سلام رها رها جونم.
بابت اطلاع رسانیت خیلی خیلی ممنونم، دست گلت درد نکنه
اما من فکر می کنم که یه خنده ی تاثیر گذار لزوما یک خنده ی با صدای بلند و قهقهه دار نیست.درست است که ما وقتی به خندیدن با صدای بلند تحریک می شویم که خنده ی با صدای بلند هم شنیده باشیم.همئن طور که در برابر تبسم یک نفر کمتر پیش می آید که بخندیم و این طبیعی است
گاهی از شنیدن خنده با صدای بلند نه تنها لذت نمی بریم بلکه چندشمان می شود یا حتی می ترسیم!!!!!!!!!! اما پیش هم می آید که تبسم گرم شخصی ما را به ملکوت اعلی می فرستد
به هر حال خیلی دوست دارم این نظر منه
هرچه باورهای اساسی انسان و اعتقادات او سست تر باشد، وقتی که در شرایط مادی بهتری قرار می گیرد، از
آن سوء استفاده ی بیشتری خواهد کرد و تمام امکانات و استعداد های خود را به کار می گیرد تا به آ ن لذت
های زودگذری که لحظه لحظه ی عمرش را به آ نها می فروشد و با هر بار تکرار آنها بنیان انسانیتش را به هم
می زند و جا را برای آنها خوش می کند، برسد. متاسفانه اینچنین است و صد افسوسکه من نیز تاکنون اینگونه
بوده ام.همیشه با امکاناتی که در اختیار داشته ام سعی در برآوردن نابجای غرایز نموده ام وهمیشه از موقعیتم
سوءاستفاده نموده ام.
می دانم که توبه و استغفار لفظی کمترین تاثیر را در از بین بردن سیئات ندارد اما ازین جهت که شاید زمینه
سازی باشد برای آمادگی روحی برای توبه، ای خدای بزرگ ای ستار عیب پوش مرا با تمام گناهانم ببخش و با
لطف بی انتهایت خساراتی را که به بندگانت وارد آورده ام، چه از جهت عدم انجام وظیفه ام نسبت به آنها وچه از
لحاظ تاثیرات بدی که وجود نا انسانانه ی من بر روی آنها داشته است، جبران کن.آمین
الان بدترین چیزی که آزارم می دهد، تاسف و
پشیمانی است. افسوس از آن همه آرزویی که داشتم و با فوت وقت آنها هم آنچنان محو شده اند، که حالا که
گاهگاهی نوشته هایی از دوران راهنمایی ام و یا جدید تر را می بینم، حتی در تصورم هم نمی گنجد که زمانی
چنین آرزوهایی داشته ام. بله، انسان اینگونه است که می تواند در کشمکش میان خوبی ها وبدی ها از ملائکه
هم فراتر رود یا از حیوانات هم فروتر افتد.و من بیچاره ی اضل، اکنون که به از دست رفتن آن همه استعداد و
توانایی و موقعیت وشرایط فکر می کنم گاهی حتی فکر خودکشی و نجات از دست نفسم حداقل در این دنیا به
سراغم می آید، اما افسوسکه آنچنان زبون نفسشده ام که حتی جرات آنرا هم ندارم.نه دیگر باید کاری کرد
اینبار جرات یافته ام که خودم را بکشم از هیچ چیز ترس ندارم
بله دلبستگی هایم را هم از بین می برم که بتوانم خودم را بکشم،هیچ چیز نمی تواند این بار مانعم بشود
خودم را می کشم و از نو می سازم. آدمی می سازم که لیاقت دوستی با دوستان گلی مثل شما را داشته باشد
که لیاقت زندگی در این دنیا را داشته باشد،که نه تنها مایه ی بدبختی خودش و بقیه ی انسان ها نشود بلکه بتواند زندگی اش را وقف آنها کند
در این دنیای خاکی و با این هوس های مادی نمی توان انسان بود و انسانانه زیست باید دنیایی دیگر ساخت و آدمی دیگر
اری دوستان گلم
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست آدمی دیگر بباید ساخت وز نو عالمی