سخن آخر!
در قسمت گذشته به توضیح تنوع طلبی انسان ، تفاوت حکمت و علت و مسئله تشابه یا تفاوت زن و مرد در اسلام به طور نسبتاً جامع پرداختیم که متاسفانه به دلیل حمله به سرور پاک شد.
حال به نتیجه گیری کلیه ی حرف های گذشته می پردازیم.
در این قسمت تمامی صحبت های گذشته رو از نگاه مکتب اسلامی که انتخاب کرده بودم از ابتدا بررسی و یک قوانین مدون شده و کلی و یا به عبارتی دیگه تمدن اسلامی را از دیدگاه موضوع بحث بیان می کنیم:
(به دلیل به دراز نکشیدن و خارج نشدن از موضوع بحث ، مصادیق مکتب اسلامی متناسب با موضوع میزگرد انتخاب شده .)
فرهنگ اسلامی تمام وظایف و کارهای انسان رو به طور واضح و تفکیک شده بیان کرده.
اسلام ، انسان را موجودی می داند که نیازهای متفاوتی دارد و او را به رفع نیازهای خود با اصل اعتدال دعوت کرده
نیازهای انسان به علت دو بعدی بودن او (1. معنوی و روحانی 2. مادی و جسمانی) به دو قسم کلی تقسیم می گردد.
اسلام به دلیل رعایت اصل اعتدال بهترین راه حل ها را ارائه نموده تا رفع یک نیاز:
1.بیشترین سودمندی یا لذت را داشته باشد.
2. موجب تزاحم نیازها با یکدیگر نگردند.
نیاز معنوی اساسی انسان نیاز به خدا و پرورش روح است.
یکی از نیازهای جسمانی مرتبط با موضوع بحث میزگرد نیاز اساسی جسمانی انسان یعنی نیاز جنسی ست.
قوانین اسلام برای بهره مندی حداکثری از این نیاز باید به گونه ای تنظیم شود که دو خاصیت فوق را داشته باشد.
همانطور که پیش تر بیان شد نیاز جنسی از لحاظ غیرفیزیکی یک نیاز بی نهایت طلب است که به هیچ عنوان محدودیتی را نمی توان برای آن قائل شد و در صورت باز گذاشتن انسان برای ارضای بی حد و حصر ، او را به نابودی می کشاند و این یک نتیجه بدیهی ست (به گونه ای که راسل و فروید هم در تبصره مکتب خود بیان کردند که ذهن انسان را باید از مسائل جنسی منحرف کرد و به سوی کارهای دیگر نظیر نقاشی و ورزش و ... سوق داد.)
پس اسلام باید قانونی را معرفی کند که در عین کنترل این نیاز ، هم بیشترین لذت را به اون ببخشد و هم موجب تزاحم این نیاز با نیازهای دیگر نگردد.
پیشنهاد اسلام برای بهره مندی حداکثری از این نیاز ، محدود کردن آن به چهارچوب خانواده و حریم خصوصی بیان شده.
اسلام عقیده دارد که تمامی تمتعات جنسی را (و به این علت که زیبایی زن بسیار بیشتر از مرد است) به یک نفر ببخشد.
وقتی همه ی زیبایی ها از آن یک نفر شد بیشترین لذت را برای او خواهد داشت. لذتی که هرگونه بخواهند می توانند از آن استفاده کنند. لذتی که هیچ کس حق دخالت کردن یا مانع شدن برای آنها نخواهد داشت (حتی پدر و مادر!) و یا حتی دین !
این اسلامی ست که نه تنها زن و مرد را از اینکار نهی نکرده بلکه این کار را جزو حلال ترین حلال ها شمرده و به پیامبرش دستور اکید داده که به امت خود بگو که هر کس اینکار را انجام ندهد اعراض از سنت تو کرده.
و نکته جالب توجه این است که علاوه بر رعایت شرط لذت حداکثری ، از تزاحم بین نیازها هم جلوگیری نموده.
چه راه حل زیبایی که پیامبر این دین فرموده کسی که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده.
پس می بینیم که استفاده از این نیاز بدین شکل نه تنها انسان را از بعد روحانی خود دور نمی کند ، بلکه او را در پرورش این نیاز کمک می نماید.
پس پاسخ رعایت حجاب کامل در اجتماع (پوشش کل بدن به جز صورت و دو دست تا مچ) به صورت یکی از حکمت های حجاب داده شد:
تمتع حداکثری جنسی در خانواده (پاسخ به قانون اول بیان شده)
و تمرکز حداکثری در کار و استواری اجتماع (پاسخ به قانون دوم بیان شده)
در اینجا خواندن قسمتی از نامه ی چارلی چاپلین به دخترش خالی از لطف نیست :
دخترم، هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند..... برهنگی بیماری عصر ماست. به گمان من تن تو باید مال کسی باشی که روحش را برای تو عریان کرده است.
در اینجا پاسخ یک شبهه که یکی از دوستان هم در پست های گذشته داد مشخص گردید:
نقل قول: به نظر من یه فکر بی پایه و اساسه.شما دانشگاه رو در نظر بگیرید.به نظرتون باعث پیشرفت دانشجوها میشه تفکیک کردن؟یعنی دانشگاه های مطرح دنیا که تفکیک ندارن پیشرفت نکردن؟
پاسخ اول : به هر حال این نکته قابل توجهه که غرب 99% به تمدن دلخواهش رسیده. غرب مطئمناً برای مدارس ، دانشگاه ها و محیط کار برنامه مدونی داره که در حال رعایت کردن اونهاست. تمدن و قوانین وضع شده برای این تمدن مطئمناً مسئله تولید علم رو مد نظر داشته و مطابق با اون در حال پیشرفته.
اما مشکل در کشورهایی ست که مستعمره ی تمدن های غربی هستند. مثلاً در زمان قبل از انقلاب مراسمی در ایران با این مضمون برگذار شده که بزرگان غربی هم توش حضور داشتن و به قدری بی عفتی توش شکل گرفته که با تعجب و دهان باز روسای بریتانیا به مقامات ایرانی گفتند که اگر این مراسم در بریتانیا اجرا میشد حتماً مورد مواخذه قرار می گرفتیم!
عیب در کشورهای بی تمدنه که صرفاً تقلید توش انجام میگیره و گاهاً از خود غرب هم جلو می افتند!
و من معتقدم که کم و بیش ما مستعمره فرهنگی غرب هستیم. بنابراین این کار در صورتی مفید خواهد بود که حداقل خللی بر تمدن مورد نظر نداشته باشه. اما تمدن ما تمدن غرب نیست و بنابراین این کار هم صرفاً تقلیدی از غربه و نه حرکتی متمدنانه!
و اما نقطه ضعف تمدن غرب در این مورد اینه که توجهی به آزادی معنوی نداشته است.
مجسمه ی آزادی نماد آزادی مادی و زندانی معنوی بودن انسانه (به روایتی هرزه ی مورد بهره ی اسکندر در فتح ایران که مشعل به آتش کشیدن تخت جمشید را بلنده کرده)
در واقع در تمدن غرب جسم و روح در تزاحم یکدیگرند و نه عاملی برای رشد یکدیگر (یکی از تفاوت های اصلی تمدن غرب و اسلامی)
به فرض اینکه پیشرفت کرده باشند از پیشرفت معنوی باز موندند و همونطور که حسین عزیز گفت بعد مهم و ارزشمند انسانی بعد روحانی ست و در واقع معنویات ، فدای مادیات شده ، آیا بهتر نیست از مکتبی پیروی کنیم که هم موجب رشد علمی باشه و هم معنوی؟
پاسخ دوم : (غیر مرتبط با بحث و صرفاً جهت اطلاعات عمومی!)
نقل قول: این جمله یک مغالطه ی حرفه ای و از نظر بنده بسیار زیباست و در عین حال اینطور بیان موضوع ، از شیوه های مرسوم در بیان اخبار تلویزیون ، روزنامه ها و سایت هاست.
و من اطلاع ندارم که خانوم مبینا با آگاهی از این شیوه مغالطه اینطور جمله را بیان کردند یا ناخودآگاه و بی غرض از این شیوه استفاده کردند. به هر حال از شیوه بسیار هوشمندانه ای استفاده کردید!
این جمله به ظاهر یک جمله عادی ، ساده و کاملاً درسته که در لحظه اول انسان رو از پاسخ به آن عاجز می کنه.
اما با بررسی دقیق تر می تونیم جمله رو به شکل دیگه ای بازنویسی کنیم ببینیم که چه اتفاقی میفته! :
جمله اصلی : دانشگاه های مطرح دنیا که تفکیک ندارن پیشرفت نکردن ؟
جمله یک استفهام انکاری ست یعنی جمله ای که گوینده قبل تر پاسخ رو داده. یعنی چرا! مسلمه که پیشرفت کردن!.
یعنی گوینده عقیده به پیشرفت دانشگاه داشته . پس جمله رو به حالت غیرسوالی و خبری تبدیل می کنیم :
دانشگاه های مطرح دنیا که تفکیک ندارن پیشرفت کردند.
و جمله ی واقعی : چون دانشگاه های مطرح دنیا تفکیک ندارند پیشرفت کردند یا پیشرفت کردند چون تفکیک ندارند.
و حالا پاسخ این جمله نیازی به یک شخص عالم نداره بلکه هر یک از مردم عامی هم می تونند جواب این جمله رو بدند:
اصلاً علت پیشرفت که تفکیک نکردن نیست!
رسانه ها به شکلی هنرمندانه موضوع و محمول رو که هیچ ارتباطی به هم نداره به شکلی هنرمندانه کنار هم قرار میدند که شنونده بی اختیار تصور می کنه که علت فلان موضوع فلان معلوله. در حالی که در واقع اصلا این موضوع معلول فلان علت نیست بلکه معلول علت دیگریست.
و سران کشورهای غربی و همچنین BBC غول استفاده از چنین تعابیر بسیار زیبا هستند،. که متخصص ترین، آشناترین و زبده ترین منطقیون دنیا رو در اختیار دارند.. و.به نظر من علما باید دقیقه به دقیقه اخبار BBC رو بررسی کنند چون یک تمرین بسیار عالی برای تشخیص مغالطات همین اخباره!
اینم یه اطلاعات عمومی که هر حرفی رو باور نکنید!
ادامه ی بحث :
نکته مهمی که اسلام به اون کاملاً توجه داشته توجه به ذهن فاسده.
اسلام تشخیص داده که ذهن مسموم ، باعث آلودگی جامعه ست و از این بابت روابط متقابلی رو برای شکل جامعه و ذهن در نظر داشته.
من اینطور این قسمت از مکتب اسلام رو تعبیر کردم :
(این تقسیم بندی و استدلال از طراوشات ذهنی بنده ست و منبعی اون رو ذکر نکرده ، اگرچه به هیچ عنوان هم غلط نیست.)
اسلام یک آیین پاک است و مردم را به پاکی هدایت می کند.
وهدوا إلى الطیب من القول وهدوا إلى صراط الحمید
این پاکی نیاز به یک ابزار سخت افزاری و یک ابزار نرم افزاری خواهد داشت و هرگاه این دو در کنار هم قرار بگیرند انسان به پاکی هدایت خواهد شد:
پاکی سخت افزاری : به جامعه ای سالم اشاره می کند. نهی از بی حجابی ، نگاه حرام ، تماس نامشروع و ... همگی مربوط به یک فضای فراهم برای رسیدن به این پاکیست.
پاکی نرم افزاری : این پاکی را در عالم خارج نمی توان یافت بلکه در ذهنی آدمیست. انسان برای پاک بودن نیاز به ذهنی سالم و به دور از فساد دارد. شاید حکمت اینکه گفته می شود: فکر گناه همانند خود گناه است در این مورد صدق کند.
اسلام علاوه بر اینکه زنان را به رعایت حجاب و مردان را به رعایت نگاه دعوت کرده ، پاکی ذهن را لازم شمرده است.
اما به هیچ وجه مردان و زنان را از معاشرت و حضور در اجتماع منع نکرده.
با این تفاصیل فکر می کند جواب حسین عزیز در قبال رفتار حضرت موسی (ع)و دختران حضرت شعیب (ع)و حضرت زکریا (ع) با مریم (س) بیان شد. مریم (س) و دختران شعیب پیامبر (ع) اسوه پاکدامنی بودند و زکریا (ع) و موسی (ع) از هرگونه گناهی مبری.
معاشرت آنها با یکدیگر نه به این علت مجاز شده که چون معصوم هستند هیچ گناهی نمی کنند. (روزی خواهر عایشه اسماء به خانه ی پیامبر می آید و بنا به روایات لباس های بدن نما برتن داشته . پیامبر سر به زیر می اندازد و به او در رعایت حجاب توصیه و حدود حجاب را روی سر و دست خود (پیامبر (ص)) به او نشان می دهد. )
بلکه به این دلیل که این کار در صورتی که شرایط اسلام در آن محیا شود برای همگان مجاز است.
و این تفکیک مطلقاً نه به علت اینکه معاشرت ها گناه شمرده شده بلکه به دلیل جلوگیری از احتمال گناه است که علی الخصوص قشر جوان را که اوج احساس و غلیان جنسی ست تهدید می کند.
شاید عده ای مدعی باشند که چنین گناهی نمی کنند برای نقض این حرف به دو روایت بسنده می کنم :
روزی پیامبر با یکی از اصحابش که جوانی رعنا و زیبا هم بود بر روی اسب سوار بودند که در آن حال دختری زیبا نزد پیامبر می آید و از او پاسخ مسئله ای شرعی را جویا می گردد. پیامبر در حین پاسخ دادن به او متوجه می شود که دختر مدام به آن جوان نگاه می اندازد. پیامبر برمیگردد و سر آن جوان را بر میگرداند و می گوید که می ترسم نگاه حرامی بین شما اتفاق بیفتد. پس می بینیم که صرف نگاه کردن حرام نیست. چون اولاً خود پیامبر به دختر نگاه می کرده که متوجه شده دختر به آن جوان نگاه می کند و ثانیاً دختر را نهی از نگاه کردن نکرد بلکه روی آن پسرجوان را برگرداند.)
دل برود چشم چو مایل بود
دست نظر رشته کش دل بود
روایت دوم : حضرت علی (ع) در کوچه و خیابان به همه سلام می کرد الا به دختران جوان. این اسطوره ی پاکی می فرماید که به این دلیل سلام نمی کنم که نگران هستم از صدای آن ها احساسی در من به وجود آید و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد.
نتیجه گیری سطحی و مرتبط با بحث :
1. جامعه ی ما با رعایت تفکیک جنسی ، سعی در فراهم کردن پاکی سخت افزاری برای انسان ها رو داره ، اما به هیچ وجه پاک بودن ذهن جوان ها رو تضمین نمی کنه و من معتقدم که علاوه رعایت شرایط جامعه ، فرهنگ اسلامی یعنی پاک بودن ذهن هم به مردم آموزش داده بشه.
2. برای یک حکومت بسیار مهمه که چه هدفی رو دنبال کنه و ظاهراً هدف ما مکتب اسلامه نکاتی که بیان شد در مورد یک تمدن اسلامی و به اصطلاح اتوپیا یا مدینه فاضله ست و کشور ما برای رسیدن به این قوانین مدون راه بسیار طولانی ای رو در پیش داره! اما این به آن معنا نیست که قوانینی خلاف قوانین اسلامی وضع بشه. به عبارت دیگه هدف ما هدف جامعه اسلامی مدرنه . لنگان لنگان پیشرفتن در این جاده به هر حال بهتر از پشت کردن به این آرمان زیباست.
برای دوستانی که فرصت نکردند کل مطالب رو بخونند تقضا می کنم که حداقل این قسمت رو با دقت مطالعه کنند :
نکته ی پایانی که مهمترین بخش و شاید بتوان آن را جان کلام نامید مسئله عشق است!
عشق به شکل عمیق در وجود آدم نفوذ می کنه. اون رو یگانه پرست می کنه ، تمام قوا و نیروش رو متحد و متمرکز می کنه اما هوس خاصیت پراکنده کننده ، سطحی و هرزه صفتی داره
و چه تفاوت است بین عشق و هوس!
اسلام به عشق بین زن و مرد تاکید کرده و شاید به این دلیله که راضی به طلاق بین زن و مرد شده که نمی خواد زن و مرد بالاجبار کنار هم زندگی کنند. اسلام انسان ها رو به عشق هدایت کرده و با حجاب خواسته که تمامی این زیبایی ها و لذات رو در یک وجود حس کنیم. حال شاید معنا پیدا کنه چرا بالاترین مقام عوالم ، عالم حلولیت باشه که تمامی صفات خداوند اتحاد پیدا می کنه و تمامی نعمات بهشتی به یگانه وجود خداوند متجلی می شوند که در آن واحد تمامی لذات بهشتی یک آن بر انسان وارد خواهد شد. مقامی که باغ و بوستان و حوری و... معنا نداره و تنها و تنها ذات مقدس باری تعالی ست که معنا پیدا می کنه.
و الان به تفاوت مکتب غرب و اسلام پی می بریم و متوجه عظمت این دین گرانقدر میشیم که حتی تمامی اصولی که در این مورد بیان کرده نشان دهنده چشمه کوچکی از آن هدف عظیم نائل شدن به حضور در پیشگاه خداونده.
یعنی اتحاد مطلق...
و چه سطحی و هوس گراست این مکتب غرب
حال برای ما حجاب معنا پیدا کرد ، دیدیم که در ورای این احکام شرعی ظاهری چه معنای عمیقی در پشت همین حجاب نهفته
به قول مولانا
مثل مرد آب و مثل زن آتش است. وقتی دیگی در میان نباشد (یا حجاب) آب (مرد) به سادگی آتش زیبایی و عظمت زن (آتش) را خاموش می کند. اما هنگامی که میان مرد و زن دیگی قرار گرفت زن ، این آبی که قبل تر او را خاموش کرده بود را به قدری داغ می کند که در نهایت به جوشش و غلیان می افتد و در صورت ادامه دادن مرد بخار و نیست و نابود خواهش شد.
این است تاثیر حجاب و تاثیر حفظ زیبایی...
قضاوت نهایی در مورد تفکیک جنسیتی به عهده خود شما...!
مراد هرکه برآری مطیع امر تو گشت
خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
پایان.
منابع اصلی :
مسئله حجاب ، نظام حقوقی زن در اسلام و اخلاق جنسی شهید مطهری
سه رساله درباره تئوری میل جنسی فروید
زن ، مرد و اخلاق جنسی ویل دورانت
یا علی