کانون

نسخه‌ی کامل: میز گرد کانون
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
میخوام یه بحثی راه بندازم. بیشتر واسه خاطر خودم. بعضی جاها خودخواهی بد نیست.4fvfcja
من موسیقی رو دوست دارم. خودم هم ساز می زنم... چند تا...131313
من چند روز پیش یه چیزی خوندم مخم اومد تو دهنم. آقا بیاید به این نتیجه برسیم که موسیقی حلاله یا حرامه... تو این چیزی که من خوندم هیچ تمیزی بین نوع موسیقی قائل نشده. این صحبت ها، حاصل تحقیقات علامه جعفری هست. علامه جعفری شخصی بود که خارجی ها در موردش مقاله ها نوشتن و چه مدح ها که از ایشون گفته نشده...
یکی به دادم برسه... آقا موسیقی بده یا خوبه... من هنگ کردم 131313
علامه ی جعفری در مورد منفی بودن موسیقی می نویسد :
" اگر موسیقی آنچنان که عاشقان دلباخته اش می گویند حقیقتا روح انسان را تصفیه می کند ، چرا با شیوع موسیقی در شرق و غرب بیماری های روانی و فساد اخلاقی به حدی است که گفت و گو درباره ی آن شرمساری است . ما نمی دانیم که اگر انسان ها به این اندازه به موسیقی اشتغال نمی ورزیدند و با خود واقعیت روبرو می گشتند ، چه اندازه راه ترقی و اعتلا را می پیمودند ."
ایشان در ادامه ضررهای موسیقی را بر جسم و روح را که از نظر پزشکی به اثبات رسیده ، اینگونه بر می شمارد :
1- ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک
2- مرض مانی
3- مرض سیکلوتیمی
4- کوتاهی عمر
5- مرض پارانویا
6- ضعف اعصاب
7- اختلال های دماغی ( اغتشاش های مغزی ، هیجان های روحی ، جنون )
8- تاثیرات قلبی
9- واسطه ی انتحار و خود کشی
10- بیماری فشار خون
11- عامل فحشاء
12- تضعیف و تضییع حس شنوایی
13- تضعیف و تضییع حس شنوایی
14- هیجان
15- سلب اراده و شکست شخصیت
16- سلب غیرت
17- عامل جنایت
18- جلب توجه غیر طبیعی
19- از دست دادن نیروی فکری
20- تضییع نیروی قضاوت
21- افسردگی و خمودگی
22- تهییج عشق
23- شکست عمر و جوان مرگی و ...
كتاب "موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی " تألیفی متفاوت در میان آثار علامه جعفری است. بدیهی است دین و مذهب، تخصص اصلی علامه جعفری است، اما بررسی ماهیت موسیقی در این كتاب عمدتاً فقط از دو دیدگاه فلسفی و روانی صورت پذیرفته و نگارنده خود بر این گزینش آگاهانه تصریح دارد.

ورود به مبحث در این مقاله با 4‌مقدمه صورت می‌گیرد. در مقدمه نخست، ایده فلسفی خاص علامه جعفری یعنی حیات معقول مورد اشاره قرار گرفته و درباره روش تألیف متفاوت این كتاب چنین توضیح داده شده است: "برخلاف رسم معمول در تألیفات تحقیقی كه مؤلفان به طرح قضایا و اظهارنظر و استدلال در اثبات و نفی‌های مطلوب در آن قضایا می‌پردازند، اغلب مباحث مورد تحقیق در این كتاب اگرچه به صورت قضایای خبری و علمی‌مطرح می‌شوند، ولی از مطالعه‌كنندگان و دانش‌پژوهان تقاضا می‌شود آن مباحث را به عنوان سوالات رویاروی خود قرار دهند، درباره آنها بیندیشند و نتیجه‌گیری نمایند ".

از همین‌جا می‌توانیم مطمئن شویم كه با یك قضاوت قطعی و لازم‌الاجرا مواجه نیستیم، بلكه چنانچه ولقاریس گفته علامه جعفری قاضی نیست، معلم است. توجه به این اشاره مهم اولیه برای مواجهه با مباحث این كتاب ضروری است، چراكه با قرار گرفتن در سیر مباحث مطرح شده پی می‌بریم كه مؤلف نه تنها موسیقی را عاملی در جهت كمال نفس و لطافت روح نمی‌داند، بلكه معتقد است اشتغال به آن منافی حیات معقول انسانی است.

مشخص است كه این نظر مخالفان بسیاری حتی در میان فلاسفه و حكمای اسلامی‌ دارد، اما آنچه مهم است نخست، صداقت و شهامت نگارنده در بیان عقیده‌اش است و این‌كه آنچه را حقیقت پنداشته به بهانه عدم پذیرش عمومی‌ كتمان نكرده است و دیگر این‌كه چنانچه پیشتر اشاره شد مؤلف، نه همچون قاضی كه چون معلمی ‌خود تشنه و دوستدار شناخت حقیقت، به بحث و بررسی موضوع می‌پردازد: "امید آن‌كه این طرز تحقیق (پرسش مدار) بر تلاش‌ها و دقت كاری‌های ما بیفزاید و نگذارد حیات پر معنای خود را دستخوش احساسات زودگذر كرده و با دلایل بی اساس درباره مدعاهایی از پیش پذیرفته شده آن را تفسیر و توجیه نماییم. "

مسأله موسیقی یك مسأله نظری و مورد اختلاف است كه هر عالم و صاحب معرفت و كمالی از آن استنباط مخصوص و معینی دارد. البته همان‌گونه كه در شناخت دیگر مسائل نظری و حتی بدیهی، اخلاص و صفا [و دوری از هوی و هوس و خودكامگی[ شرط اساسی است، در حل مساله موسیقی نیز كه هم از نظر موضوعی و هم از نظر حكمی ‌و ارزشی یك امر نظری است، اساسی‌ترین شرط، به دست آوردن آگاهی‌ها و اطلاعات لازم همراه با اخلاص و صفای قلبی می‌باشد.

در مقدمه دوم، نگارنده روش تحقیقی كتاب را این‌گونه توضیح می‌دهد: "مباحث این كتاب را می‌توان به عنوان مقدمه‌ای برای بررسی‌ها و تحقیقات كامل‌تر در نظر گرفت، بخصوص از دیدگاه علم‌النفس به معنای آن كه از جهتی عمیق‌تر و گسترده‌تر از اكثر روان‌شناسی‌های معاصر به مسائل روانی می‌نگرد، زیرا بیشتر روان‌شناسی‌های دوران معاصر، عمدتاً روش تجزیه‌ای و تحلیلی (آنالیتیك) را پیش می‌گیرند و روش تركیبی و كل‌نگری (سنتتیك) را مورد اهمیت قرار نمی‌دهند، در صورتی كه علم‌النفس در شناخت مسائل روانی، هم از روش تجزیه‌ای و تحلیلی و هم از روش تركیبی استفاده می‌كند. "

فتنی است روش تجزیه‌ای و تحلیلی روان‌شناسی معاصر، امروزه از سوی روان‌شناسان پست‌مدرن مورد چالش قرار گرفته است. اگرچه آنها هم راه حل عملی بهتری نسبت به روش قبل ارائه نكرده‌اند و موضعشان فقط موضع انتقاد نظری است. شاید این مشكل در نبود نگرشی جامع به مسائل مرتبط با روان انسان باشد و دنباله‌ای بر همان رویكرد تخصص مدار انسان مدرن.

امروزه دیگر ثابت شده است كه فلسفه و روان‌شناسی امتزاجی عمیق با یكدیگر دارند و بررسی موسیقی از این هر دو نگاه در كتاب مورد بحث، نشان از هوشمندی نگارنده و آگاهی او از این مهم دارد.

مقدمه سوم و چهارم اختصاص دارد به مباحثی در ارتباط با مشكلات موجود بر سر راه تعریف موسیقی و همچنین معرفی اجمالی انواع و اشكال موسیقی و معنای اصطلاحاتی همچون مقام، دستگاه، گوشه، سنفونی، موومان، سونات، سوئیت، اپرا، اپرت و فولكور.

در بخش‌های بعدی مقایسه‌هایی میان موسیقی با گل، عموم مناظر طبیعی، شعر، نقاشی و خوشنویسی صورت می‌گیرد تا روش شناختی اجمالی از ماهیت موسیقی به دست آید.

عبارت كلیدی كتاب كه به نوعی تمام مباحث، حول این نظریه می‌گردد این پاراگراف نخست بخش چهارم است: "موسیقی آن تأثرات و عواطف را بر می‌انگیزد كه مربوط به آن سطح نفس آدمی ‌است كه مجاور برون‌ذات است و اكثریت قریب به اتفاق این پدیده‌ها محصول محیط فرهنگ [به معنای عام آن] در اقوام و ملل دنیاست و ذاتاً جنبه ماورای طبیعی ندارد. "

مؤلف با اشاره به موافقت ابوحامد غزالی با سماع، در اینجا این سخن او را در تأیید مدعای خود شاهد می‌آورد: "بدانید كه دل‌ها و درون آدمیان خزینه‌های اسرار و معادن جواهر است. جواهر اسرار در دل‌ها همان‌گونه پیچیده است كه آتش در میان آهن و سنگ و آب در زیر خاك و گل و هیچ راهی برای برانگیختن پنهانی‌های دل‌ها نیست مگر به وسیله سماع.

پس نغمه‌های موزون كه لذت‌آور است آنچه را كه در دل‌ها وجود دارد بیرون می‌آورد و نیكی‌ها یا بدی‌های آنها را آشكار می‌سازد. پس آشكار نمی‌شود از دل در موقع تحریك آن مگر آنچه را كه دل در خود دارد. چنان كه (از كوزه همان برون تراود كه در اوست) پس سماع محك راستین و معیار گویا برای دل است، در نتیجه خود سماع به قلب نمی‌رسد مگر آنچه در دل غلبه دارد، در آن تحریك شود. "

در ادامه، جنبه ماورای طبیعی موسیقی توسط نگارنده این‌گونه مورد سوال قرار می‌گیرد:

"كسانی كه می‌خواهند برای نغمه‌های موسیقی جنبه ملكوتی و ماورای طبیعی در نظر بگیریم، باید این مسأله را حل كنند كه با توجه به این‌كه جنبه ملكوتی و ماورای طبیعی در همه نفوس انسانی یكی است، این همه اختلاف در نغمه‌ها و نواهای موسیقی اقوام و ملل دنیا چیست؟ اختلاف مزبور به حدی است كه گاهی بعضی موسیقی ‌های یك جامعه، برای دیگری نفرت‌انگیز و موجب ناراحتی اعصاب آنان می‌گردد.

این اختلاف در نغمه‌ها و نواها از بهترین دلایل این مدعاست كه تأثرات و عواطف و هیجاناتی كه به وسیله موسیقی‌ها برانگیخته می‌شود مربوط به آن سطح نفس آدمی‌ است كه مجاور برون‌ذات (طبیعت به معنای عام آن) است. "
این نقل قول‌ها هم در ادامه به عنوان مؤیدات مستقیم نظر مؤلف مطرح می‌شوند: ابوسلیمان دارابی: "هر دل كه به آواز خوش از جای در آید، آن دل ضعیف بود، به مداواش حاجت بود تا قوی گردد... آواز خوش هیچ چیز در دل زیادت نكند، بلی اگر در دل چیزی بود آن را بجنباند ".

علی هجویری غزنوی: "گروهی گفتند سماع آلت غیبت است، و دلیل آوردند كه اندر مشاهدت، سماع محال باشد كه دوست اندر محل وصل دوست، اندر حال نظر بدو مستغنی بود از سماع، از آنچه [زیرا] سماع خبر بود و خبر اندر محل عیان دوری و حجاب و مشغولی باشد ". عبد الكریم قشیری به نقل از جنید: "چون مرید را بینی كه سماع دوست دارد، بدان كه از بطالت بقیتی با وی مانده است. "

در پاسخ به سوال مفروض در خصوص موسیقی‌های روحانی هم چنین پاسخ داده شده است: "عمده جذابیت و لذت موسیقی و انبساط آوردن آن، معلول سلب هشیاری به واقعیت‌های درون ذات و برون ذات و همچنین سلب اختیار به معنای سلطه و نظارت شخصیت به دو قطب مثبت و منفی كار یا هر موقعیتی است كه شخصیت آدمی‌ در آن قرار می‌گیرد و باید با روشنایی و احساس بایستگی یا شایستگی آن موقعیت را برگزار نماید، در حالی كه موسیقی‌ها حتی روحانی‌ترین آنها با دو حقیقت مزبور (هشیاری و اختیار) سازگار نیست و این اصل را همه ما می‌دانیم كه هیچ حركت ناهشیارانه و جبری نمی‌تواند تكاملی باشد، اگرچه با نظر به عوامل گوناگون دارای لذت و جذابیت بوده باشد ".

مستملی بخاری به این قضیه اعتراف نموده و گفته است: "گروهی از این طایفه، سماع را بر آن وجه روا داشته‌اند كه بی‌اختیار باشد، اما چون اختیار پدید آید، آن سماع را معلول (مضر) داشته‌اند [یا دانسته‌اند[. "

ه طور كلی چنانچه پیداست تعقل و خردورزی برای فهم و درك مسائل در نظر علامه محمدتقی جعفری ارزشی قطعی دارد و وی در جایی از این كتاب هم تصریح كرده است كه دریافت‌های ذوقی را قابل اعتنا برای اثبات مدعاها نمی‌داند. از این‌رو تردیدی نیست در این‌كه استدلالات علامه در این كتاب تنها برای آنهایی معتبر و پذیرفتنی خواهد بود كه همچون او برای دریافت‌های ذوقی ارزش اثباتی قائل نباشند.

در بخش چهاردهم كتاب استناد به لذت بار و نشاط آور بودن موسیقی برای اثبات ضرورت آن در زندگی این‌گونه رد می‌شود: "اگر علت عظمت و شایستگی موسیقی را برای ارواح آدمیان، لذت تلقی كنیم، قطعی است كه به جهت متهم ساختن انسان به حیوان لذت پرست (هدونیست) او را تا حد جانواران پست، پایین آورده‌ایم. "

این مدعا در كتاب، آراسته شده به این عبارت جاودانی ویكتور هوگو: "زندگی انسانی بیش از آن كه به نان بسته باشد، به ایجاب بسته است. دیدن و نشان دادن كافی نیست، فلسفه باید به منزله یك انرژی باشد. باید عملش و اثرش به كار بهبود جان بشر آید. سقراط باید در آدم وارد شود و مارك اورل به وجود بیاورد، به عبارت دیگر از مرد سعادت، مرد عقل حاصل دارد... تلذذ؟ چه هدف ناچیز و چه جاه‌طلبی بی مقداری است! تلذذ كار جانوران است. "

مؤلف، این بخش از كتاب را این‌گونه به پایان می‌برد: "مطلبی كه بسیار اهمیت دارد، این است كه آیا موسیقی آن‌چنان كه برای ما در حال طبیعی خوشایند بوده و به احتمال بعضی صاحبنظران در حالات غیرطبیعی از نظر روانپزشكی به عنوان مسكن ضروری به نظر می‌رسد، در واقع هم چنین است؟ یعنی واقعاً موسیقی یكی از بایستگی‌ها یا شایستگی‌های جان ما انسان‌هاست؟ "

سخن را با نقل این جمله كنایه‌آمیز و دوپهلوی شوپنهاور كه در مقدمه كتاب ذكر شده و به نظر، هم قابلیت موافقت و هم مخالفت با نظریه مؤلف را دارد به پایان می‌بریم: "موسیقی چیز خوبی است، ولی متأسفانه به آن اندازه كه باید، ما را از واقعیت دور نمی‌سازد! "
*******************************
من واقعا نمی فهمم... یکی به دادم برسه
چه کردی برادر

من نظر ایشون رو قبول دارم !!

اما عمل نمی کنم !! می دونم موسیقی خوب نیست اما چه میشه کرد Khansariha (134) مثل بقیه چیزهایی که می دونیم خوبه ولی عمل نمی کنیم

البته موسیقی داریم تا موسیقی به نظر من همه رو نمیشه با یک چوب زد ،

ولی جالب بود ممنون ،و قسمتهای آخرش برام تازگی داشت تا حالا به این منظرش فکر نکرده بودم ، روحانیت و لذت موسیقی
سلام محمد عزیز
به نظر من ، برای بررسی این موضوع از هر جنبه ای باید به کتابهای متخصص اون مراجعه کنی
این کتاب احتمالا از نظر بحث فقهی کتاب خوبی باشه ، اما ممکنه بحثهای مربوط به دیدگاه پزشکی یا روانشناسی یا ... صحت علمی نداشته باشند.
همچنین باید توجه بشه که کدام قسمتها نظر دین هست و کدام قسمتها نظر شخصی نویسنده.

موفق باشی
به به آقا محمد موزیسینKhansariha (18)
من کلی حرف دارم درباره موسیقی که دوست دارم بگم
ولی وقت نمیشه بشینم تایپ کنم
53258zu2qvp1d9v
تو اینجا یه سری کلیات رو میگم محمد جان امیدوارم بتونه کمکت بکنه
اول اینکه به موسیقی باید به عنوان یک علم نگاه بکنیم
"علم اصوات"
که لازمه اون دونستن فیزیکه
یعنی یک موریسین اگه میخواد موسیقی ای کار بکنه که با مفاهیم سر و کار داشته باشه و شامل اون تعریفات علامه جعفری نشه حتما باید از فرکانس صداها و هم از تاثیر این فرکانسها آگاهی داشته باشه
توجه داشته باشین من تو این پست فقط درباره موسیقی بی کلام حرف میزنم نه کلامی که اونو همراهی میکنه
موسیقی به عنوان یک علم از مقام متعالی ایی برخورداره ولی ما از اون استفاده درستی نمیکنیم
"آنجا که کلام از سخن باز میماند موسیقی آغاز میشود"
موسیقی دقیق اون موسیقیه که وقتی گوش میکنی در انتها یه مفهومی رو ازش برداشت کنی یعنی هجو نباشه
یعنی موسیقی( بدون کلام) باید منتقل کننده یک سری مفاهیم باشه اونم مفاهیمی که زبان قادر به بیانش نیست
این همون موسیقی است که فارابی تو کتاب موسیقی کبیر ازش صحبت میکنه
پزشگان گذشته از این علم استفاده میکردند تا مریضی رو شفا بدن مثل مطالبی که ابن سینا تو کتاب شفا گفته
منم صحبتم اون نوع موسیقی ایی است که عبدالقادر مراغه ایی یا صفی الدین اومی تعریفش کردن
من با صحبتهای علامه جعفری کاملاموافقم (حالا انگار من کیم4fvfcja)
صحبتهایی ایشون دلیل داره که سر وقت تایپش میکنم
فقط اینو بگم که کسی که با تمامی دستگاهها و مقامها آشناست و علم اصوات رو هم بلده میتونه این نوع موسیقی رو تولید کنه
و اونها هم خییییییلی کم هستند
موسیقی(باز تاکید میکنم بی کلام) باید جوری باشه که وقتی میشنوی در انتها بگی که مثلا داشت داستان یک چوپان که در بیابان با خداش مناجات میکرد رو بیان میکرد و نیز باید بگی که چه کملاتی رد و بدل شده بود . اونم به ریز
ولی متاسفانه موسیقی امروزه تحت تاثیر کلامه
مثلا ما یه شعر و یا یک حکایت رو انتخاب میکنیم بعد شروع میکنیم براش موسیقی ساختن
نمیگم این موسیقی بده ولی این دیگه موسیقی نیست بلکه زینت دهنده اون حکایت هست
البته این زینت هم لازمه گاها مثل اذان هایی که آقای صبحدل و یا غلوش و یا موذن زاده استفاده کردند
یعنی اونها از دستگاه بیات ترک و گوشه نهاوند و گوشه روح الارواح استفاده کردند تا به کلامشون زینت بدن
همون کاری که امام سجاد موقع قرآن خوندن میکرد که باعث میشد حتی مردم به واسطه لحن قرآن ایشون مسلمان بشن
که البته این هم نوعی از موسیقی است ولی اصل نیست
کلی از حرفام موند. میترسم حوصله خوندنش رو نداشته باشین
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم1276746pa51mbeg8j

(1390 مرداد 21، 16:06)کریم نوشته است: [ -> ]این کتاب احتمالا از نظر بحث فقهی کتاب خوبی باشه ، اما ممکنه بحثهای مربوط به دیدگاه پزشکی یا روانشناسی یا ... صحت علمی نداشته باشند.
همچنین باید توجه بشه که کدام قسمتها نظر دین هست و کدام قسمتها نظر شخصی نویسنده.

موفق باشی

اتفاقا عماد جان این کتاب کاملا درباره علم پزشکی صحبت میکنه
و یا بهتره بگم فقه ما کلا علمه
نمیشه جداشون کرد
والا من همچین هنگ کردم که نمی دونم چی بگم...
من می دونم شما چی میگی... یعنی با ردیف و مقام و گوشه موسیقی آشنایی دارم ولی این چیزی که علامه میگه یعنی اینکه اتفاقا موسیقی که بهش بعد عرفانی و معنوی میدیم هم به شدت انسان رو ساکن نگه میداره و باعث تربیت و رشد نمیشه که هیچ مانع هم میشه. به خدا من خودم موسیقی کار میکنم 3 تا ساز دارم که دو تاش رو جدی کار می کنم... اصلا قصد ندارم چیزی رو محکوم کنم. دارم هنگ میکنم. اگه یه روحانی دیگه بود اینقدر درگیر نمی شدم. علامه جعفری کلی علم روانپزشکی و پزشکی و نجوم و ریاضیات میدونست. من این اختلال بین عصب سمپاتیک و پاراسمپاتیک رو خونده بودم که یک پزشک خارجی تحقیق کرده بود و اسمش هم توی کتاب آقای دستغیب اومده...
ولی آخه اینهمه عوارض...
اگه اینطوری بود الان david gilmour باید آنژین میکرد میمرد4fvfcja
یه سوال آیا کتاب رو خودت کامل کامل خوندی؟
یا این خلاصه نویسی رو از جایی مطالعه کردی؟

ولی من 7سال هست دارم موسیقی کار میکنم هیچیم نشده4fvfcja
البته بازم میگم ایشون دارن کاملا درست میگن
ولی دارن از موسیقی هایی صحبت مبکنن در بعد عرفانی و معنویی هم در اونها مفاهیمی وجود نداره تو خانگاهها نمونه هاش زیاده و خیلی جاهای دیگه
یعنی فقط گوش شنونده درگیر اصوات زیباست نه مفاهیم
و در این اصوات چون از لحاظ فرکانس صدایی ویا جهش های اکتاوی قوانین رعایت نمیشه باعث همون مشکلاتی میشه که علامه فرمود
اصوات قدرت عجیبی دارن میتونن باعث گریه و خنده و خوشحالی و ناراحتی و بعضا باعث بی هوشی و گاها هم مرگ بشن
اگر ساز سیتار که تو هند استفاده میکنن رو روش مطالعه کنی به دلیل بازه اکتاوی بالا تمامی این حالات رو میتونه برا انشان به وجود بیاره

حالا چه سازهایی میزنی؟ چون نوع ساز هم مهمه.
فکر نمی کنم اینطور باشه که شما میگی
ساز سیتار تعداد اکتاوش بالا نیست... یعنی به اندازه پیانو که بیشترین اکتاو رو داره نیست... فکر کنم منظور شما فواصل بین پرده هست. خوب این که شما میگی توی موسیقی ایرانی هم وجود داره... تو گام های کلاسیک ما ربع پرده یا همون کرون و سوری رو نداریم. در حالی که توی موسیقی ایرانی فواصل ربع پرده وجود داره و تنها دلیلش هم نوع گویش و نوع فرهنگ و نوع آوایی زبان فارسی هست خوب ساز سیتار هم به دلیل پیچیدگی های زبان هندی تعداد فواصل خیلی کوچکتری مثل یک هشتم پرده رو می گیرن. حتی ما گام های مشترکی تو موسیقی هندی و ایرانی داریم که تو اجرای کلهر با شجاعت حسین خان میبینیم. اگه این طور باشه که شما میگی موسیقی ژاپن هم میتونه آدم رو مریض کنه. در حالی که برای خودشون شنیدنی هست. شما برو اجراهای گروه ابریشم رو ببین تا ببینی یویوما چه مشترکتاتی تو موسیقی های شرقی پیدا کرده. گذشته از این سازهایی که پرده ندارن هم همین طورن مثل ویلن و کمانچه و شما می تونی تمام فواصل ممکن از نظر عملی رو تجربه کنی. حتی تو گام های کلیسایی شما گام هایی داری که با شنیدنش آدم حالش به هم می خوره در حالی که تمام قوانین آوایی و آهنگ سازی و تمام فواصل منظم و خوشایند توش رعایت شده. اینکه ما زبان یک کشور رو نمی فهمیم دلیلش این نیست که موسیقی اونها به جنون می رسونه ما رو.
شما از گام دو ماژور شروع کنید تا گام فا دیز ماژور بعد گام های کلیسایی این ها رو بسازید اونوقت متوجه می شید که هیچ ترتیبی وجود نداره که نشه اون رو در میزان ها قرار داد و تمی ازشون نساخت. خوب همونطور که ما با فواصل ربع پرده گام ها و ردیف های ایرانی رو می سازیم هندی ها هم از فواصل یک هشتم حتی کوچکتر استفاده می کنن چون اقتضای آوایی زبان هندی اینه. اگر اینطور باشه که شما میگید اگر گیتار برقی رو در نظر بگیرید یک ساز کلاسیک هست و اگر دستی تو پرده هاش نزنید جز نیم پرده های کلاسیک چیزی رو نمیشه اجرا کرد، جز با tools که اونها هم مثل تریل یا ویبراسیون در سازهای ایرانی میمونه. مخصوصا تو سازهای بدون پرده مثل کمانچه و ویلن که خیلی از نتهای پزسیون های بالا با حرکت از پزسیون پایین و اجرای تمام فواصل بین پرده ای به صورت سر دادن انگشت اجرا میشه.
بابا علامه داره میگه موسیقی هایی که حتی بعد عرفانی بهشون داده میشه انسان رو پایین نگه میداره و فکر میکنه انسان که بالا بالاهاست. در حقیقت عامل بازدارندست مثل اینکه حجاب میشه تا یک لذت سطحی رو بچشی و وقتی موسیقی قطع میشه تو هم دیگه از اون عالم قطع میشی و تنها عالم خیالی که برات ساخته باقی میمونه. این ربطی به فواصل در موسیقی نداره. هر کشوری فواصل خاصی داره و کشورهای شرقی لهجه هاشون به گونه ای هست که لهجه های موسیقی تبدیل به فواصل بیشتر از نیم پرده و یا کمتر از نیم پرده میشه.حتی شما دقت کنی یک ویولونیست اروپای شرقی لهجه نت های طبیعی در گام های طبیعیش هم فرق میکنه. شما برید دوئل اون خانم آمریکایی و شهرداد روحانی رو ببینید. با اینکه گام ها غربی هستن ولی هر ایرانی کاملا متوجه میشه که شهرداد یک لهجه خاصی داره.
یا وقتی علیزاده نینوا رو ساخت مگه میشد بهش گفت شما از فواصل موسیقی فاصله گرفتید و موسیقی شما باعث خود کشی میشه؟
تازه موسیقی عرفانی هم تو گوشه های دستگاه های ایرانی اجرا میشه. داوود آزاد کجا خارج زده تا حالا از موسیقی ایرانی
من دوست دارم یه بارم شده برم دنبال این قضیه تحقیق کنم. الان 16 ساله تو عالم موسیقی هستم. یه خستگی همیشه با من هست. یک خستگی که تو همه اون هایی که دراز مدت تو این کار بودن میبینم. شما برید بعضی آهنگ های سیاوش قمیشی رو گوش کنید یکی از آهنگاش بیش از 57 افکت هم زمان داشت. این میدونید یعنی چی؟ چطور ممکنه تو یک میزان 57 تا افکت قرار داشته باشه و این تو حیطه یک موسیقی در فواصل منظم باشه من نمیگم آکورد نداره و موسیقی متن و تم نداره ولی به هر حال داخلش این افکت ها هست. اتفاقا موسیقی ایرانی از معدود موسیقی هاییه که توش ردیف هست و ردیف خالی از میزانه و میزانی براش وجود نداره و کاملا احساسی هست که تکنیک هاش هم بر اساس احساسه نه سرعت و نظم. این موسیقی غربیه که کاملا منظم و میزان گذاری شده. البته بحث از تصنیف نکردم بحثم ردیف بود. اگه هندی ها موسیقیشون جنون میاره باید ردیف ایرانی هم بیاره. حالا اگر ا اینجا عبور کنیم به نظرم همین وجود ضرب آهنگ در ابتدای هر میزان و وجود سینکوپ ها هست که باعث میشه انسان داخل موسیقی و خیال حرکت کنه. همون چیزی که علامه میگه بازدارندست.
اینها برام سوال شده
303
بحث تخصصی رو میریم که داشته باشیم
wacko2Khansariha (134)17
من اگه یکروز موزیک گوش نکنم.فکرکنم اونروز یکی از غم انگیزترین وبدترین روزهای زندگیم بحساب میاد.اسلام اگه این رو حرام اعلام کرده باشه.برام مهم نیست.این همه گناه درگذشته کردم این هم روش....البته میدونم شاید جنبه های منفی هم داشته باشه ولی من فکرنمیکنم به اندازه استمنا ضرر داشته باشه.به قول ریحانا که میگه=please don't stop the music
سلام
به به عجب بحثی شد .
کاش میشد کلامی بحث کرد
آخه من تایپم ضعیفه. با 2تا انگشت سبابه مثل آدمهای کور دارم تایپ میکنم

خب اول تشکر میکنم از محمد عزیز بخاطر توضیحات خوبی که داد
و بعد باید بگم که من منظورم این نبود که صرفا سیتار باعث مریضی میشه. منظورم اینه که اگه نوازندش اینکاره باشه میتونه با نوع کوک خاصی که به ساز میده این کار رو انجام بده یعنی سیتار رو موقع کوک کردن میتونی با فرکانسی حتی بالاتر از سازهای ایرانی کوک کنی و این باعث میشه که موقع ساز زدن اکتاو های بالاتری رو روی ساز در اختیار داشته باشی و اینکه اگه اونا حتی با یک نوع ویبراسون که مخصوص خودشونه و سیم ساز رو کاملا از روی پرده ها میکشن و به سمت بیرون میبرن و حتی تا 2سانتیمتر از روی دسته ساز خارج میکنن میتونن تا سه پرده بعد رو هم در اختیار داشته باشن. حالا فکرش رو بکن مثلا اگر سازشون رو یک اکتاو بالاتر از DO دیاپازون کوک کنن میتونن حتی روی زیرترین نت سازشون روی 2نت بعدی و حتی روی نتهای سری و بمل و کرن نت بعدش هم اجرا کنن و به راحتی به فرکانسهایی دسترسی داشته باشن که ماها نداریم.
و این نوع ساز زدنی که میگم رو هرکسی نمیتونه اجرا کنه و حتی نوع کاسه برای چنین اجرایی خیلی مهمه و تعداد خیلی خیلی کمی از سیتارها این قابلیت رو داره که چنین کوکی به خودش بگیره. و در هند این نوع ساز رو مرتاض ها برای رفتن به حالت خلسه ازش استفاده میکنن. خب مطمئنا آقای شجاعت حسین خان رو صحنه از چنین سازی استفاده نمیکنه و حتی پدرش ولایت خان هم که دیگه گندشونه از این کارا نمیکنه و همچین کوکی به ساز نمیده.
درباره پیانو هم درسته اوکتاو بالایی داره ولی باید توجه کنی کنی این اوکتاو بالا بخاطر اینه که چب ترین کلاویه پیانو پایین ترین فرکانس صدایی رو داره که باعث میشه اوکتاوهای پیانو بیشتر بشه تازه اگر DO دیاپازون رو هم در پیانو در نظر بگیری که وسط سازه تا زیرترین صدا فقط 2اوکتاو نیم رو پوشش میده.
یک سری بحث ها هم موند که اگر لازم شد بعد توضیح میدم فعلا برمیگردم به بحث اصلی که مشگل خستگی شما بعد از این همه سال نوازندگیه :
من یه پیشنهاد بهت میکنم بهتره چند ماه بری دنبال تحقیق روی فیزیک صوت و علم سایمتیک و بهتره تو این چند ماهه هم به موسیقی اصلا دید نوایی نداشته باشی بلکه دید آوایی داشته باش مثل کلام. و بعد روی سماق گوشت کار کن که بتونه بعضی صداها رو فیلتر کنه. یکی از تمرینهاش اینه که یک موسیقی رو بزاری و تا آخر متمرکز روی یک ساز باشی و سعی کنی صداهای دیگه رو حذف کنی. کار سختیه و شدنیه . موسیقی کلا نویز داخلش زیاده و اگر گوش قابلیت فیلتر کردن رو نداشته باشه این نویز ها روی مغز تاثیر میزاره که یکی از تاثیرات بدش همون سختگی ایی هست که گفتی.
امیدوارم تونسته باشم یه کوچولو کمک ناقص کرده باشم.
راستی نگفتی سازت چیه؟
آخه عزیز من بازم حرف شما منطقی نیست برادر من. پاگانینی پزسیون های 14 رو اجرا میکرد حالا تو سیم E شما اگه بری تو پزوسیون 14 یعنی چندین اکتاو بالاتر از فواصل موجود رو اجرا می کنی. الان هم ویرتوز ها تا پزوسیون 12 اجرا می کنن. ببین شما با تعصب حرف می زنی. آخه دو تا نت بالاتر یا پایینتر از کلاویه های پیانو مشکل توست؟ بابا دو تا نت چه تاثیری داره؟ کوک پیانو رو هم نمیشه تغییر داد. به صورت موردی میشه پیانو رو یک نوتش رو کوکش رو تبدیل به ربع پرده کرد اما چون کلید های دست چپ و دست راست کاملا متفاوته نمیشه کوک رو کاملا تغییر داد. چرا داری چیزایی رو میگی که غیر عادییه. من اصلا با این کارای غیر عادی تو موسیقی کاری ندارم. علامه هم نگفته کوک رو تغییر بدید. داره روی موسیقی صحبت میکنه. همین چیزی که من و شما به اسم موسیقی میشناسیم. خوب توی ویلن ایرانی هم کوک رو تغییر میدن. و به جای E A D G از D A D G استفاده می کنن یا تو شوشتری سیم G چندین پرده تغییر میکنه.
ضمنا کدوم نوازنده رو دیدی بره علم اصوات بخونه. نوازنده با آهنگ ساز فرق داره. من هیچوقت گوشی کار نکردم. (به قول شما آوایی) یعنی من بیشتر کلاسیک کار کردم و گام های کلاسیک همگی بر پایه تکنیک و علم اصوات و فواصل خوشایند هست و برخلاف موسیقی ایرانی که بیشتر بر پایه احساس هست بر پایه علم ریاضیات و فیزیک و فواصل خوشایند هست.
بعد این همه مدت برای یک نوازنده فیلتر کردن صداهای دیگه جز ساز خودش اصلا کار سختی نیست. کسی که یک سال ویلن یا کمانچه کار کنه به راحتی میتونه صدای ساز خودش رو تفکیک کنه و صداهای دیگه رو نشنوه. یعنی چی موسیقی توش نویز داره؟؟؟ این چه حرفیه؟؟؟ اینهمه کنسرتو داره تو خارج اجرا میشه. اگه یک نفر یک ذره با لهجه حتی اجرا کنه کل ارکستر به هم میریزه. شما اگه بخوای تو ارکستر سمفونی لندن وارد بشی اینقدر ازت تست میگیرن اگه حتی کوچکترین لهجه ای داشته باشی که برای هر نوازنده (حتی غربی) عادیه اجازه نمی دن بیای بزنی. یهو 20 نفر دارن ویلن می زنن یکیشون نباید خارج بزنه و تمام دینامیک های صدا هم باید درست اجرا بشه. یعنی نمیشه یکی pp اجرا کنه یکی p.
به نظر من علامه داره در مورد موسیقی حرف میزنه، نه در مورد فرکانس های بالا و پایین موسیقی. ضمنا صداهای طبیعی موسیقی هر چقدر هم بالاتر یا پایین تر باشن تا جایی که بهش صدای خوش گفته بشه قابلیت اجرا دارن. مثل استفاده از سیم های پشت خرک.
من اصلا برداشت شما رو از این کتاب ندارم. تازه که دارم این کتاب رو می خونم بیشتر از برداشت شما دور میشم.
(1390 مرداد 21، 12:40)اقلیم بالا نوشته است: [ -> ]میخوام یه بحثی راه بندازم. بیشتر واسه خاطر خودم. بعضی جاها خودخواهی بد نیست.4fvfcja
من موسیقی رو دوست دارم. خودم هم ساز می زنم... چند تا...131313
من چند روز پیش یه چیزی خوندم مخم اومد تو دهنم. آقا بیاید به این نتیجه برسیم که موسیقی حلاله یا حرامه... تو این چیزی که من خوندم هیچ تمیزی بین نوع موسیقی قائل نشده. این صحبت ها، حاصل تحقیقات علامه جعفری هست. علامه جعفری شخصی بود که خارجی ها در موردش مقاله ها نوشتن و چه مدح ها که از ایشون گفته نشده...
یکی به دادم برسه... آقا موسیقی بده یا خوبه... من هنگ کردم 131313

موسیقی یک هنر هست . هنری زیبا که انسان حرفهای نگفته که در غالب حرف نمی گنجه را به زبان موسیقی بیان می کنه. هر انسانی که توجهی به روح و درونش داشته باشه ، به موسیقی علاقمند هست.


شهید مطهری در کتاب انسان کامل به ابعاد وجودی انسان اشاره ای می کنه و همه اخلاقیات را ذکر می کنه مثل حسادت ، هوس ، نفس ، ترس ، شهوت و ....
و نگرشی که به این امیال و احساسات دارند خیلی جالب هست . ایشون می گن همه اینها خوب هست!! هر چی که خدا در انسان نهاده خوب هست به شرطی که در مسیر کمال انسان باشه. نفس چیز بدی نیست به شرطی که انسان افسار اون را به دست بگیره و در راه خودش به اون مسیر بده . همه چیز زیبا و خوب هست.

این در مورد همه چیز که از درون انسان نشات می گیره صدق می کنه . موسیقی هم یکی از این موارد هست . موسیقی بسیار عالی وخو ب هست در صورتی که در جهت کمال انسان باشه.

من عاشق موسیقی هستم. موسیقی من را شاد می کنه . من را به خودم نزدیک می کنه ، من را به یاد خدا میندازه . خیلی ساده هست که بفهمی موسیقی حرام هست یا حلال. به درونت رجوع کن . 53

پیشنهاد می کنم کتابهای این استاد را حتما بخونید
من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را بیاموزد نه اندیشه ها را 53
تولد 40 پست قبلی من رو بخون.
آقا داوود حرف های شما مثل این میمونه که بگید که خدا شراب رو هم آفریده...
می دونم چی میخواید بگید. میخواید بگید موسیقی با شراب و خمر فرق داره.
من می گم چون شما موسیقی رو تجربه کردید و حس کردید و جامعه امکان تجربه اش رو در اختیار شما قرار داده و لذتش رو چشیدید براتون تبدیل به نیاز شده. من می شناسم کسی رو که نسبت به مشروب دیدگاهی مثل دیدگاه شما به موسیقی داره. الان بحث ما چیز دیگست. شما چرا بدون اینکه حرف های علامه جعفری رو بخونید و بدونید قضیه چیه از موسیقی دفاع میکنید. من 16 ساله یه قسمت از زندگیمو در اختیار موسیقی قرار دادم. حالا می خوام ببینم چی بهم اضافه کرده؟؟؟ من دارم به این نتیجه میرسم موسیقی مثل مسکنی هست که عوارض زیادی داره. آیا انسان به شراب هم نیاز داره؟ یا اصلا موسیقی رو میشه یک نیاز برای زندگی دونست؟ الان من اون شخص رو می شناسم که اگر هفته ای چند بار از مشروب استفاده نکنه، احساس کمبود و افسردگی میکنه. به خدا میشناسم. آیا مشروبات الکلی هم جزو نیازات بشر هستن و میشه ازش به عنوان مسیر کمال استفاده کرد یا اینکه نه. و اگر اینطور نیست شاید موسیقی هم مسیر کمال نباشه و لذتش مثل لذتی باشه که مشروب میده اما انسان رو وابسته می کنه.
"كسانی كه می‌خواهند برای نغمه‌های موسیقی جنبه ملكوتی و ماورای طبیعی در نظر بگیریم، باید این مسأله را حل كنند كه با توجه به این‌كه جنبه ملكوتی و ماورای طبیعی در همه نفوس انسانی یكی است، این همه اختلاف در نغمه‌ها و نواهای موسیقی اقوام و ملل دنیا چیست؟ اختلاف مزبور به حدی است كه گاهی بعضی موسیقی ‌های یك جامعه، برای دیگری نفرت‌انگیز و موجب ناراحتی اعصاب آنان می‌گردد."

در مورد این حرف من یه مقدار یاد این شعر شیخ بهایی می افتم که :
مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو ، مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه است

چطور در مورد گرایش فطری به پرستش خدا گفته میشه همه ی انسان ها این گرایش فطری رو دارن ولی برخی در یافتن مصداق عملی دچار مشکل می شن

شاید بشه به این اشکالی که علامه طرح کرد این طور پاسخ داد که در ذات هر شخص کششی به موسیقی هست که در ذات همه مشترکه ولی افراد متفاوت پاسخ های متفاوتی بهش پیدا میکنن ، و گاهی هم ممکنه این پاسخ ها متفاوت باشه چنان که طرفداران برخی انواع موسیقی از برخی انواع دیگه خوششون نمیاد ، کما اینکه افرادی که مثلا مسیحی بودن از یهودی ها خوششون نمیومد
البته مطمئن نیستم قیاسم قیاس صحیحی باشه
دوستان لطفا نظر بدن و بگن نقاط ضعف حرفمو
و این اصل را همه ما می‌دانیم كه هیچ حركت ناهشیارانه و جبری نمی‌تواند تكاملی باشد، اگرچه با نظر به عوامل گوناگون دارای لذت و جذابیت بوده باشد ".

جبری یه چیزه ناهشیارانه چیز دیگه
عشق هم چیزی نسبتا ناهشیارانه تعریف میشه معمولا و تقابل عقل و عشق هم در ادبیات به وفور بیان شده اما عشق چیز تکامل بخشیه[b]
[/b]
گرایش به موسیقی فطری نیست یعنی اگر شما نغمه ای از موسیقی رو نشنوید بهش گرایش پیدا نمی کنید. ولی پرستش همواره از بچگی نیازش احساس میشه و در درونت نیاز به یک کمال مطلق رو احساس می کنی. گرایش به مشروب فطریه؟؟؟ پس چرا اون هایی که تجربش می کنن چند بار، دیگه نمی تونن به راحتی ازش دست بکشن. چرا فکر می کنید نیاز به موسیقی اصیله و اونو با پرستش مقایسه می کنید. اگر فطریه چرا کسایی مثل علامه جعفری و علامه طباطبایی بدون پاسخ به این نیاز (که شما می گید اصیله) به اون درجات رسیدن و چرا ما تو موسیقی دان ها افرادی که چنین کمالات معنوی داشته باشن پیدا نمی کنیم؟
من نمی خوام هی مقابله کنم با صحبت ها. واقعا اینا برام سواله. حد اقل امیر حسین میدونه که من چقدر به موسیقی علاقه مندم