نقل قول: خواهشا سوال منو تو اولویت بذارید دوستان
راستش به نظر من ایمان زبونی فقط فایده نداره
یعنی سر بزنگاه نمی تونه باعث شه که شخص گناه نکنه ! و خوب پس یه جورایی اگر کسی این جوری باشه اخر سر مجبوره اعتراف کنه که ایمان نداره منظورم اینه که ادم اگر واقعا ایمان داشته باشه که خوب نباید این قدر ناجور گناه کنه بعد تازه ظاهرا توبه کنه بعد دوباره با روداری اونو بشکنه ... بعد بازم همین جوریییییییییییخوب پس حتما ایمانش لنگ می زده !!! نه ؟ یا اشتباه می کنم ؟ولی اینو فهمیدم که ایمان درجه داره خوب حالا که فهمیدی ایمان درجه داره ، موضوع روشنه دیگه
وقتی آدم توبه می کنه باز گناه می کنه یعنی چی؟
یعنی ایمانش ضعیفه ، دقیقا همینه که میگی یعنی ایمانش لنگ می زنه
هر چقدر این ایمان قوی تر باشه ، انسان کمتر گناه می کنه
ببین فکر کنم مشکل تو تعریفی که از ایمان داری هست وگرنه موضوع قابل حله
دو تا حدیث رو ببین شاید حل شه موضوع :
قوی ترین مردم بر حسب ایمان ، توکل کننده ترین هستند نسبت به خدا
نزدیک ترین مردم به خدا کسیست که نیکوترین ایمان رو داشته باشه
باید گفت که فقط و فقط ایمان خالص باعث میشه که انسان به درجه یقین برسه و ایمان در اعضا و جوارح بدنش رسوخ کنه نه ایمانی که ماها داریم.
یه روایت هم آخر موضوع بگم فکر کنم باز هم متناسب باشه با موضوع :
یه روز شیطان پیش یکی از معصومین میره(دقیقا یادم نیست کدوم امام یا پیامبر بود) و بهش میگه مردم سه دسته اند و من عذابی که از یه دسته می کشم از هیچ چیز نمی کشم
اون معصوم فرمود کدام دسته؟
شیطان در پاسخ بهش گفت
دسته اول معصومین هستند ، و من نسبت به گمراه کردن آنها ناامیدم
دسته دوم گناه کاران هستند که با یک اشاره به طرف من می آیند و هیچ زحمتی برای گمراه کردن آنان نیست
و دسته سوم که موجب رنج و عذاب من هستند افرادی هستند که من بسیار تلاش می کنم و آنها را گمراه می کنم ، آنها گناهی را مرتکب می شوند و بعد یاد خطایشان می افتند و توبه می کنند ، پس تمام زحماتی که من کشیدم به هدر می رود
و باز روز از نو و روزی از نو!
آنها همان توابینی هستند که مورد محبت خدا هستند.
اساس انسان ها همین اشتباه و خطاست ، ما تعداد محدودی معصوم داریم و این تفکر که وقتی ایمان (ایمانی که مربوط به ماست)داریم پس گناه ممکن نیست تفکری اشتباست
بعدم به نظرم حتما خدا بخواد ادمو هدایت می کنه ... تو قرانم گفته ( البته من یادم نمی اد کجا ولی زیاد گفته که هر کی بخوام رو هدایت و هر کی بخوام رو گمراه می کنم )
منظورم اینه که خداست که دلا رو روشن می کنه ... من اینو باور دارماما چه طوری ؟ یعنی چه طوری اینو انجام می ده و من چ کار کنم که مصداق اون آیه ها شم ؟ آخه تو شرح اون آیه ها و تفسیرشون من ندیدم اصلا بهش اشاره شده باشه ( که کیا و چطوری و چی کار کنیم که جز اونا شیم )راستش نمی دونم چطوری جواب بدم ، چیزی که خودم فهمیدم اینه که آدم خودش باید شروع کنه ، نحوه هدایت به نظر من یه چیز شخصیه ، آدمی که تو این راه قدم میگذاره می فهمه چطوری خدا هدایتش می کنه
ببین من خودم حال و هوای معنویم بالا و پایین داره وقتی تو همون حال معنوی چند روزی هستم اون موقع ست که هدایت ها خودش رو نشون میده
یه نمونه مثلاً موقعی که تو همین حس هستم ، مثلا قصد می کردم نماز شب بخونم بعضی شبا بود تا دو شب یا دیرتر بیدار بودم ، باورت نمیشه ساعت چهار یا چهارونیم بدون اینکه ساعت رو روی زنگ بذارم ، بیدار میشدم بدون هیچ احساس خستگی یا خواب آلودگی ، من از خدا می خواستم توفیق بده و ازش سپاسگذارم واقعا توفیق پیدا می کردم خدا رو شکر
بعضی وقتا که از اون حس خارج میشم و گناهام زیاد میشه اگه دو شب بخوابم یه سره تا 9 یا 10 صبح می بینی خوابم ، حتی نماز صبحم هم قضا میشه ، این یه نمونه از بی شمار هدایت ها و حمایت های خدا
پس خودت باید تجربه و درک کنی چطوریه ، یعنی بیشتر عملیه تا تئوری
البته نظر شخصی خودمه که با تجربه اثبات شده
اما راه رسیدن بهش هم کار خیلی مشکلی نیست میگم اراده کن که واجبات رو انجام بدی و محرمات رو ترک کنی
یه چیزی هم چند وقت پیش بهت گفتم نمی دونم انجام میدی یا نه
نماز اول وقت ، این خیلی مهمه ها ، من شروع این کار رو از نماز اول وقت می دونم
حالا خود شخص چی کار باید کنه که با دلش ایمان بیاره ؟