سلام عزیزانم
امیدوارم حاااااال دلتون خوب باشه
ممنون از دوستان و همگروهی های خوبم و همینطور ابجی سین سین و دریا و همه و همه ابجیای خوب و ماهم در نسیم ک بودنشون انگیزه اس و امید
راجع به سوال زینبم:
والا دلیل من برا ازدواج رسیدن به آرامشه چون خدا هم تو قران میگه از جنس خودتون براتون همسرانی افریدم ک مایه ارامش شما باشه بنظر من با استناد به همین ایه میشه گفت دلیل اصلی ازدواج کسب ارامشه
خب همین ارامش ابعاد مختلف زندگی رو در بر میگیره مثلا همین نیاز جنسی الان ک مجردیم فشار زیادی به ما وارد میکنه اما ادم وقتی ازدواج کنه دیگه نیاز نیست اینقد تو فشار باشه و به جای اینکه به راههای غیرشرعی و غیرعقلانی رو بیاره از راه حلال و بدون استرس تامین میشه والا
سوال دوم هم بنظرم ادم تا خودشو نشناخته دست به انتخاب زدن اشتباس و این تو همه زندگیمون وجود داره مثلا وقتی میخایم رشته انتخاب کنیم تو دبیرستان وقتی تو دانشگاه میخوایم انتخاب رشته داشته باشیم وقت انتخاب شغل و کلا وقت انتخاب تا یه شناخت حداقلی از خودمون نداشته باشیم نمیتونیم انتخاب صحیحی داشته باشیم
چطور وقتی کسی خودشو نیمشناسه و نمیدونه با چ شغلی ، چ رشته ای ، چ ادمی احساس خوشبختی یا بدبختی میکنه، میخواد دس به انتخاب بزنه؟
گاهی ما هیجانی میشیم و درگیر جو..مثلا یادمه سالای اخر دبیرستان بودم واله و شیدای مداح مسجدمون شده بودم
اینم داداش صمیمی ترین دوست من بود
اغا ما میرفتیم مسجد صدای این ک میومد ما وصف حالمون میشد این شعره ک میگه در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد و حافظا
تو رویاهام میگفتم اووووووووف چ باحاله شوهر ادم یه بچه مذهبی مداح باشه باهاش بری مجالسش کیف کنی برا خودت
همین حد برام مهم بود!مثلا میگفتم اگه این بچه مذهبی پاسدارم باشه ک دیگه وااااااااااااااااای منو این همه خوشبختی محاله
عمق نداشت نگاهم و نظراتم توجه نمیکردم ک این ادم شاید اصن نخوره به من (همونطور ک نمیخورد)
چون نگاه جدی ای به ازدواج نداشتم دوستامم همین مدلی بودن از ازدواج نامه های عاشقانه و تفریحهای دو نفره و تالاپ تالاپ ضربان قلب و حرفای یواشکی بین دوستامون مهم بود ن بیشتر!
حالا فکر کنید یه دختر با این ذهنیت ازدواج کنه (همونطور ک خیلی از دوستای من ازدواج کردن) چ اتفاقی میفته؟؟
بعد تموم شدن دوره عاشقی تازه میبینه ای وای چرا من از این ویژگیش خوشم نمیاد؟ ای کاش بجای این وِیژگی فلان طور بود؟ و هزاران چیز دیگه
دوستامو میبینم ک زیر بیست ازدواج کردن همه حسرت جوونی نکرده رو میخورن اینکه خیلی زود تو زندگی افتادن و تا به خودشون اومدن یکی دوتا بچه هم تو دست و بالشون بود
از اینکه رویایی ندارن و تا حدی بی اختیارن تو زندگیشون
بنظر من شروع سن خوب برای ازدواج برا هر کسی زمانیه ک خودشو بشناسه تا حد معقولی و بدونه با چ کسی و با چ ویژگی هایی میتونه زندگی کنه
اگه غیر شناخت دس به انتخاب بزنیم هم طرفو بدبخت میکنیم هم خودمونو
***
خب سخنرانی بنده به پایان رسید زینب خانم شما چایی پخش کن ملت خوابشون نبره