از deadbody عزیز ممنونم به خاطر جوابش ...
بهترین بودن خیلی عالیه به شرطی که توی تمام ابعاد زندگی بتونی بهترین باشی نه اینکه فقط توی یک بعد (مثلا خیلیا هستن که فقط توی درس خوندن برترینن ) و اینکه باید برای چنین هدفی روحیه ی قوی ای هم داشته باشی که اگه نتونستی بهترین باشی لطمه روحی نخوری
در مورد هدف دومت نمی تونم نظری بدم چون فکر منم درگیر کرده ... البته برای رفتن به مقاطع بالای تحصیلی باهات موافقم مخصوصا توی ایران هرچی بتونی تحصیلاتت رو بالا ببری موفق تر خواهی بود
هدفی که الآن داری هم هدف بسیار معنوی و زیباییه و هدف همه ماهاست و خیلی خوبه که تو هم اهداف مادی داری و هم اهداف معنوی ...
مشتاق شنیدن نظرای دوستای گلمون درباره هدف های deadbody عزیز هستیم همینطور دوست داریم بدونیم که شما دوست عزیز چه اهدافی داری؟
خوب بحث بحثه داغه هورا جانه حیفه که شرکت نکرد!
من هدف اولم با هدف دد بادی عزیز مشترکه !! منم همیشه سعی میکنم هر کاری رو می کنم توش از نفر اول بهتر عمل کنم !کاری رو شروع نمی کنم ولی وقتی شروع کردم باید به بهترین نحو انجامش بدم ! همیشه هم دنبال راه هاییم که یا کسی نرفته یا خیلی ادمای کمی رفتن و به قول معروف هر چی راه سختر باشه انگیزه ی من بیشتر میشه !!
حالا نمی دونم این خوبه یا بد !! اونو شما به من بگین !! ولی من یا بازی نمی کنم یا اگه بازی کنم حتما ( حتما حتما ) باید ببرم و تا نبرم دست از بازی نمی کشم !!
با تشکر از خسسسسسته عزیز به خاطر شرکت در بحث دااااغ این میز گرد (فقط به پا نسوزی
)...
از نحوه تفکرت خوشم اومد ... تفکری که به آدم انگیزه میده برای پیروزی ... برای نترسیدن از شکست ها و عبرت گرفتن از اونها ... فکر می کنم با این طرز تفکر هیچ چیزی نمی تونه مانع ادامه راهت بشه و بزرگترین مانع ها رو نابود خواهی کرد ... اما فکر می کنم برای عمل کردن به این تفکر انرژی زیادی لازم داری و باید راه های حفظ کردن روحیه و انرژی و بدست آوردن انرژی رو خوب بلد باشی ... شاد بودن و روحیه داشتن همینطور تکیه کردن به بزرگترین قدرت ها (یعنی خدا) به نظر من کلید موفقیتت خواهد بود
دوستان اگه مخالفتی با صحبتای من یا خسسسسسته دارن بگن
خسسسسته عزیز دوست دارم نظرت رو درباره هدف دوم deadbody بدونم
کاملا موافقم هورا جان !! واقعا خدا همیشه دلگرمیه من بوده !! خیلی ایمان دارم به کمکش !!
تحصیلات !!!!!!!!!!!!! ارشد !! دکترا !! منم دنبالش هستم !! البته مجبورم هستم که باشم وگرنه باید برم خدمت مقدس !
!! ولی خوب یه هدف نهایی نیست برام !! الان گرفتن مدرک شده هدف 99.99 % جوونا !! اما اینها تازه اوله داستانه !! باید یه حساب 2*2 4 تایی کرد دید که با ارزش ترین سرمایه ( وقتمون رو میگم ) تا چه حد می تونیم رو این کار بذاریم که بعدا ازش استفاده کنیم !!
خسته اما جان خیلی خوش اومدی به بحثمون
ممنون از نظرت درباره اهداف deadbody
deadbodyجان صحبتی نداری در جواب خسته اما؟؟؟
من نظر خاصی نمی تونم بدم چون خودمم درگیر دقیقا همین رفتن به کانادا و یا نرفتن هستم
راستی امروز یه خبر هم درباره بورسیه خوندم که مثل اینکه بورسیه به 3 کشور کانادا آمریکا و انگلیس ممنوع شده و در حال حاضر بورسیه بی بورسیه برای این 3 کشور و اینکه گفته بود مدارک دانشجویانی که اونجاها هستن و بر می گردن بازنگری میشه (یعنی ممکنه مدرکارو قبول نکنن) البته تا جایی که من فهمیدم
بی صبرانه منتظر نظرات دوستان عزیز درباره اهداف دوست خوبمون خسته اما هستییییم
ممنونم از توجهت خسسسسته جان
منم با صحبتات موافقم ...
صد البته باید ببینیم این همه تحصیلاتی که بدست میاریم چقدر بار علمی داره ؟ و چقدر می تونیم ازش استفاده کنیم ؟ و اصلا به راهی که انتخاب کردیم و توش قدم گذاشتیم علاقه داریم یا نه ؟ و اگه نداری م ... اگه به این نتیجه رسیدیم که این راهی که رفتیم بی فایده است ترسی از بازگشت و یک شروع دوباره نداشته باشیم و با امید و انرژی راه جدیدی رو شروع کنیم ...
بحث رو ادامه می دیم باااااااااااا نظرات شماااااا دوستان درباره اهداف خسته اما و اهداف شما همینطور نظراتتون درباره ی صحبت های من و خسسسسته ی عزیز
من هرچی تلاش کردم نفهمیدم بحث در مورد چیه؟
شاید مال خستگی زیاد باشه!
یکی بیا برا من ت.ضیح درروکنه!
من که فعلا مشغولم ...
حیلی درگیر...
مهندسی صنایعو میگیرم!
بعدشم برا ارشد تمام تلاشمو میکنم اگه شرایط جور بود تو مالزی پیش دائیم ادامش میدم.شایدم همینجا اگر اونجا همچین امکانی نبود ارشد رو اینجا میگیرم بعد باز میرم پیش دائیم
و تا آخر عمر به خوبی وخوشی زندگی میکنم شاید تنها...
شایدم چند سال دیگه نظرم عوض شد ازدواج کردم البته با کسی که شرایطمو قبول کنه نکردم اصلا مهم نیست...
به نظر من صلاح مملکت خویش خسروان دانند ولی اگه خسته اما راه دومومو انتخاب کنه بهتره!کار خودش ساده تره!
مرسییییییییییییییییییییییییییییی
از پارمیدا خیلی ممنونیم که توی بحث ما شرکت کرد چون خیلی خسته بود
ولی مگه میشه بحث داغ میز گرد رو نادیده گرفتتتت؟؟؟
مثل اینکه در سال های آینده بچه های کانون قراره توی خارج با هم دیداری داشته باشن
درباره ازدواج !
نظر من اینه که ازدواج کنی بهتره ! البته مسلما الآن نه
چون به مرور ... زمان که بگذره ، متوجه میشی که تنهاییت چقدر عمیق میشه و اون موقع است که قدر یه همیار و همدل رو می فهمی
بچه ها نظرتون چیههههه؟؟؟
کسی در باره هدف های پارمیدا صحبتی نداره؟؟؟
خیلی خوبه هدف داشتن !! اونم چه هدفایی تا 10 سال آینده برنامه ریزی کرده باشی !! ولی حالا بگین ببینم واسه رسیدن به این هدف های خوشگل چه کارهایی تا به الان انجام دادین ؟؟؟؟
منم با خواهر پارمیدا موافقم !! ازدواج نکردن به معنای تنها موندن نیست !!!
.
deadbody جان ، همیشه و همه جا و توی هر عرصه ای نمیشه از بقیه بهترین بود ، به نظر من از این بالا تر اینه که آدم بتونه توی تک تک لحظه های زندگی نسبت به خودش بهترین باشه ، و همیشه استعدادهاش و تواناییهاش رو در حد کامل بکار بگیره .و رشد بده و نسبت به اون ها بهترین باشه .
مثلا همین خود ارض.. باعث شده که من توی کلیه زمینه ها اگه نمره ای که میتونستم بگیرم 20 بوده باشه ، الان نمره من رو از 20 ، اورده 14، به خاطر این خود.. که امید به خدا هر دومون ترک میکنیم.
و همیشه از 20 20 باشیم .
به بههههه ببینید اینجا چههه خخخبرهههههه
به مجتبی و تنها خوش آمد می گیم که وارد بحث میز گردمون شدننننن
خسسسسسته جان ممنون از نظرت درباره اهداف پارمیدا ... ولی فکر نمی کنی زمانیکه سنت بالا بره و تو مجرد باشی و خدایی نکرده خیلی از عزیزانت رو از دست داده باشی یا اینکه اونا اونقدر پیر شده باشن که حتی تورو نتونن بشناسن یا ... بالاخره احساس تنهای بکنی؟؟؟ و اون زمان دیگه برای ازدواج کردن هم خیلی دیره !!! باید از الآن به فکر اون روزها هم بووووود
مجتبی نظر تو در این باره چیه
تنها تو چی؟؟؟
مجتبی جان باهات موافقم آدم باید همیشه نسبت به خودش هر روز بهتر بشه ! ولی خوبه بدونیم اهداف تو توی زندگیت چیه و چجوریییی می خوای به این اهداف برسییییی
بچه هاااا تنها رو دریابیییییید تنها جان بهتره خوب به اهداف بچه ها و نظراتی که براشون داده میشه دقت کنی تا شاید اهداف مناسب خودت رو هم پیدا کنی
میز گرد منتظر پاسخ های شما دوستای عزیز به سردرگمی های تنهاااا هستیییییم
پارمیدا مرسیییییی از اینکه هم چنان با مایی و نظراتت رو میگی
درسته منم با حرفت موافقم اما نظرت درباره اون قسمت از صحبت من که به خسسسته گفتم چیه؟؟؟
تنهایی توی سن بالاتر؟؟؟
الآن که معلومه نبایدم احساس تنهایی کنی توی اوج جوونی هستی و مادر و پدرت خداروشکر سایشون بالای سرته ولی به زمانی فکر کن که خدایی نکردهه زبونم لال عزیزی کنارت نباشه ... اصلا خودت پیر شده باشی و چشم امیدت به 2 تا آدم باشه که بیان کنارت ... بهت محبت کنن ... دو تا نوه ای بچه ای کسی
نظرت درباره این قسمت قضیه چیه؟
پیششششنهاد می کنم با خانوم های که مجرد موندن و سنشون بالاتر رفته هم صحبتی داشته باشی
من با بعضیاشون صحبت داشتم و اون ها همشون از اینکه اقدام به ازدواج نکردن ناراحت بودن و به بقیه غبطه می خوردن ! ضمن اینکه ظاهرشون هم خیلی شکسته شده بود و حتی از کسایی که از خودشون بزرگتر بودن هم پیرتر دیده می شدن ..
اینا نظرات من بود نظرت رو دربارشون بگوووووو
(خسته شدم از بس نوشته ها رو بزرگ و رنگی کردم دیگه عادی می نویسم)