(1395 اسفند 2، 21:24)خاله شادن نوشته است: [ -> ]اهااااان ممنون عزیزم
ای بابا پس من چقد عیب جویی کردم خودم خبر نداشتم
استغفار کن خاله جونم ، من یه بار با همین عیب جوییا امتحان شدم ، خیلی بد خوردم ، هنوزم دارم عواقبش رو پس میدم
ارسال شده از HTC_D626phs با استفاده از kanoon
سلام دخترا
چقدر دلم براي اين جا تنگ شده بود. منتظر يه وقت خالي تپلم كه بيام كلي زير و رو كنم حرفا رو.
چند روز بود داشتم به سختي مقاومت ميكردم. امروز كه تقويمم رو نگاه كردم متوجه شدم چرا. دارم اين عادت رو به عنوان يه اتفاق فيزيولوژيك نگاه ميكنم كه فقط بايد بهش زمان داد كه از بدن پاك بشه. همون طوري كه يه معتاد به مواد مخدر زمان ميخواد. پس به بدنم ميگم كه تحمل كنه و به نفعشه و من براش فكراي خيلي قشنگ تري دارم تو سرم.
بيست روز گذشت. اون اول كه اومدم اين جا ثبت نام كنم عمرا فكر نميكردم بيست روز طاقت بيارم. از هر روز و روزي چند بار به بيست روز پاكي؟!
خوشحالم. خدا بهمون توان و فهم بده كه طبق صلاح خودمون رفتار كنيم انشاالله...
همگروهياي قشنگم رو بگو! ( هرچند هنوز ليستي پيدا نكردم و منبعم پست عموپورنگي حوا جونمه)
دختراا ما اوليم ها!
سلاام من هر دفه تصمیم میگیرم ترک کنم چون خیلی پشیمون میشم و احساس گناه میکنم واسه همینم قلق خودمو پیدا کرده بودم هروقت این حس سراغم میومد میدونستم چیکار کنم تو عرض یه دیقه این حسو فروکشش کنم ولی دیگه خسته شدم به خدا میخوام واقعا ترکش کنم من میخوام دیگه غسل نکنم به خاطر این کار میخوام دفه بعدی که غسل میکنم به خاطر بودن با همسرم باشه ن تو خلوت گناه کردنم دیگه خیلی خسته شدم خدایا دستمو بگیر نزار اشتباه برم جز درخونت تو بگو کجا برم
من میتونم
سلام بچه ها
دیشب خیلی تو فشار بودم خیلی هم تمایل داشتم
هی منصرف می شدم هی متمایل می شدم هی ذکر میگفتم هی ی چیزی درونم میگفت بابا اشکال نداره حالا طوری نمیشه کح
هی ذهنمو منحرف میکردم هی باز خودم! فعالش میکردم
هی میرفتم سمتش هی دستمو پس میکشیدم(همه اینا تو ذهن رخ میداد)
تاااااااااااااا اینکه
خداروشکر شاید بتونم بگم برای اولین بار بدون اینکه حرکتی بکنم بدون تغییر پوزیشنم این وسوسه رو رد کردم اونم فقط با یاداوری اینجا و حرفای داداش رضا تو سایت چهل توبه
صبح چ حس خوبی داشتم
شکرت خدا
سلام عزیزای دلم, اینهفته نتونسم سری به انجمن بزنم بخاطر مشغله کاری, ولی همش حرفای کانونیها تو ذهنم بود روز تولدیکسالگیم دلم میخواس بیام بگم تولدمه ولی انقد سرم شلوغ شد که یادم رفت ,پنج روز پیش وارد دو سالگی شدم به یاری خدا, خیلی هفته خوبی بود اصلا وقت نکردم تو خونه بمونم خیلی خسته هستم ولی ذهنم آرامش داره چون میبینم یکهفته دیگه هم بخیر و شادی و پاکی گذشت ,الهی شکر
هستی۷۰/گروه دوم/هفته اول سبز
(1395 اسفند 5، 22:15)parastu نوشته است: [ -> ] (1395 اسفند 5، 9:16)انیس نوشته است: [ -> ]گل دخترا هم گروهیای خودم
دختر خورشید
Queen
m12
man2
parastu
حالتون چطوره؟
اسم گروه به تصویب رسید؟؟ دختــران نسیــم آیا؟
سلام,انیس جان, من دفعه اولمه دارم تو مسابقه شرکت میکنم اسم تیم رو به اسم من بذارید:پرستوها
آخه ما هممون مثل پرستوها به انتظار بهار پاکیمون هستیم .
البته اگر دوست داشتین ,فقط یه پیشنهادبود
سلام عزیزم
از نظر من هیچ مشکلی نداره.
اسم گروه ما: پرستوها
ان شالله که ما پیروز می شیم
ممنون انیس خانم,
parastu/گروه پرستوها/سبزسبز
مبارکه زینبی خانم
انشالله عروسی بقیه بچه های گروه
دختر خورشید /گروه پرستوها / هفته اول الحمدلله سبز
ارسال شده از HTC_D626phs با استفاده از kanoon