1391 خرداد 20، 11:19
مارال جونم
واقعا دو ساله؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
خوش به حالت
دعا کن ما هم بتونیم
وایییییییییی یعنی منم میشه یه روز بیام بگم 2 ساله که کاره بدو نکردم؟
یه سوالی الان بازم میشه که حسش بهت دست بده؟ یعتی میشه که بازم وسوسه بیاد سراغت؟؟؟
[/quote]
Zara عزیزم و دوستان
چرا شما موضوع رو سخت میگیرید.
من 6 سال بود که این کارو میکردم.
هنوز باور نکردید که میتونید؟؟؟؟
الانم شهوت سراغم میاد، خوب بالاخره آدمیم دیگه!
اما خودا... نمی کنم. مثل خیلیای دیگه.
بزارید اینطور بگم روزای اولم سخت بود. شکست میخوردم. ناامید میشدم. اما باز این بچه ها بودن که امیدوارم میکردن.
10 روزو رد کردم رسیدم به ماهانه اونجام هم باز شکست میخوردم اما خوب بعدا خ خوب پیش رفتم.
کم کم یاد گرفتم که خودمو کنترل کنم.
از تجربیات بچه ها غافل نمیشدم.
آدم نماز خونی نبودم اومدم کانون دیدم که بدون ارتباط با خدا و نماز نمیتونم . تو نماز شب شرکت میکردم .
تغییراتو تو زندگیم حس می کردم.
تو خونه همه تعجب میکردن آدمی که نماز نمی خوند حالا شبای جمعه نماز شب می خونه.
ختم قرآن شرکت کردم . به خدا نزدیکتر میشدم . واین خدا بود که هوامو داشت.
دیگه خودا... واسم بی معنی شده بود.
7-8 ماه که از عضویتم گذشت تازه واردا روم حساب می کردن که شرایطمو سخت ترم کرده بود حالا دیگه احساس مسولیت هم داشتم.
هروقت هوس میکردم یاد کانون میوفتادمو تازه واردا. که از من راهنمایی می گرفتن. و دیگه این کارو نمی کردم.
الانم نیازی به خودا.. حس نمیکنم.
چون خودمو محکم کردم و از همه چیزایی که شهوت رو میاره دوری می کنم.
من توبه کردم و خدا هم با منه . این برام مهمه.
الان که دارم اینارو مینویسم بغضم گرفته و دستام میلرزه. هیچ وقت روزایی که داشتمو فراموش نمی کنم.
کانون رو دوست دارم
آدمین رو دوست دارم
و هیچ وقت فراموششون نمی کنم.
ببخشید که یه کم طولانی شد. ولی فک کنم واسه خودم لازم بود که یادم بیارم چی بودم و چی شدم.
بچه ها قوی باشید و ارادتون محکم.
بدونید دارید کار بزرگی می کنید که ممکنه زندگیتون تغییر کنه.
مساله رو جدی بگیرید
براحتی نشکنید.:s:
پاک باشییییییییید .
واقعا دو ساله؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
خوش به حالت
دعا کن ما هم بتونیم
وایییییییییی یعنی منم میشه یه روز بیام بگم 2 ساله که کاره بدو نکردم؟
یه سوالی الان بازم میشه که حسش بهت دست بده؟ یعتی میشه که بازم وسوسه بیاد سراغت؟؟؟
[/quote]
Zara عزیزم و دوستان
چرا شما موضوع رو سخت میگیرید.
من 6 سال بود که این کارو میکردم.
هنوز باور نکردید که میتونید؟؟؟؟
الانم شهوت سراغم میاد، خوب بالاخره آدمیم دیگه!
اما خودا... نمی کنم. مثل خیلیای دیگه.
بزارید اینطور بگم روزای اولم سخت بود. شکست میخوردم. ناامید میشدم. اما باز این بچه ها بودن که امیدوارم میکردن.
10 روزو رد کردم رسیدم به ماهانه اونجام هم باز شکست میخوردم اما خوب بعدا خ خوب پیش رفتم.
کم کم یاد گرفتم که خودمو کنترل کنم.
از تجربیات بچه ها غافل نمیشدم.
آدم نماز خونی نبودم اومدم کانون دیدم که بدون ارتباط با خدا و نماز نمیتونم . تو نماز شب شرکت میکردم .
تغییراتو تو زندگیم حس می کردم.
تو خونه همه تعجب میکردن آدمی که نماز نمی خوند حالا شبای جمعه نماز شب می خونه.
ختم قرآن شرکت کردم . به خدا نزدیکتر میشدم . واین خدا بود که هوامو داشت.
دیگه خودا... واسم بی معنی شده بود.
7-8 ماه که از عضویتم گذشت تازه واردا روم حساب می کردن که شرایطمو سخت ترم کرده بود حالا دیگه احساس مسولیت هم داشتم.
هروقت هوس میکردم یاد کانون میوفتادمو تازه واردا. که از من راهنمایی می گرفتن. و دیگه این کارو نمی کردم.
الانم نیازی به خودا.. حس نمیکنم.
چون خودمو محکم کردم و از همه چیزایی که شهوت رو میاره دوری می کنم.
من توبه کردم و خدا هم با منه . این برام مهمه.
الان که دارم اینارو مینویسم بغضم گرفته و دستام میلرزه. هیچ وقت روزایی که داشتمو فراموش نمی کنم.
کانون رو دوست دارم
آدمین رو دوست دارم
و هیچ وقت فراموششون نمی کنم.
ببخشید که یه کم طولانی شد. ولی فک کنم واسه خودم لازم بود که یادم بیارم چی بودم و چی شدم.
بچه ها قوی باشید و ارادتون محکم.
بدونید دارید کار بزرگی می کنید که ممکنه زندگیتون تغییر کنه.
مساله رو جدی بگیرید
براحتی نشکنید.:s:
پاک باشییییییییید .