(1392 بهمن 19، 21:08)ترلان نوشته است: [ -> ][quote pid=304267 dateline=1391852378]Homa_a
سلام گل دخترا
سلام ترلان جون دل به دل راه داره آخه
کتاب که خودت گفتی خیلی خوبه ولی یه راه بلند مدته
به نظر من در کل خیلی خوبه که آدم بیشتر شنونده باشه ولی اگه کم حرفیت غیر عادیه خب از علایق خودت بگو
مثلا حرف اینه که خیلی برف اومده فلان جا میتونی بگی که از برف خوشت میاد یا نه یا یه خاطره در این مورد تعریف کنی
یا دعا کنی واسه اونا که ممکنه مشکل براشون پیش اومده ولی همین فکرا رو بلند بگی به دوستات
یا اگه حرف در مورد یه شخصه خاصه نظرتو در موردش بگو مثلا اینکه به نظرت فلان کارش درست نبود یا از فلان رفتارش خوشت میاد
دقیقا همون چیزایی که اون لحظه بهشون فکر میکنی بیشترش رو میتونی به زبون بیاری خب
ولی من اکثرا دوستامو میبینم که درمورد علایقشون باهم حرف میزنن خیلی ام کتاب نخوندن ممکنه یه خورده کسل کننده باشه ولی برای شروع
خوبه
مـــــــــــــــــــــــــرسی
دارلینگم
راس میگی طولانی مدته
امروز که بیرون بودم روزنامه گرفتم یکم به روزتر باشم
اخه صحبت راجب هوا هم دیگه خیلی کلیشه ای شده
اما همیشه اولین آپشنه
اخه یه جیزم هست من به شدت درون گرام . .همش تو عالم خودمم
[/quote]
ا
لان دارلینگ این وسط چیکارس که ازش تشکر میکنی .ها
اجازه هست بفرستم برا پارازیت؟؟
سلام
ترلان جون منم دقیقا مثل توام
بیشتر وقتا دلم می خواد حرف بزنم اما نمی دونم چی بگم
گاهی وقتا به خاطر کم بودن اطلاعات عمومیه
اخبار گوش دادن یا مجله و روزنامه خوندن خیلی برای من موثر بود
حرف زدن درمورد اخبار روز سوژه ی خوب و داغیه واقعا
یا حرف زدن از تجربه ها و خاطرات گذشتم در مورد موضوعی که بحث میشه
الان هم مدتیه کتاب خوندن رو شروع کردم خیلی خوبه و لذت میبرم واقعا
گاهی وقتا هم کم حرفیم ربطی به اطلاعات عمومی نداره
فقط نمی دونم چی بگم انگار زبونم قفل میشه
با اینکه اعتماد بنفسم هم خوبه نسبتا
فعلا رو آوردم به کتاب های روانشناسی
...
ساحل جون ان شاء الله مشکلت هرچی که هست حل بشه عزیزم
...
فرناز جون پارازیت اینجاست (یه مجله ی طنز درباره ی اعضای کانون
)
..\/..PARAZIT..\/\/...
سلام
بچه ها چرا فک میکنین بده حرف نزدن؟!؟
اصلا لزومی نداره همه همه چی رو بدونن..و صاحب نظر باشن!
بهترین حالت و هنر اینه ک تو حوزه کاری خودتون تخصص داشته باشین ..تو حوزه اخلاق و رفتار حرفی برای زدن داشته باشیم..
اگه نه ک طرز تهیه خورشت آلو رو میشه از همه جا پیدا کرد و حفظ کرد و کلاس گذاشت..(مثالو نیگا..
)
و
پراکنده بودن خیلی ب بازیابی اطلاعات لطمه میزنه..
یعنی اگه هی از ی شاخه ب ی شاخه دیگه بریم اطلاعات ناقص و پراکنده ای وارده ذهنمون میشه.. نمیتونیم درست دسته بندی کنیم و ب همین دلیل نمیتونیم درست بازیابی کنیم..
خوبه ک توی دریافت اطلاعات نظم و دقت داشته باشیم..
اینو بگم ک.. کسی ک خوب گوش کنه... یعنی هم ب چیزای خوب گوش کنه هم با کیفیت.. اطلاعاتش بالا میره..
تنها مرجع ما کتاب نیست.. روزنامه ها برنامه های تلویزیونی.. سایت های اطلاع رسانی.. و خیلی جاها میشه اطلاعات مفید و مناسبی ب دست آورد..
اما کلا میگم کم حرف زدن و ب جا حرف زدن خیلی بهتر از پرگویی و چرت گفتنه..حتی اگه ب قیمت تو چشم نیومدن و دیده نشدن باشه..
ی دوستی دارم تو همه چی اظهار نظر میکنه .. یعنی اینقدر ک گاهی دلم میخواد بهش بگم خواهش میکنم بسه..
همیشه همه چی اون از همه بهتره و همیشه هر چی میگه درسته...
(همونی ک تو صندلی داغ سنا بهش اشاره کردم..
)
اگه اینطوری باشیم ی وقتی میشه ک خودمون هم فک میکنیم ای دل غافل.. نکنه ی جای ی خبری هست و ما علامه بودیم خودمون خبر نداشتیم..
عجب و تکبر میاد و اونوقت دیگه نمیشه خیلی چیزا رو درست کرد..
باید مراقب باشیم..
خلاصه ک ان شاء الله اخلاق خوب و بد رو درست کنیم تو خودمون..بقیه چیزا حل میشه..
در پناه خدا..
یاعلی.
من که دوست دام کم و کمتر حذف بزنم
اصلا شکایت و شکوه نکنم
باور کنید حرف نزدن یه جاهایی خیلی جواب میده
منم با حرف سها موافقم
راستشو بخاین خوشبختانه یا متاسفانه من خیلی خوب حرف میزنم
یعنی میتونم اگه بخام 2 ساعت سخنرانی کنم
ولی حرف نمیزنم چون راحت ترم
حرف نزدن خیلی راحت تر
هر چی بیشتر حرف بزنی اخر شب محاسبه کارات بیشتر و
در نتیجه در اخرت هم بارت سنگین تر
کم حرف نباشید ولی نیازی نیس همه جا سخنران باشیم
و در ضمن در همه حالات مهم این که خودتون را بپذیرید و از خود خودتون راضی باشید و سرزنشش نکنید
تویی که الان خودت را برا کم حرفی سرزنش میکنی
فردا هم که سخنران خوبی شدی خودت را برای حرف هات سرزنش میکنی
به نظر من همون باشید که روحیه( فطرت) خودتون میطلبه و ازش لذت میبرید
(1392 بهمن 18، 0:14)سنــا نوشته است: [ -> ] (1392 بهمن 17، 21:38)سـُـها ^‿^ نوشته است: [ -> ]سلام
من اسمم تو لیسته هست.. اما هیچی نگفتم ک...
سها جون پس نفر بعدی تویی .قبول؟؟؟؟؟؟؟
سلام
هان؟!؟
یعنی من از مشکلات و دغدغه هام بگم؟!؟
کسی نمیخواد من نوبتمو بدم بهش؟
در پناه خدا.
یاعلی.
نه سها جان
زود اقرار کن
:d
ایکن اند خباثت
یه چیزی بگم میون کلامتون؟
خب میگم
یه چند وقت پیش فکر کنم یه ماهی میشه که اومدم اینجا یه سری حرفایی زدمو دردودل کردم
میخواستم بگم که بعد از اینکه به اون چیزی که میدونستم درسته ولی سخـــت بود عمل کردم ،
زندگیم عوض شده ... آرامش و نشاطم بیشتر شده
اصلش اینه که ارتباطم با خدا ازین رو به اون رو شده
ایمان آوردم به اینکه تو یه قدم بردار خدا ده قدم سمتت میاد ...
آدمو شرمنده میکنه واقعا ...
(1392 بهمن 20، 17:02)Homa_a نوشته است: [ -> ]یه چیزی بگم میون کلامتون؟
خب میگم
یه چند وقت پیش فکر کنم یه ماهی میشه که اومدم اینجا یه سری حرفایی زدمو دردودل کردم
میخواستم بگم که بعد از اینکه به اون چیزی که میدونستم درسته ولی سخـــت بود عمل کردم ،
زندگیم عوض شده ... آرامش و نشاطم بیشتر شده
اصلش اینه که ارتباطم با خدا ازین رو به اون رو شده
ایمان آوردم به اینکه تو یه قدم بردار خدا ده قدم سمتت میاد ...
آدمو شرمنده میکنه واقعا ...
سلام
چرا پس مال من صدق نکرد!
چرا خدا قدماش رو برنداشت به سمت من!
چرا کمکم نمیکنه!
چرا ؟
دوستش دارم
به حکیم بودن و حکمتش ایمان دارم
دارم صبر میکنم دارم صبوری میکنم دارم زجر میکشم
چرا آرومم نمیکنه
هیچی ازش نمیخوام جز آرامش
فقط همین
الان دارم سعی میکنم سرم رو شلوغ کن تا به آرزوهام برسم
اما انگار آرزوهام دارند ازم فاصله میگیرند!
چرا دقیقا باید بهم ثابت بشه تو به آرزوهات نمیرسی
به آنچه داری قانع باش!
همینها سهم و قسمت توست!
چرا؟!
میخوام رشد کنم
میخوام اونجور که میخوام رشد کنم
میخوام مثل اونهایی باشم که دوست دارم!
چرا؟
چرا؟
چرا جوابمو نمیده!
چرا باهام حرف نمیزنه
چرا آرومم نمیکنه!
من که دارم در راه اون میرم
اونطوری که اون میخواد دارم رفتار میکنم
پس چرا تنهام گذاشته
چرا به حال خودم رهام کرده
چرا داره اذیتم میکنه
چرا کمکم نمیکنه
چرا؟
چرا؟
چقدر صبر کنم!
این اتفاقای جورباجور....!
بازم شکر.بازم دوستش دارم.تمام دنیامه.اما دنیای خودم رو هم میخوام.به کمک اون میخوام.بابت چیزهایی که ازم گرفته شد و من تو از دست دادنش هیچ نقشی نداشتم.
میخوام دنیامو با کمک اون بسازم.
واسه حکیم و قادر و مهربونی سهله!
ای خدا دستامو بگیر!بلندم کن!کمکم کن! میخوام اونی باشم که تو میخوای!میخوام به کمال علمی و معنوی برسم
ساحل جان البته من کوچیک تر از اونی ام که بخوام نصیحت کنمو این حرفا!
ولی اون چیزی که به نظرم میرسه اینه که اشتباه شما اینجاس :
(1392 بهمن 20، 22:07)ساحل نوشته است: [ -> ]الان دارم سعی میکنم سرم رو شلوغ کن تا به آرزوهام برسم
اما انگار آرزوهام دارند ازم فاصله میگیرند!
چرا دقیقا باید بهم ثابت بشه تو به آرزوهات نمیرسی
به آنچه داری قانع باش!
همینها سهم و قسمت توست!
همین " آرزو" داشتن ...
حتی برای مقامای معنوی ام به نظرم درست نیست یعنی خوبه ها! خوبه که آدم بخواد ولی اینکه اونا هدف بشن درست نیست
شاید یه مرز باریکی باشه بین اینکه واقعا خدا رو بخوای یا کرامت و کمال معنوی!
با اینکه در ظاهر یکی هستن اینا ...
سلام دوستای خوبم
خوبین؟
روم نمیشه بیام اینجا
از بس نیومدم
ولی همه ی پستارو میخونماااا
اومدم بگم ک ما همیشه مسابقه پاکی تا نوروز داشتیم
هرکی هست بسم الله
اسم منم بنویسین تو لیستتون
همه میخوایم سال جدید با پاکی شروع کنیم
هستین دیگه؟