تبسم عزیزم کاملا با این چیزی که میگی آشنا هستم
فکری که از چند روز قبل تو مغز آدم کاشته میشه و هی رشد میکنه تا یجا دیگه جلوی چشمامونو میگیره..
بهت افتخار میکنم که انقدر قوی داری در برابرش مقاومت میکنی
میدونم که خدا رو خوشحال میکنی و تسلیم شیطان نمیشی
مطمئن باش خدا هم به زودی پاداش اینهمه زحمتی که برای پاک موندن میکشی رو بهت میده
در مورد گریه...
وقتایی که حس کردی گلوتو گرفته و بهت اجازه ی یه نفس راحت هم نمیده دیگه جلوشو نگیر!
گاهی یه گریه ی اساسی خیلی حال آدمو جا میاره
نذار اذیتت کنه عزیزم
بریز بیرون
انشالا همیشه شـــــــاد و سرحاااااااال باشی
نقل قول: و سنا
اتفاقا اون تاپیک برنامه ریزی رو دیده بودم و بسیار دوست میداشتم و خواستم توش شرکت کنم ولی موقعی که داشتم برا خودم برنامه مینوشتم انقد موارد زیاد بود که دیگه موقع نمره دادن و ایناش هنگ کردم!
در نتیجه بی خیال شدم!
عزیزم اولویت بندی کن
یعنی فقط مورادی با اولویت بالا رو تو برنامت قرار بده
کارهایی که تو زندگیت و رسیدن به اهداف آیندت تاثیر بخصوصی میذاره
آدم وقتی که کلی کار مثل دانشگاه و سرکار رفتن و ... رو سرش ریخته خیلی بیشتر ارزش وقت رو میفهمه و ازش بیشتر استفاده میکنه
تا آدمی که صبح تا شب تو خونست
اینو تجربه به من ثابت کرده ، حتما شماها هم تجربش کردین
پس بی خیال نشو!
منتظرتم
(1393 فروردين 21، 17:56)تبسم92 نوشته است: [ -> ]بازم دلم داره چیزایی میخواد که میدونه نباید بخواد
باز خیالم دلش میخواد پرواز کنه سمت چیزایی که میدونه ممنوعه است
باز داره دلم میگیره
ولی اینبار نمیذارم
اینبار دیگه دل به دله دلم نمیدم
اجازه ی خیالم دست منه نمیذارم کج بره
بچه ها راست میگن شکست بعضی موقعه ها یه دفعه ای نیست
گاهی از چند روز قبلش شروع میشه تا میرسه به بهم خوردن همه چیز
اینبار دیگه نمیذارم فکر اینکه باید تا آخر عمرم تاوان گناهمو پس بدم ناامیدم کنه
دلم گریه میخواد
خیلی زیاد
ولی نمیذارم
تبسم جون هر موقعی که احساس کردی وسوسه اومده سراغت بدون داری امتحان میشی
تنها راه پیروز شدن تو این امتحان هم توکل به خدا و صبر کردن بر وسوسه هاست
و بشر الصابرین ...
امیدوارم سربلند بیرون بیای
ســـــــــــــــــــلام
ما امروز حالمون خوب است و آرام شدیم خدا رو شکر
ممنون بچه ها
و یه چیزی بگم( اگه اسپم بود بگید پاکش کنم
)
چند روزه قول دادم پ.پ دیگرانو نخونم، دارم میترکم از فضولی
تنها راهی که برای پیروزی وجود داره یه مبارزه هست
مبارزه ای از جنس نخواستن
یه نخواستن که از عمق وجودت ریشه گرفته
دیگه بسه هر چی وا دادی
هر چقدر با کوچیکترین احساس بدی کوتاه اومدی
اگه فقط چند لحظه مبارزه کنی به پیروزی میرسی
باور کنید چند لحظه بیشتر نیست
زمانی که اولین فکر به ذهنتون اومد
همون لحظه اول
یه مبارزه کوچولو با یه انرژی کم مساله رو حل میکنه
فقط کافیه همون لحظه یه تکونی به خودت بدی
جهت فکرت رو عوض کنی
هر چی لفتش بدی و دیرتر اقدام کنی مبارزه سخت تر میشه و اون وقت باید انرژِی بیشتری برای پیروزی صرف کنی
پس یالله
همین لحظه اول طوری با قدرت جلوش بایست که جرات نکنه جلو روت قد علم کنه
بسم الله
خوشحالم که تبسم دوست داشتنیمون خوبه
خدا رو شکر
و مهدیه جون خیلی خوب و قشنگ بود
و گلبرگی می خواد یه کم حرف بزنه
یکی از این روزا
پیش قاضی و وکیل این دنیا
پرونده ی یه نفر رو گرفتن طرفم
گفتن فقط همین یه تیکشو بخون
گفتم نه ،نمی خواد،نمی تونستم بخونم،...
انگار جز شرمندگی چیزی نداشتم ،سرم پایین بود
اون لحظه یاد قاضی و وکیل اصلی خودمون
یاد اون دنیا و پروندم افتادم ....
دادگاه و قاضی و وکیل اینجا کجا و اونجا کجا
آدمایی که پشت این پرونده بودند کجا و کسایی مث امام علی کجا
و من کجا و ....
الههی العفو
سرمو بتونم جایی که باید بالا بگیرم
ان شاء الله
سلام
اینجا چرا اینقدر سوت و کوره؟
از دیشب تا حالا دریغ از یه پست؟
سلام
خوبی مهدیه جان؟
نه سوت و کور نیست.. از دیروز عصر تا حالا حدود 120 تا پیام پروفایل رد و بدل شده..
فعالیت هست..
ان شاء الله جنبه عمومیش بیشتر میشه..
بقیه چطورن؟
در پناه خدا..
یاعلی.
سلام بر دخترا گل نسیم حیات
در فصل بهار عجب نسیم دلنوازی میوزد در این خانه
خداراشک همه چی عالی. همه بچه ها داریم خوب پیش میریم
یه نگاه به مسابقات بندازیم میبینید چه پر رونق شده و همه با دست پر هم میان
فصل نزدیک میشه به میان ترم ها و چشم بهم بزنیم به پایان ترم
چشم را بهم بزنیم اخر ترم اومدخ . به قول اقا رامین نزدیک میشیم به فصل خدایا غلط کردم از ترم دیگه میخونم
خوب به نظر من که اصلا دیر نشده و اگه الان شروع کنیم دیگه به اون غلط کردن نمی افتیم :smily man:
نمیخام نفوذ بد بزنم ولی متاسفانه هر چی میزان استرس بیشتر باشه و امتحانام خراب خراب تر بشه به قسمت بد شکست نزدیک میشیم
پس باید از الان چاره کنیم
حالا اینهمه قصه به هم بافتم که چی بگم
که بگم بیایم دخترا دور هم درس بخونیم و همدیگه را ترغیب کنیم که درسامون زودتر بخونیم
حالا به نظر من هر کی دختر درس خون و امتحان داره بیاد یه اعلام وضعیت بکنه تا با هم یه طرح ابتکاری بریزیم
من میخام این طرح باعث بشه که خوب خونیم هم کمتر بیایم کانون
یعنی بیایم ولی مفید بیایم
خیلی حرف زدم
منتظر اعلام وضعیت هاتونم
اولین دختر درس خون دستش بالا::smily man:
سلام
من اولین دختر درس خونم
از دیروز تا حالا دارم درس میخونم
الانم اومدم استراحت
فردا دوتا امتحان دارم دعا کنید اونو که مدنظرم بیفته هفته دیگه
یعنی من درس خوندن خودمو که میبینم یاد شکور توی سریال شمس العماره میفتم
فقط اون به کار کردن عادت نداشت من به درس خوندن
دیشب سر درد گرفته بودم، مامانم بهم گفت معلومه دیگه بعد دو سال نشستی یه ذره درس خوندی مغزت تعجب کرده
الانم به قول پسر عمه زا عَلقِم درد گرفته
سلام
گلبرگ هم هست ان شاء الله
یه سوال
؟
دخملیا می خوان همینجا کتابخونه بزنن یا
جمع شن و بیان توو آمادگی برای
تحصیلات؟سالن مطالعه اونجا آمادست؟
می تونیم جمعمون که جمع شد،گروه دو نفره تشکیل بدیم!
بقیشو که این گروههای دونفره چیکار کنن نفر بعدی می گه!!!!
(1393 فروردين 22، 11:38)سنــا نوشته است: [ -> ]نقل قول: و سنا
اتفاقا اون تاپیک برنامه ریزی رو دیده بودم و بسیار دوست میداشتم و خواستم توش شرکت کنم ولی موقعی که داشتم برا خودم برنامه مینوشتم انقد موارد زیاد بود که دیگه موقع نمره دادن و ایناش هنگ کردم!
در نتیجه بی خیال شدم!
آدم وقتی که کلی کار مثل دانشگاه و سرکار رفتن و ... رو سرش ریخته خیلی بیشتر ارزش وقت رو میفهمه و ازش بیشتر استفاده میکنه
تا آدمی که صبح تا شب تو خونست
اینو تجربه به من ثابت کرده ، حتما شماها هم تجربش کردین
سلاااااااااااام
ینی سنا این حرفتو باید با آب طلا نوشت سردر انجمن
بسیار بسیار باهات موافقم
انشالا در اولین فرصت برنامه ریزی میکنم و میام تو اون تاپیک برای اعلام وضعیت
مرسی از پیگیریت دوست عزیز
(1393 فروردين 22، 22:19)گلبرگ نوشته است: [ -> ]و گلبرگی می خواد یه کم حرف بزنه
یکی از این روزا
پیش قاضی و وکیل این دنیا
پرونده ی یه نفر رو گرفتن طرفم
گفتن فقط همین یه تیکشو بخون
گفتم نه ،نمی خواد،نمی تونستم بخونم،...
انگار جز شرمندگی چیزی نداشتم ،سرم پایین بود
اون لحظه یاد قاضی و وکیل اصلی خودمون
یاد اون دنیا و پروندم افتادم ....
دادگاه و قاضی و وکیل اینجا کجا و اونجا کجا
آدمایی که پشت این پرونده بودند کجا و کسایی مث امام علی کجا
و من کجا و ....
الههی العفو
سرمو بتونم جایی که باید بالا بگیرم
ان شاء الله
بسیار بسیار زیبا و تاثیرگذار بود گلبرگ عزیز
من به تو افتخار میکنم که همچین دغدغه هایی داری
ما آدما انگار خیلی وقتا این واقعیت رو فراموش میکنیم که قراره یه روز پیش خالقمون بریم و بگیم که با اشرف مخلوقات بودنمون چه کردیم...
گاهی همچین تلنگرهایی بسیار شیرینه
ازت ممنونم
من الان دلم میخاد گرررریه کنممممممم~X(
دیروز به سان جنازه رسیدم خونه -حدودای ساعت7- گفتم بذا یه ذره بخابم حالم بهتر بشه و بعد از اذان پاشم نماز و شام و هزار و یکی کاری که باید انجام میدادم و گرفتم خابیدم....
ناگهان چشمامو باز کردم و دیدم هوا روشن شده و ساعت 7 و 45 دقیقه ی صبحـــــــــــــه
همه ی کارام که مونده نماز دیشب و امروز صبحمم قضا شد به کلاس امروز صبحمم نرسیدم (خیلی کلاس مهمی بود) و الان نمیدونم چرا خدا این کارو با من کرد!
حالا درسته خسته بودم ولی نه در حد 12 ساعت خوابـــــــــــــــ
واااااااااااای خدا الان نمیدونم چه خاکی تو سرم کنم
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
چه کسی زیر اسم من نوشته "کاربر ارزشمند" ؟!
در فلق بود که پرسید نیاز
نه خداوکیلی من با همون تازه نفس راحتترم! اگه بای دیفالت بخاطر تعداد ارسالا عوض میشه هم ترجیح میدم مسئولین عوضش کنن بذارن مثلا "خوش خواب"
با تچکر از دست اندرکاران محترم
سلام دخملیا
منم میخوام درس بخونم
یعنی باید بخووونم ...
تبسم جان کم کم عادت میکنی ...
وای چقدر کانون رو دوس دارم ...
اصلا یه حس و حال دیگه ای داره ...
نیاز عزیز خب کاربر ارزشمندی دیگه ... چه اشکالی داره
سلام
من نیز با سنا بسیار موافقم..توی دوستام دیدم کسایی رو ک چندین کار رو با هم میکنن و خیلی هم موفقن تو همش..
اما خب موضوع اینه ک من ک تو ی کار میمونم چ کنم؟!؟
ک جواب برنامه ریزی است و برنامه ریزی..
کم کم اثر خودشو میذاره و دلت نمیاد وقتت رو هدر بدی..
و
نیاز جان پیش اومده دیگه.. غصه نخور..
ان شاء الله ک خیره و خدا میخواد حواستو جمع کنی..
جبرانش کن..:ep:
و
خب دیگه ارزشمندی.. خوبه ک ...
(خوودت میتونی هر تغییری ک بخوای بدی..
)
بسی ارادت..
یاعلی.
راستی.
منم میخوام درس بخونم...
بگین چطوری و کجا؟!؟
یاعلی.
منم نوشتم تو تالار تحصیلات
هستم واسه درس