حجره، ثمّ حافت منّي التفاته فاذاً عينا رسول اللَّه تهرقان بالدموع، فقلت: بأبي أنت و أمّي يا رسول اللَّه ما لك؟ قال: أتاني جبرئيل فأخبرني أنّ طائفةً من أمتي ستقتل إبني هذا، و قلت: هذا قال: نعم، و أتاني بتربةٍ من تربته حمراء»؛ اوزاعي روايت كرده است: ام‏الفضل بر پيامبر(ص) وارد شد و گفت: شب گذشته خواب بدي ديدم. پيامبر(ص) فرمود: خوابت چيست؟ گفت: در خواب ديدم قطعه‏اي از بدن شما جدا شده و در دامان من قرار گرفته است. پيامبر(ص) فرمود: خير است، مي‏بينم فاطمه پسري را به دنيا مي‏آورد كه در دامان تو بزرگ مي‏شود. پس فاطمه حسين را به دنيا آورد و من او را شير دادم. روزي حسين در بغلم بود و بر پيامبر(ص) وارد شدم و او را در دامان پيامبر گذاشتم و ديدم پيامبر(ص) چشمانش پر از اشك شد. گفتم: پدر و مادرم به فدايت يا رسول اللَّه! چه شده است؟ فرمود: جبرئيل آمد و گفت طايفه‏اي از امت من اين فرزندم را خواهند كشت. گفتم: همين فرزندت را؟ گفت: آري و خاكي را از تربتش به رنگ سرخ برايم آورد.

به راستي روايات اين باب فراوان است كه پيامبر(ص) و اصحاب به كرّات در حيات امام حسين(ع) بر آن بزرگوار گريه كرده‏اند. آيا گريه پيامبر(ص) بهترين وجه شرعي و حجت براي ما نيست كه تا در ايام شهادت آن حضرت همچون جدّش اشك بريزيم و به آن حضرت تأسي كنيم.
(1389 آذر 26، 14:38)edrissss نوشته است: [ -> ]بله، اگه شما به این می گید تناقص تناقص های زیادی هست، توی قرآن هم تناقض داریم حتا!!!!

درباره عصر ارتباطات هم بله، متاسفانه اطلاعات مغرضانه و غلط هم به راحتی در دست رسه!
وظیفه شما اگه خیلی اهل تحقیقید احصا کردن تمام احادیث در این رابطه و بعدش تصمیم گیریه، برید تمام علومی که باید رو یاد بگیرید و بعد نتیجه بگیرید.



سلام به همه ی دوستان عزیز
آقا ادریس من ادعایی نداشتم! شما چرا اینطوری جواب می دین.؟
تازه متناقض بودن این روایات هم به روشنی روزه!
در مورد قرآن هم اصلا تناقض نداریم.
قرار بود مستدل حرف بزنیم.
میشه چند تا از این تناقض های قرآن رو بگید؟؟
در مورد اطلاعات در دسترس باید بدونید که به قول خودتون فقط بعد از احصاء تمام احادیث و تحصیل علوم دینی مختلف می توان مشخص نمود که چه عقیده ای صحیح و کدام از درجه ی اعتبار ساقط است؟بنابراین این قدر خودمان را حق بدانیم اصلا درست نیست!!
من تا آنجا که توانسته ام در این زمینه تحقیق کرده ام و مشکلی ندارم.
بهتره شما هم اگر خودتان حوصله ندارید حداقل از چن نفر بپرسید!
البته قطعا متوجه هستید که برای اینکه بهبهترین نتیجه برسید باید به بررسی هر دو یعنی اقوال موافق و مخالف بپردازید نه اینکه فقط همان هایی را که یک عمر تحویل گرفته ایم و همه از حفظیم بررسی کنید.
خدا همه مون رو هدایت کنه و ببخشه.
اگر بد حرف زدم معذرت می خوام.
(1389 آذر 26، 14:59)امیرعلی نوشته است: [ -> ]درود و رحمت خدا بر شما !
خواهرم ... zesht خانوم !

شما مشکلتون توی یک موضوع نیست که به تنهایی روی یک موضوع خاص بحث بشه با شما!
برادر عزیز شما با این حرف حتی یک احتمال کوچک برای در اشتباه بودن خود نگذاشته اید.در حالیکه من هر لحظه که برایم روشن شود در اشتباهم قطعا تمام عقایدم را رها خواهم کرد.
شما جاهای مختلف اعتقادتون بر اساس اعتقاد شیعه نیست ... مثل اینکه پیامبر (ص) و ائمه(ع) رو مرده و از دنیا رفته میپندارید.
وقتی به صراحت در قران ذکر شده که پیامبر هم مثل دیگر همه ی انسان ها فوت خواهد شد، شما چه اصراری دارید که فوت نشده اند.!!!
مگر نمی گوییم هنگامی که ابوبکر و عمر و .. بر سر خلافت دعوا می کردند(هر چند اینطور نبوده!) حضرت علی (ع) جسد پیامبر را غسل داده و کفن و دفن نموه؟!!
(همانطور که توی پیان خصوصی گفتید!) و خیلی از موضوعات دیگه که از ریشه یابی حرفهای شما میشه فهمید!


متاسفانه شما از داستان و موضوعی که اون احادیث برای آنها آمده اطلاعی ندارید.

و دقیقا دارید تفکرات فرقه ظاله وهابیت رو میگید.
من دقیقا بر اساس همان داستان ها و موضوعاتی که که می گویید استدلال کردم و می کنم ولی باز شما می گویید که از آنها اطلاعی ندارم.!!
در مورد تفکر ضاله ی وهابیت یا هر تفکر دیگری اساسا ما بنا به فرموده ی امام علی (ع) باید بیشتر از هر کس دیگری متوجه باشیم که موضع گیری (من قال) نداشته باشیم بلکه با موضع (ما قال) به بررسی آراء طرف بپردازیم.یعنی مهم نباشد که چه کسی است که حرف می زند بلکه به حرف او دقت کنیم که چیست .

من خودم حقیقت موضوع رو میدونم ولی بلد نیستم که چطور با شما بحث کنم.

من به شما توصیه میکنم که در اینجا با افرادی مثل ما که اطلاعات کافی برای آگاه کردن شما ندارند، بحث نکنید.
در اینجا هم بنا بر فرض قبلی مرا ناآگاه و شاید هم گمراه معرفی کرده اید و حتی یک اپسیلون احتمال اینکه حرف های من درست باشد(که با توجه به دلایلم می تواند باشد) در نظر نگرفته اید.
چون مطمئنا به جوابی که بخواید نمیرسید!
من که نمی خواهم به زور کسی را به مسیر و راهی که دارم وارد کنم!!
قبل از شروع بحث هم خواهش کردیم که موضع گیری نکنیم و منطقی باشیم.
اگر شما جوابی برای این مسایلی که مطرح کردم ندارید، از همان دلسوزان و افراد مورد اعتمادتان که می توانید بپرسید، و با دلیل و برهان ، نه تعصب جوابم را بدهید، و به قول خودتان مرا آگاه کنید و اگر جایی پی بردید که حرفم درست است چه مانعی دارد که آنرا بپذیرید؟؟؟!!!!

من توصیه میکنم که برید با فردی که علم کافی و ایمان و تقوای کافی داشته باشه بحث کنید. چرا که یه همچین فردی هم تقوای کافی را دارد و هم علم لازم برای جواب دادن به سوالات شما!
نه افرادی مثل ما ... !!!

ولی اینو بدونید که من قصد ندارم که تحمیل کنم حرفم رو ... فقط میدونم که از نظر خدا حرفم درسته و این سنت پیامبر (ص) و ائمه (ع) بوده .!
این جا دیکه واقعا جای تاسف و تامل خیلی زیادی دارد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شما از کجا می دانید که حرفتون از نظر خدا درسته؟؟؟؟ مگر نعوذ بالله برعلم خدا اشراف دارید؟؟؟!!!
یا مگر شما تمام سنت پیامبر و ائمه را بررسی کرده و با قرآن تطبیق داده اید و آنگاه آنرا در زندگیتون اجرا کرده اید که اینطور با اطمینان همچین ادعای ... می کنید؟؟؟؟!!!...............به نظرم این بزرگترین توهین به قرآن و پیامبر و ائمه ی بزرگواره که برنامه ی حیات بخش قران را و سنت و روش زندگی آنان را به همین خرافاتی که ما بهش معتقدیم محدود کنیم.

شما اگر بدونید این موضوعاتی که شما با اونا مخالفت میکنید، چه عشق زیبایی هستند، ساعت ها گریه میکنید از اینکه تا به الان از یه همچین عشق عظیمی به دور بودید!
اگر در کتابهامون فقط یه کم دقت کرده بودید یا در قران متوجه می شدید که عشق واقعی نسبت به خدا و آن بزرگواران چیه..چی بگم..؟

من برای شما آرزو میکنم که با فردی عالم و با تقوا و ایمان بحث کنید و به حقیقت زیبای این موضوعات برسید!
از آرزوی خیت بسیار ممنونم و من هم همین آرزو را برای همه ی دوستان و شما دارم و حتما اینکار را خواهم کرد.

انشاالله که همه ما از این شبهات به دور باشیم با علم و اعتقادی راسخ و صحیح !
ان شا الله اگر بعد از تحقیق معلوم شد که اینها شبه اند با تمام وجود با آنها مبارزه خواهیم کرد اما در غیر این صورت این را هم به دعایمان بیفزاییم که حدای بزرگ و مهربان مارا از شر خرافات و جهل و تعصب در امان بدارد.امین

در پناه خدا !
سلام

اول این که مبنا بر دوستی و مهربانی است و دشمنی و قهر نداریم. ولی مثل اینکه شما با من قهر کردید که به پیام خصوصی من جواب نمیدید!

همانطور که گفتم ریشه مشکل شما اصلا این موضوع نیست. شما روی بعضی از قسمتهای قرآن مشکل دارید که باید برطرف بشه. وقتی اونا برطرف شد، اون وقت میشه به این مسائل پرداخت و حلشون کرد.
مشکلاتی مثل اینکه پیامبر(ص) و ائمه(ع) رو معصوم نمیدونید(در خارج از کانون گفتید) و آنان رو مرده میپندارید. و البته موضوعات دیگری که در آنها شبه دارید و ما از آن اطلاعی نداریم.
مثل اینکه فردی که هنوز وارد دانشگاه نشده، بخواد بره دکترا بگیره .... امکان پذیره ؟؟؟

پس بیهوده روی این مسائل بحث نکنید.

بعضی از افراد هستند که فکرشون و عقیده بر اساس شیعه نیست و همینطور عملشون .... اینا که مشخص هست وضعیتشون!
بعضی ها هستند که فکرشون و عقیده بر اساس شیعه هست ولی عملشون، از روی آگاهی مطابق با شیعه نیست که جزو شیعه ها به حساب نمی آیند!
بعضی ها هم هستند که فکرشون و عقیده بر اساس شیعه هست ولی عملشون، از روی غفلت بعضی وقتها منحرف میشه.... مثل خیلی از ماها!!!

ولی .... بعضی ها هستند که فکرشون بر اساس شیعه نیست، ولی فکر میکنند که شیعه هستند، که طبیعتا عملشون هم مطابق با فکرشون است! اینا جزء شیعه به حساب نمی آیند، هرچند که خودشون اصرار داشته باشند که شیعه هستند!

اول باید اصول اعتقادی شیعه رو شناخت و فهمید، بعد تا اونجایی که میتونیم بهش عمل کنیم تا شیعه باشیم!

ولی بعضی ها به راحتی اصول اصلی شیعه رو رد میکنند و زیرپا میزارند و میخواهند که شیعه هم باشند ... آیا میشه ؟؟؟

در آخر هم میگم که اگر شما به دنبال حقیقت هستید، لازم نیست که اینجا با افرادی مثل ما یکی به دو کنید! برید و با فردی که تقوا و علم کافی دارد بحث کنید تا به حقیقت برسید و بتونید طعم واقعی و شیرین تفکر شیعه رو حس کنید!

من برای شما بهترین آروزها رو دارم ... و براتون بهترین دعاها رو میکنم اگر قابل باشم!! شما هم ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید!

در پناه خدا !

(1389 آذر 26، 17:10)امیرعلی نوشته است: [ -> ]جواب این سوال رو یک فرد دانا و عالم داده!

سوال - ) چرا برادران اهل سنت در برابر عزاداري و ماتم‏سرايي شيفتگان امام حسين(ع)، تندي كرده و در موضع‏گيري خود آن را مولود بي‏خردي و دوري از سنت قلمداد مي‏كنند؟

جواب - ) مستند اهل سنت، پاره‏اي روايات است كه در آن، بر ممنوعيت گريه و عزاداري بر مرده تأكيد شده است؛ امّا اين روايت بر اساس ديدگاه برخي از صاحب نظران اهل سنت، از جهت سند و محتوا مخدوش است. نووي از انديشمندان اهل‏سنت مي‏گويد: «روايات فوق از نظر عايشه پذيرفته نشده، او به راويان آن نسبت فراموشي و اشتباه مي‏دهد؛ زيرا خليفه دوم و پسرش عبدالله، اين روايات را به صورت صحيح از پيامبر نگرفته‏اند» و ابن‏عباس مي‏گويد: «اين روايات سخن خليفه است، نه سخن پيامبر(ص)».شرح النووي، ج 5، ص 308.

از طرف ديگر در تاريخ نمونه‏هايي از برپايي عزاداري مردم، براي درگذشت شخصيت‏هاي اهل‏سنت ثبت شده است مثلاً؛ براي جويني (م 478 ق) عزاداري كردند.

عجب است كه مورخان به نام اهل‏سنت، به آساني و با مسامحه، صحنه‏هاي سوگواري و عزاداري مردم براي عالمان سني مذهب را گزارش و آن را بدون هيچ تحليل و يا نقدي نقل مي‏كنند و گاه به بزرگي از آن ياد مي‏نمايند، اما در برابر عزاداري بر اهل‏بيت(ع) و امام حسين(ع) موضع‏گيري غيرمنطقي مطرح مي‏كنند؟ به راستي راز اين دوگانگي چيست!
نگا: چرايي گريه و سوگواري؟، صص 19-34.

(1389 آذر 26، 19:14)امیرعلی نوشته است: [ -> ]جواب را یک فرد آگاه داده است!

متن سوال: آيا در روايات اهل سنت احاديثي وجود دارد كه پيامبر(ص) به گريه كردن براي ابا عبداللَّه الحسين(ع) امر كرده باشند؟

متن پاسخ: روايات فراواني مبني بر گريه كردن شخص پيامبر(ص) و حتي اصحاب براي ابا عبداللَّه الحسين(ع) در منابع حديثي شيعه و سني وجود دارد كه به نمونه‏هايي از آن اشاره مي‏شود.
ابوالحسن علي بن محمد ماوردي در اعلام النبوة، ص 83، چنين آورده است:
«عن عايشة قالت: دخل الحسين بن علي علي رسول اللَّه، و هو يوحي إليه، فبرك علي ظهره و هو منكّب و لعب علي ظهره، فقال جبرئيل: يا محمد(ص)، إنَّ أمّتك بعدك و تقتل إبنك هذا من بعدك، و مدّ يده فأتاه بتربةٍ بيضاء و قال: في هذه الارض يقتل إبنك اسمها الطّف فلمّا ذهب جبرئيل، خرج رسول اللَّه إلي أصحابه و التربة في يده و فيهم أبوبكر و عمر و علي و حذيفة و عمار و ابوذر، و هو يبكي. فقالوا: ما يبكيك يا رسول اللَّه؟ فقال: أخبرني أنَّ البنيَّ الحسين يقتل بعدي بأرض الطّف، و جاءني بهذه التربة فأخبرني أنّ فيها مضجعه»؛ عايشه چنين روايت كرده است: روزي حسين بن علي بر پيامبر(ص) وارد شد، در حالي كه بر پيامبر(ص) وحي مي‏شد. او بر دوش پيامبر(ص) رفت و روي دوش پيامبر(ص) بازي مي‏كرد. در اين هنگام جبرئيل به پيامبر(ص) گفت: امت تو به زودي بعد از تو فتنه مي‏كنند و اين فرزند تو را مي‏كشند. آن گاه دستش را دراز كرد و خاك سفيدي را براي پيامبر آورد و گفت: در اين سرزمين فرزند تو را مي‏كشند كه اسم آن زمين طف است. زماني كه جبرئيل از حضور پيامبر رفت، رسول اللَّه در حالي كه آن تربت را در دست پيامبر داشت، به سوي اصحاب خويش رفت. در ميان اصحاب ابوبكر، عمر، علي، حذيفه و عمار و ابوذر هم بودند. پيامبر مي‏گريست، اصحاب گفتند: چه چيزي باعث گريه شما شده است؟ پيامبر(ص) فرمودند: جبرئيل به من خبر داده است كه فرزندم حسين پس از من در سرزمين طف كشته خواهد شد و اين تربت را نيز از آن جا برايم آورده است.

اين روايت با الفاظ مختلف و طرق متفاوت در مصادر ديگري از اهل سنت همچون مستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص176 و ج 4، ص 398؛ مسند احمد بن حنبل، ج 13، ص 242 - 265 نقل شده است.

پس از آن كه اصحاب حالت گريه پيامبر را مشاهده كردند، آنان نيز همنواي با پيامبر شروع به گريه كردند و بر ابي عبداللَّه(ع) اشك ريختند. چنان‏كه مرحوم سيد محسن اميني عاملي مي‏گويد: اين اولين مجلسي بود كه در عزاي سيدالشهدا، امام حسين(ع)، برپا گرديد و مجالسي كه امروز شيعه براي ابي عبداللَّه(ع) برپا مي‏دارد، همانند مجلس پيامبر(ص) و اصحاب آن حضرت مي‏باشد.

طبراني در المعجم الكبير روايتي از ام‏سلمه نقل كرده است: «عن امّ سلمة قالت: كان النبي(ص) جالساً ذات يومٍ في بيتي فقال(ص): لا يدخلنّ عليّ أحدُ، فانتظرت، فدخل الحسين(ع)، فسمعت تشيج النبي(ص) يبكي فاطّلعت فاذاً الحسين(ع) في حجره أو إلي جنبه يمسح رأسه و هو يبكي، فقلت: و اللَّه ما علمت به حتي دخل. قال النبي أنّ جبرئيل كان معنا في البيت، فقال: أتحبّه فقلت: أمّا من حبّ الدنيا نعم، فقال: إنّ أمّتك ستقتل هذا بأرضٍ يقال لها بكربلا، فتناول من ترابها فاراه النبي(ص). فلمّا احيط بالحسين(ع) حين قتل قال: ما اسم هذه الأرض؟ قالوا: أرض كربلا. قال: صدق رسول اللَّه أرض كرب و بلا»؛ ام المؤمنين، ام‏سلمه،روايت مي‏كند كه روزي پيامبر(ص) در خانه من نشسته بود. به من فرمود: كسي داخل نشود. مدتي منتظر شدم تا آن كه امام حسين(ع) بر پيامبر داخل شد. صداي گريه پيامبر(ص) را شنيدم. از پيامبر(ص) خبر گرفتم، ديدم حسين بر دامان اوست. عرض كردم: يا رسول اللَّه نديدم او چگونه داخل شد. پيامبر فرمود: جبرئيل همراه ما بود و گفت: آيا او را دوست مي‏داري؟ گفتم: بلي، جبرئل گفت: زود است او را در سرزميني به نام كربلا بكشند و مقداري از خاك كربلا برايم آورد. زماني كه امام حسين(ع) به كربلا رسيد، اسم آن زمين را پرسيد، گفتند: اين جا كربلاست، فرمود: پيامبر(ص) خدا چه درست فرمود: زمين كرب و بلا.

اين روايت در مصادر زيادي از اهل سنت همچون عقد الفريد، ج 2؛ مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 294؛ كنزالعمال، ج 13، ص 256، ح 37666 نقل شده است.

شيخ مفيد در ارشاد ج 2، ص 129 از اوزاعي كه يكي از اهل سنت است اين‏گونه نقل كرده است:

«روي الأوزاعي عن عبداللَّه بن شداد عن أمّ‏الفضل بنت الحارث أنّها دخلت علي رسول اللَّه(ص) فقالت: يا رسول اللَّه، رأيت الليلة حلماً منكراً. قال(ص) و ما هو؟ قالت: إنّه شديدٌ. قال(ص): ما هو؟ قلت: رأيت كانّ قطعةً من جسدك قطعت و وضعيت في حجري، فقال رسول اللَّه: خيراً رأيت فاطمة غلاماً فيكون في حجرك. فولدت فاطمة الحسين(ع) قالت: و كان في حجري كما قال رسول اللَّه. فدخلت به يوماً علي النبي و أنا أحمل الحسين فرضعته في حجره، ثمّ حافت منّي التفاته فاذاً عينا رسول اللَّه تهرقان بالدموع، فقلت: بأبي أنت و أمّي يا رسول اللَّه ما لك؟ قال: أتاني جبرئيل فأخبرني أنّ طائفةً من أمتي ستقتل إبني هذا، و قلت: هذا قال: نعم، و أتاني بتربةٍ من تربته حمراء»؛ اوزاعي روايت كرده است: ام‏الفضل بر پيامبر(ص) وارد شد و گفت: شب گذشته خواب بدي ديدم. پيامبر(ص) فرمود: خوابت چيست؟ گفت: در خواب ديدم قطعه‏اي از بدن شما جدا شده و در دامان من قرار گرفته است. پيامبر(ص) فرمود: خير است، مي‏بينم فاطمه پسري را به دنيا مي‏آورد كه در دامان تو بزرگ مي‏شود. پس فاطمه حسين را به دنيا آورد و من او را شير دادم. روزي حسين در بغلم بود و بر پيامبر(ص) وارد شدم و او را در دامان پيامبر گذاشتم و ديدم پيامبر(ص) چشمانش پر از اشك شد. گفتم: پدر و مادرم به فدايت يا رسول اللَّه! چه شده است؟ فرمود: جبرئيل آمد و گفت طايفه‏اي از امت من اين فرزندم را خواهند كشت. گفتم: همين فرزندت را؟ گفت: آري و خاكي را از تربتش به رنگ سرخ برايم آورد.

به راستي روايات اين باب فراوان است كه پيامبر(ص) و اصحاب به كرّات در حيات امام حسين(ع) بر آن بزرگوار گريه كرده‏اند. آيا گريه پيامبر(ص) بهترين وجه شرعي و حجت براي ما نيست كه تا در ايام شهادت آن حضرت همچون جدّش اشك بريزيم و به آن حضرت تأسي كنيم.
چند نکته از شنیده هایم از منبرهای دهه اول محرم امسال

* سرمایه های معنوی را باید هر ثانیه افزود و الا با افت فشار مواجه می شویم.

* امام حسین علیه السلام روز تاسوعا از سپاه عمر سعد فرصت گرفت تا عاشورا که در این فرصت به قرائت قرآن و اقامه نماز بپردازند.

*باید مطیع خدا بود چون خدا مربی ماست (رب العالمین) در نتیجه بالا و پایین های زندگی برای ورزیده شدن ماست.

* در شادی ها نباید خیلی شاد شد و در غم ها نباید خیلی ناراحت شد.

*اشک ریختن جز برای امام حسین علیه السلام کراهت دارد.
نقل قول: شما جاهای مختلف اعتقادتون بر اساس اعتقاد شیعه نیست
...
دقیقا دارید تفکرات فرقه ظاله وهابیت رو میگید.
به این میگن مغالطه از طریق منشاء
یعنی به جای بحث در مورد یک عقیده ، آنرا به یک منشا نسبت میدهیم ،
مثل اینکه بگوییم این حرف "قرون وسطایی" است ، یا ...
در حالی که منشا حرف نمی تواند درستی یا نادرستی یک عقیده را اثبات کند.
درستی یا نادرستی تفکرات شیعه و همینطور وهابیت ، نیاز به بحث دارد و لزومی ندارد که تمام تفکرات شیعه درست و تمام تفکرات وهابیت نادرست باشد.

نقل قول: ... فقط میدونم که از نظر خدا حرفم درسته و این سنت پیامبر (ص) و ائمه (ع) بوده
خب همه همینطور فکر می کنند ، اینکه دلیل نمی شه.