1396 مرداد 21، 0:16
(1396 مرداد 20، 23:29)mojgan نوشته است: [ -> ]مژگان عزیزم نمیدونم چ چیزی تو گذشته وجود داشته ک میترسی اما بیخیال باش و باتمام وجود برای آیندت آماده شو ..حتی رد شدن رهگذرا از کنارهم و برخورد نگاه ها هم حکمت خداست و حتما ی چیزی میدونه ک وقایع رو اینجوری پیش میبرهچ میدونی شاید طرفودیدی و درنگاه اول ازش خوشت اومد بدبین نباش و خیلی راحت تصمیم بگیر این زندگی تو هستش و آخرش باید خودت تصمیم بگیری ..من تجربه ندارم اما میگم ک استرس وناراحتی نده ب خودت انشالله ک خیره و همه چیزای خوب انتظار تورو میکشن.من ک منتظر خبرای خوبت هستم عزیز جان(1396 مرداد 20، 23:10)rezvaneh نوشته است: [ -> ]سلام مژگان جان,بسلامتی,ان شاءالله که خیره
نمیدونم درسته اینارو بگم یا نه ولی مطمئنم خودت خییییلی بهتر از من میدونی
مژگان جونم عزیزدلم آینده توعه, حتما باید بشناسیش,میدونم تحت فشاری بخاطر این فشاره که میخوای حتی نشناسیش که جوابت منفی نباشه... این خوشحالیا اولشه ها...اگه بعدا تو زندگی مشکلی پیش بیاد همینایی که خوشحالن به دادت میرسن؟ فشار خانواده زیاده,حرف مردم زیاده,ولی مگه تو برای مردم زندگی میکنی؟باورکن پس فردا یه مشکل داشته باشی میگن به ما چه میخواستی زنش نشی ما که چاقو نذاشته بودیم زیر گلوت, مژگان جونی تو خیلی عاقلی..لطفا تصمیم عاقلانه بگیر...بذار این فشار ادامه داشته باشه اما با دست خودت آیندتو خراب نکن... خواهش میکنم بدون شناخت دقیق و کامل باهاش عقد نکن...من برای خودت میگم خودتم خوب میدونی
ممنون رضوانه جان. تحمل ندارم يك بار ديگه يكى رو بشناسم، دل ببندم و دوباره شكست عشقى بخورم.
پ ن:دوست داشتن.عشق .نفرت.شکست عشقی همش برا انسانه ..زندگی آسونی داره اما خب سختی هم هست تا فرزند آدم تجربه داشته باشه ب گذشته فکر نکن ..ب چیزی ک تو رو عقب میکشه باعث میشه احساس بدی داشته باشی فکر نکن..ب اینده فکر کن ک میتونی دوباره شیرینی عشق و حس کنی .همه چ خوب میشه..زیاد درد نکن خوشگل جان.