مهتاب جون سلام
من چند روزه اومدم تو کانون و با همه کامل آشنا نشدم هنوز...
بچه ها تو این چند روز خیلی خیلی به من محبت کردن.
شماها همتون خیلی خیلی خوبین.
من از چند تا از هم گروهیام خبر دارم
من اعتراض دارم....این جا خیلی سوت و کوره....دلم گرفت
من اومـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
سلام دوستای خوبم
صبح همگی بخیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
جدی جدی اینجا قاطی داره یروز میام باید 1ساعت وقت بزارم تا پست ها رو بخونم یروز میام باید بگم چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه سکوتی
می خوام این بار با پیام خصوصی با همه حرف بزنم
سلام به خانومای پاک
من اومدم
رفتم که پر از نیروی مثبت بیام و ضد حال نباشم
ماینزجون خوش اومدی
بچه ها دلم برای همتون تنگ شده بوداااا
پس چرا کسی به من خوش آمد نگفت؟ کسی تحویل نمیگیره منو ؟!!!
سلام به همه
من عضو تازه وارد هستم. خیلی خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم. نظرات بچه ها رو خوندم. ظاهرا خیلی جو خوبی اینجا حاکمه. خوشحال می شم اگه من رو هم تو جمعتون بپذیرید.
فقط من نمی دونم چیکار باید کنم و چه جوری به جمع شما بپیوندم. اگه ممکنه منو راهنمایی کنید. مراحل ترک چیه؟ اگه میشه یکی لطف کنه و قانونهای اینجا رو به من هم بگه
مانا [color=#9400D3]
مانا عزیز سلام
خوش اومدی به کانون.من هم مثل تو تازه واردم
همون طور که متوجه شدی جو اینجا عالیه.....
تو در جمع پذیرفته شدی از قبل....خوشحال باش
منم اولش نمی دونستم....یه کم گشت بزنی مسائل میاد دستت.برو تو پیج تازه واردا.....تاپیک های خوبی پیدا می کنی....
راستی برو این جا
http://www.ktark.com/thread-518-page-82.html و مشخصاتت رو بنویس و در گروه نسیم حیات که گروه دخترونه ی کانوه عضو شو....
در مورد مراحل ترک هم می تونی اینجا رو یه نگاه بندازی...http://www.ktark.com/forum-47.html
امیدوارم این توضیحات اولیه به دردت خورده باشه
و در آخر از پیش کسوت ها عذر خواهی می کنم اگر پا تو کفششون کردم....
سلام
مانا جان..
خب تو نموندي تا جوابتو بگيري.. ماها
(خودمو ميگم.. از سر اينكه روم نميشه جمع گفتم!) هم كه يه كم فراموش كار، اينه كه كم تحويل گرفتيم..
شما كانون رو بگرد.. اصلا پيچيده نيست.. راحت ميفهمي چي به چي...
موفق باشي و شاد..
ياعلي.
سلام دوستان
اینجا به نظرم خیلی ساکته
اول بگم که یه مدتی پست نذاشتم ولی بودم و همیشه به فکر دوستای گلم بودم
این داستانم اگه دوست داشتین بخونین جالبه
حکمت قفسه سینه
این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره ...خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت...یه پوست نازک بود رو دلش
یه روز آدم عاشق دریا شد.
اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا.
پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا.
موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی.
خدا … دل آدمو از دریا گرفت و دوباره گذاشت تو سینش.
آدم دوباره آدم شد.
ولی امان از دست این آدم
دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد.
دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل.
باز نه دلی موند و نه آدمی.
خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد.
یه بار دیگه دل آدمو برداشت و محکم گذاشت تو سینه اش.
ولی مگه این آدم, آدم می شد؟!
این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داشت هیچی با صد دلی که نداشت عاشق آسمون شد.
همه اخم و تخم خدا یادش رفت و پوست سینه شو جر داد و باز دلشو پرت کرد میون آسمون.
دل آدم مثه یه سیب سرخ قل خورد و قل خورد و افتاد تو دامن خدا.
نه دیگه … خدا گفت … این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه.
آدم دراز به دراز چشم به آسمون رو زمین افتاده بود.
خدا این بار که دل رو گذاشت سرجاش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که دیگه آها، دیگه … بسه!
آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل … چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده.
چقد اون پوست لطیف رو سینش سفت شده.
دست کشید به رو سینشو وقتی فهمید چی شده یه یه آهی کشید … یه آهی کشید همچین که از آهش رنگین کمون درست شد.
و این برای اولین بار بود که رنگین کمون قبل از بارون درست شد.
بعد هی آدم گریه کرد هی آسمون گریه کرد.
روزها و روزها گذشت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت.
آدم بیچاره دونه دونه اشکاشو که می ریخت رو زمین و شکل مروارید می شد برمی داشت و پرت می کرد طرف خدا تو آسمون
تا شاید دل خدا واسش بسوزه و قفسو برداره.
اینطوری بود که آسمون پر از ستاره شد.
ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که.
خلاصه یه شب آدم تصمیم خودشو گرفت.
یه چاقو برداشت و پوست سینشو پاره کرد.
دید خدا زیر پوستش چه میله های محکمی گذاشته … دلشو دید که اون زیر طفلکی مثه دل گنجشک می زد و تالاپ تولوپ می کرد.
انگشتاشو کرد زیر همون میله ای که درست روی دلش بود و با همه زوری که داشت اونو کند.
آخ ... اونقد دردش اومد که دیگه هیچی نفهمید و پخش زمین شد.
.....
خدا از اون بالا همه چی رو نیگا می کرد.
دلش واسه آدم سوخت.
استخونو برداشت و مالید به دریا و آسمون و جنگل.
یهو همون تیکه استخون روی هوا رقصید و رقصید.
چرخید و چرخید.
آسمون رعد زد و برق زد
دریا پر شد از موج و توفان و درختای جنگل شروع کردن به رقصیدن.
همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفتو شد و یه فرشته.
با چشای سیاه مثه شب آسمون
با موهای بلند مثه آبشار توی جنگل
اومد جلو و دست کشید روی چشای بسته آدم
آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید
هی چشاشو مالید و مالید و هی نیگا کرد.
فرشته رو که دید، با همون یه دل که نه، با صد تا دلی که نداشت عاشقش شد.
همون قد که عاشق آسمون و دریا و جنگل شده بود.
نه … خیلی بیشتر.
پاشد و فرشته رو نگاه کرد.
دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود.
خواس دلشو دربیاره و بده به فرشته.
ولی دل آدم که از بین اون میله ها در نمیومد.
باید دو سه تا دیگه ازونا رو هم میکند.
تا دستشو برد زیر استخون قفس سینش فرشته خرامون خرامون اومد جلو .
دستاشو باز کرد و آدمو بغل کرد.
خدا از اون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش.
آدم فرشته رو بغل کرد.
دل آدم یواش و یواش نصفه شد و آروم آروم خزید تو سینه فرشته .
فرشته سرشو آورد بالا و توی چشای آدم نیگا کرد.
آدم با چشاش می خندید.
فرشته سرشو گذاشت رو شونه آدم و چشاشو بست.
آدم یواشکی به آسمون نیگا کرد و از ته دلش دست خدا رو بوسید.
اونجا بود که برای اولین بار دل آدم احساس آرامش کرد
راستی من یکی از دوستانم از این دنیا رفت و دیروزم مراسم هفتش بود
و منم خیلی ناراحتم که چرا فرصت نشد که بهش بگم چقدر دوست داشتنی بود...
صمیمانه ازتون می خوام برای شادی روحش دعا کنید
ممنونم...
سلام بچه هـــــــــــــــــــــــــــــــــــا صبح همگی بخیـــــــــــــــــــــــــــــــر
مانا جان عزیزم من بهت خوش آمد گفتم و تازشم اسمتو گذاشتم تو لیست گروه های نسیم حیات
رها-رها جان عزیزم خیلی داستانت قشنگ بود.میای کانون خوب یه پستی هم بزار که ما از حرفات بهره مند بشیم
دوستون دارم قد یه دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
سلام تبسم خانم
بهت تبریک می گم ... با توجه به این پس رکورد ترکت می شه چقدر ؟
مرسی عزیزم
خوب من وسطش لغزیدم یکسره پاک نبودم اما بیشترینش160روز بوده
ماناااااااااا جون بهت خوش امد ميگم
پ.خ فعال نيست....
ميخواستم بهت پ بزنم
ايشاااااااالا موفق ميشي....
به تبسم نازنينم...........تبريك ميگم
بازم بهت تبریک می گم تبسم جان
واست دعا می کنم به ترک ابدی برسی
من اومــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
عصر همگــــــــــــــــــــــــــی بخیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
سمیه جون ممنونم عزیزم
الون جان از تو هم ممنونم
ایشالا همگی سال جدید رو با پاکی مطلق شروع می کنیم(الهی آمین)