بوق بوق ..
اقا برو کنار..
ویژ..
من اومدم ..
سلاااااااااااااام
خوفید ؟!
وااای خداجونمی هما رها برگشته
هورااااا
دست دست ..
کجا بودی هما رها جون ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفیسه جونم
به منم یکم از اون شکلکایه خوشگلت میدی؟
اقا من دیگه شکلک خوشمل ندارم
یکم به من شکلک بدید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زارا جونم
می بینی ؟!!
من دیگه مجبورم که گروه خودمونو معرفی کنم !!
ما
یعنی
من زارا پریسا
ترسناک ترین , شلوغ ترین , زرنگ ترین ...
گروه هستیم
حالا اگه کسی مخالفتی با حرفایه من داره
بیاد جلو !!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راستی
گلی خانوم چقدر شیطون بودیا !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها یک خاطره از راهنماییم
روزه تولد امام علی بود قرار بود جشنواره ی کیک برگذار کنیم , هر کدون از بچه ها یک کیک اورده بودن
زنگ اخر بودو همه تو حیاط ولو بودیم .
یک دفه یکی از دوستام دستشو کرد تو کیکه دوسته دیگم !! بعد همشو زد به صورتم من که تا 20 ثانیه هنگ کرده بودم! یک دفه به خودم اومدم 2 تا دستمامو کردم تو کیکه دوسته بیچارم , بعدش همشو زدم به سرو صورت اون یکی دوستم که صورتمو کیکی کرده بود !! همین طوری ادامه داشت که یک دفه یکی از بچه ها مقنعمو از سرم کشید یکی دیگه هم یا دستاش موهامو کیکی کرد !
واااای میخواستم بکشم دوستمو
یک کیک به زور از بچه ها گرفتم ( خامه ای و سبک بود )
بعد دنباله دوستم کردم
اون میدویید منم میدوییدم
بعد رفت جلویه در ورودی سالن مدرسه واستاد
( توضیح : فک کنید من با دیواره مدرسه مماس بودم یعنی اصلا داخله سالنو نمیدیدم فقط میدیدم که دوستم کناره سالن ورودی مدرسه واستاده )
کیکو سمتش پرت کردم
جاخالی داد رفت تو سالن
اما یکدفـــــــــــــــــــــــــــــه
مدیرمون که میخواست بیاد تو حیاط از در اومد بیرون
واااااااااای
کل کیک خورد بهش بدبخت شدم !!
خودتون بعدشو حدس بزنید !!
...
..
اخراج !!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پستم یکم طولانی شد !
تازه اونایه تو دبیرستانو که بگم واستون دیگه رام نمی دید تو کانون!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستووووووووووووون دارم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پااااااااااااکم