سلام
تشکر از سرکار خانم آتریسا به خاطر نقل مقدمه
این کتاب رو به این خاطر توصیه کردم چون موضوع این کتاب درباره دخترانی در جامعه غرب هست که می خوان پاکدامنی پیشه کنند.
اما جامعه غربی ابتذال رو جلوی پای اون ها گذاشته.
همون طور که توی کتاب هم اشاره شده دختران بیشترین آسیب رو از روابط نامشروع می بینند اما جرئت نمی کنند حرفی بزنند.
موضوع این کتاب دربارهی عفت و پاکدامنی زن در جامعه غربی هست.
که بخشی هم مربوط به نوع لباس و پوشش خانم هاست که نماد وقار و شخصیت اون ها هست.
تاکید این کتاب روی اشتراکات بین ادیان هست.
نویسنده بخش اول کتاب توضیح داده که چه طور به فکر نوشتن این مطلب افتاده.
چون معتقد بوده جامعه غربی برای دختران پاکدامن که حاضر نیستند با مردها ارتباط داشته باشند، محدودیت داره.
در ادامه توضیح داده به خاطر نوشتن کتاب و مقاله در این باره چه قدر توی رسانه ها بهش توهین و بی احترامی شده.
و بهش برچسب های اهانت آمیز زدند.
همون طور که شما اشاره کردید این کتاب حاصل مصاحبه ها و ایمیل ها و تحقیقات میدانی نویسنده از اوضاع دختران جامعه غربی هست.
توجه دوستان رو به چند برش از این کتاب که قابل تامل هست جلب می کنم:
- «واقعیت این است که والدین نیز با فشار اجتماعی زیادي مواجه اند و غیر ارزشها را بر فرزندان خویش تحمیل می کنند.
پیاژه مادر چند نوجوان در شیکاگو است. او یکی از والدین استثنائی است و باورهاي خاصی دارد زیرا در حالی که حدود دو سوم والدین در
محله آنها موافق پارتی هاي مختلط شبانه براي فرزندانشان هستند، او می گوید دخترم به یک پارتی شبانه دعوت شده بود. والدین
قرار گذاشته بودند در خانه بمانند و فکر می کردند فرستادن بچه ها به این پارتی ها کار درستی است. در چنین شرایطی باید چه
کار می کردم؟ اول با والدین دیگر بچه ها صحبت کردم، تا از این کار منصرف شوند. ولی آنها گفتند: ول کن بابا، آیا دوست نداري فرزندانت چیزهایی را که تو در دانشگاه تجربه کردي، در خانه تجربه کنند؟ گفتم: یک لحظه صبر کنید، مهم نیست ما در دانشگاه چه می کردیم امَا همه آن با
احساس گناه شدید همراه بود چرا که می دانستیم این کارها با اصول و عقاید والدینمان در تضاد است. اگر بخواهیم از بُعد مذهبی
به مسئله نگاه کنیم می ببنیم که با انتخاب گزینه اي که ما را از خدا دور می کند تصمیم گرفته ایم بین خود و خدا مانعی قرار دهیم
و این حس بدي در انسان ایجاد می کند. اگر به فرزندانمان آموزش ندهیم که مسائل اخلاقی را در روابط خود رعایت کند موجب
محرومیت آنها از برخی چیزها شده ایم و این به آنها آسیب می زند. در این صورت، آنها مسائل مورد نیازشان را از شما دریافت می کنند.»
- لارن شانزده ساله، دختري دوست داشتنی است که در ایالت ایندیاناپولیس زندگی می کند. او از شاگردان ممتاز مدرسه خویش است و از پارتی هاي مختلط شبانه منزجر می باشد و در این باره می گوید:
«من از وجود این پارتی ها متأسفم. نمی دانم چرا باید یک دختر حتی کمترین تمایلی داشته باشد به اینکه شب را با یک عده پسر سپري کند»
او حس واقعی خود را با من در میان می گذارد: «علاقه مندم با دوستان خود به روش دخترانه خوش بگذارنم»
او از پارتی هاي شبانه حذر می کند چون می داند ممکن است دختران در آنجا، تحت فشار دیگران وادار به انجام هرکاري بشوند.
او دوستان زیادي داشته که در چنین شرایطی قرار گرفته اند و مجبور به انجام کارهایی شده اند که پشیمانی به دنبال داشته است. لارن درد دل می کند و می گوید در مدرسه به او و امثال او که حاضر به برقراري رابطه دوستی با پسران نیستند، برچسب «اُمل» می زنند.
لارن به داستان یکی از دوستان بی بند و بارش اشاره می کند که اکنون به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی رو آورده و حفظ آبرو برایش مشکل شده است. لذا لارن به دوستانش اعلام کرده است:
«نه!! من نمی خواهم چنین کارهایی انجام دهم. من احترام خود را حفط می کنم»
در این کتاب اشاره شده که پدر و مادرها بچه هاشون رو تشویق می کنند به ارتباط با پسرها.
اما دخترها از این موضوع ناراحتند چون معتقدند کرامتشون پایمال میشه.
لذا سعی می کنند رفتارهای مبتذل والدینشون رو زیر سوال ببرند.
در کل اگر بخواهیم از این کتاب درسی بگیریم این هست که رسم و رسومات نادرستی که باب شده به خصوص در مورد ازدواج رو انجام ندیم.
احتیاج نیست به پدر و مادر و خانواده بی احترامی کنیم. بلکه میشه با منطق و دلیل، به راه هایی که دین برای ما گذاشته عمل کنیم.
توی کتاب به یک خانم دیگه اشاره شده و گفته که حتی به خاطر پاکدامنی به او و خانواده اش بی احترامی می کردند.
و حتی گوجه فرنگی و تخم مرغ سمتش پرت می کردند.
این درس برای ماست که سعی کنیم در محیط جامعه و دانشگاه به دین و پاکدامنی اهمیت بدیم و وارد روابط غیر شرعی با نامحرم نشیم.
و از تمسخر نهراسیم.
ممنونم از همگی
در پناه حق
یا علی