اینجا چه خبره؟
به نظر آقایون به نسیم نفوذ کردن!
خواهش میکنم عزیزم خودمم وقتی خوندمش همین حالی رو داشتم که الان شما داری
واقعا احساس کردم الان میدونم چطوری باید کار کنم و چطوری تو این مسیر قدم بردارم
شکرخدا که برات خوب بود و خدا عاقبت بخیر بکنه « داداش رضا» رو
بچه ها حوصله غر شنیدن رو دارید اندکی؟!
من معمولا ی شش ماه از سال بیکارم
نه ک خودم بخوام ن بیکار میشم زوری!
سال 97 رو به خودم گفتم امسال سال روبرو شدن با ترسهام خواهد بود چون موفقیت رو ورای ترس هام دیدم و میبینم اما میدونید بچه ها با ترس روبروشدن ترس داره
تردید داره دلهره داره اما و اگر داره
امسال باید چندتا تصمیم بزرگ بگیرم که زندگیمو خیلی تحت الشعاع قرار میده
نمیدونم درسته که بشینم و کامل متمرکز رو دکترا شم یا نه کنارش برای استخدامیا هم بخونم چون امسال من 32 ساله میشم و با مدرک من دیگه رنج سنی ام تقریبا پر میشه
نمیدونم وارد زمینه تخصصی ای که میخوام بشم یا بازم بیشتر تمرکزم رو آزمونهای استخدامی و دکترا باشه
وقتایی بی پول میشم ترسهام بیشتر میشه از اونجایی که بسیار قد هستم تو مسائل مالی و سالهاست از پدرمادرم پول نمی گیرم ، تا وضع مالیم میریزه بهم خودمم بهم میریزم قدرت تصمیم گیریم ضعیف میشه حالا مشکل اعتماد بنفس رو به هممممممممه اینا اضافه کنید
متاسفانه من این معضل رو دارم اعتمادبنفسم مشکل داره فرد با اعتمادبنفسی نیستم خیرسرم معلم هستم ولی هنوز اگه بخوام تو ی جمع غریبه حرف بزنم اول ک سرخ میشم بعدم دست و پامو گم میکنم
گفتم امسال رو ویژه رو اعتمادبنفسم کار کنم این نشد که من دائم درگیر این موضوع باشم
تازه الان یادم اومد ک در عید سه چهار کیلو اضافه کردم
.. اینقده استرسشو دااااااااااارم هی قیافمو میبینم هی حرص میخورم هی بیشتر میخورم
..
میخواستم برم تهرون ی سری ب نمایشگاه کتاب بزنم دیداری با دوستان تازه کنم ولی موجودیم کافی نمی باشد
میشه ی روزی بیاد من دغدغه مالی نداشته باشم عایا؟
خلاصه اینم از احوالات ما ..من باس ی جا غر میزدم دیگه قرعه فال به نام نسیم زدن
خاله شادن منم مشکل مالی دارم ؛ درد من اما انگاری بیشتره
دو روزه باید برم مصاحبه کار صبح تا بعد از هره و برام واقعا خیلی فرق می کنه کار با همچین تایمی با کارای دیگه که تا عصر هستن اما میترسم برم
می ترسم برم بازم جور نشه ! می ترسم برم یه مدت بازم از اونجا هم در بیام ! می ترسم بازم رئیسم عوضی از آب در بیاد ! دیگه اصلا می ترسم واسه مصاحبه برم
باورتون می شه ؟
خداییش حق داری
والا منم پولام که تموم می شه دیوونه می شم اعصابم خرد خاکشیر می شه و اعصاب بقیه رو هم خرد می کنم !
نمی دونم چطور ممکنه اما یکی از بچه ها که حقوق ثابت و بیمه داشت می گفت از باباش هم پول تو جیبی می گیره ! ممکنه ؟
منم خیلی سر دو راهی ام !
گاهی می خوام مهاجرت کنم به خارج یا به یه شهر بزرگتر !
گاهی می خوام یه شغل کوچولو با ساعت کم و در آمد محدود داشته باشم که بقیه روزم خالی باشه و زندگی کنم گاهی فکر می کنم یه شغل داشته باشم که همه روزم رو پر کنه و شب خسته و کوفته فقط واسه خواب بیام و اون شغل در آمد قابل توجهی داشته باشه که این همهه سال بی پولیم رو بتونم جبران کنم و تا جوانم یه سرمایه و پس اندازی جور کنم !
گاهی می خوام کلا بگذرم و برم دنبال کار هنری !
ولی از فکر آزمون استخدامی کلا اومدم بیرون ! به نظرم میاد مال از ما بهترونه ولی اصلا خودمم دیگه حوصله درس ندارم . خدا رو شکر دکتری و آزمون استخدامی خود به خود از لیست مسیرهای ممکن زندگیم در اومدن
بلاتکلیفی خیلی سخته وحشتناکه و بیشترم بابت همه اون ترس هاست
کاش نمی ترسیدم و شنبه می رفتم مصاحبه
کاش نمی ترسیدم
گاهی احساس می کنم کاش تموم بشه این حیات مسخره که هر روزش با هزار فکر می گذره ولی بدون هیچ پیشرفتی
پ.ن
حالا که درد دل خاله رو شنیدین غر و غر و درددلهای منم بشنوین دیگه