(1393 فروردين 19، 19:12)parastoo نوشته است: [ -> ]خوش اومدی ستایش
منم خوش اومدم صفا اوردم
منور کردم خونه رو
خب شد نیاز اومد مارو دنبال خودش بکشونه این ور و اونور
در گوشتونو بیارین( یادتون باشه به اینا نگین ما 3 تا کی هستیمااااااااا )
شما 3 تا کی هستید
من که میدونم با هم دوستید . و میدونم که نیاز بابا پرستو
:smily man:
حالا باید یه کم تو کار ستایش هم سرک بکشیم
خوش اومدید . قدم 3 تاییتون بر چشم
انشا ا.. 3 تایی با هم صعود کنید به بهترین ها
اصلا من عشم کشیده به 3 تاییتون با هم اجازه بدم برید 10 روزه تا با هم پیش برید
چطور؟ه
فقط باید روزا خوب داشته باشبد ااااا
بزززززن زنگو!
بابا شرمنده میکنی مهسا جون!
پیشاپیش بگم هرگونه موردی پیش اومد من با این 2نفر هیچ نسبتی ندارما!
پ.ن:
یکی بیاد منو از پشت لپتاپ جمع کنه
از صبح تا حالا دارم نت گردی میکنم همه ی کارامم مونده :shame:
پرستو آجیمه
آجی پریم انقـــــــــــــده مهربوووووووووووووووووووووووونه ک نگو
شماهام از این آبجیا دارین؟؟؟؟
خب وقتی نیاز بابای آجی پری هست ینی بابای من نیست؟؟
ینی باباهامون فرق داره؟؟؟
مامانامونم آخه فرق داره
پس ینی آجی پری آجیم نیست؟؟؟
یکی منو توجیه کنه
(1393 فروردين 19، 22:03)niaz نوشته است: [ -> ]بزززززن زنگو!
بابا شرمنده میکنی مهسا جون!
پیشاپیش بگم هرگونه موردی پیش اومد من با این 2نفر هیچ نسبتی ندارما!
پ.ن:
یکی بیاد منو از پشت لپتاپ جمع کنه
از صبح تا حالا دارم نت گردی میکنم همه ی کارامم مونده :shame:
خودم جمع ات میکنم عزیزم
من متخصص دعوا کردنم
بدو برو سر کارات
تا کاراتم انجام ندی نمیزارم بری 10 روزه
افرین دختل گلم
خیلی ماهید هر سه تاییتون
ستایش بابامون میگه باهامون نسبتی نداره
یعنی مارو نمیخواد
مهسا هیچی بهش نوموگی؟
اونی که صفحه قبل یه چیزای قشنگ نوشته بود خداییش خیلی عالی بود منم امروز یه همچین تجربه ای کردم
به این میرسی که دنیا چیزای باارزش زیاده
تو مهمتر از این حرفایی
من میخاستم بینتون دعوا بندازم انگار خودتون دعواتون شده
خوب میدونید فکرکنم بابای شما 2 تا ... داره
وای وای
اصلا ولش کن تا ضایع نشده
سسسلااام
پرستو و ستایش جان خوشامد میگم بهتون
رها جان مثل اینکه من دیر رسیدم ،دوستان خوب راهنمایی کردن
امیدوارم مشکلت حل بشه و بهترین تصمیم رو بگیری
سعی کن خیلی مشورت کنی با اطرافیانت و یه مشاور خوب و با چشم باز تصمیم بگیری
(1393 فروردين 19، 22:03)niaz نوشته است: [ -> ]پ.ن:
یکی بیاد منو از پشت لپتاپ جمع کنه
از صبح تا حالا دارم نت گردی میکنم همه ی کارامم مونده :shame:
نچ نچ نچ
بیا
تاپیک برنامه ریزی کارت دارم!!:icare:
(1393 فروردين 19، 23:02)mahsa20 نوشته است: [ -> ]من میخاستم بینتون دعوا بندازم انگار خودتون دعواتون شده
خوب میدونید فکرکنم بابای شما 2 تا ... داره
وای وای
اصلا ولش کن تا ضایع نشده
آیا این رفتار درست است؟
من از شوما سوال میکنم خانوم مدیر
درسته که پایه های بنا شده روی اعتماد و محبت یک خانواده رو سست کنید؟
واه واه واه:icare:
دخترای گلم به صحبتای این هم خونه های تنگ نظر توجه نکنید! اینا پدرشون متواری شده حسودیشون میشه که شما سایه ی پدر بالا سرتونه
حالا جدا از شوخی مهسا من از حدودای 5م فروردین پاکم
الان توی 10روزه بیام باید از صفر شروع کنم؟!
و سنا
اتفاقا اون تاپیک برنامه ریزی رو دیده بودم و بسیار دوست میداشتم و خواستم توش شرکت کنم ولی موقعی که داشتم برا خودم برنامه مینوشتم انقد موارد زیاد بود که دیگه موقع نمره دادن و ایناش هنگ کردم!
در نتیجه بی خیال شدم!
درضمن
با تچکر از حُسن جمع آوری شما
سللآآاااآم
صبح همه ی دخترا بخیر
پرستو،نیاز،ستایش صبحونه با شما!تقسیم کار کردیم
پا میشین یا با پارچ آب بیام
شیوه ی جدید استقبال از تازه واردان عزیز
روزتوووون پرررررررر از نوررررررر و شادییییییییییییی
نیاز،عزیزم یه پیشنهاد دارم واست
بهش فک کن
برنامه ای که واسه خودت می ریزی سبک باشه بهتر نیست؟
کم کم که راه افتادی یه چیزای دیگه هم به برنامت اضافه می کنی؟
نظرت؟
گلبرگ جون مرسی از پیشنهادت
اگه به خودم بود که کلن برناممو خالی میکردم فقط تایم میذاشتم واسه فیس بوک و اینجا!
مسئله اینه که بجز دانشگا 4تا کلاس دیگه هم میرم و یجا هم کار میکنم (مدنظر داشته باش رشته م هنریه و کلی کار عملی دارم برای کلاسای دانشگاه و بیرون)
نهایتا در آستانه ی لهیدگی هستم!
این روزا رو فعلن دارم به امید فرداش میگذرونم تا ببینم خدا چی میخاد!:shame:
ای وای من هنگ کردم!
چقد مسابقه هس اینجا!
بابا من به اندازه کافی فشار کاری روم هس دیگه مغزم کشش نداره
الان من چه مسابقه هایی رو شرکت کرده بودم؟!
فرمت اعلامشون چجوری بود؟
الان من چیجوریم؟
که با این در اگر در بند در مانند درمانند
سلام
همگی خوب هستید؟
یکی یه راه حل برای خروج از تنبلی نداره به من ارایه بده؟
بمیرم واسه بابام
از صبح تا شب به خاطر ماها خودشو به اب اتیش میزنه
پیر شد بابام:bababozorg:
سلام
نسیم حیاتی های قدیم و جدید
صبحتون بخیر
مهديه جون منم مشكل تو رو دارم
تاپیک برنامه ریزی که ستاره سهیل معرفی کرد هم خیلی خوبه..
ولی خب مشکل تنبلی من یه عادت درونی شده است ..
من که خسته شدم ازش ..فقط نمیدونم چطوری خلاص شم از دستش..
بازم دلم داره چیزایی میخواد که میدونه نباید بخواد
باز خیالم دلش میخواد پرواز کنه سمت چیزایی که میدونه ممنوعه است
باز داره دلم میگیره
ولی اینبار نمیذارم
اینبار دیگه دل به دله دلم نمیدم
اجازه ی خیالم دست منه نمیذارم کج بره
بچه ها راست میگن شکست بعضی موقعه ها یه دفعه ای نیست
گاهی از چند روز قبلش شروع میشه تا میرسه به بهم خوردن همه چیز
اینبار دیگه نمیذارم فکر اینکه باید تا آخر عمرم تاوان گناهمو پس بدم ناامیدم کنه
دلم گریه میخواد
خیلی زیاد
ولی نمیذارم