خدا نکنه می توانم شوخیشم دوست ندارم چنین حرفی در مورد دوستان که توام جزوشی بشنوم
اگه به رفتن باشه که من اول صفم ولی عزراییل کور خونده
شلغم زیاد بخور، دمنوش آویشن هم یادت نره. خوب استراحت کن تا زود خوب شی.
شین ساما تو چرا تازه بیددار شدی؟ از کی خوابیدی؟ اونوقت شب خوابت میبره؟
بچه ها من به شدت کمک لازمم، ذهنم رفته سمت پورن و دلم میخواد پورن ببینم. ازصبح کلی فیلم دیدم تو فیلیمو اما فایده نداشت و از سرم هنو نپریده
یه خبر خوب هم بدم دانشگاهم با کلی شرط و شروط و قول وقراز و منت قبول کرد پایان نامه امو ادامه بدم و دفاع کنم
خیلی خوشحالم
چشم
به به چه خوی مبارک باشه مهرخدا جان
دیگه حسابی روش وقت بذار
شاید راه حلش فیلیمو نباشه و باید به جاش پا شی برقصی
من شکستم
منو حذف کنید بچه ها.
ان شاءالله به ۲۰ روز پاکی که رسیدم برمیگردم.
هم گروهیای عزیزم شرمندم.
فعلا تا ۲۰ روز آینده خدانگهدار
دختر جون اگه قرار بریم پاک شدیم برگردیم که دیگه اینجا کانون ترک نبود
کانون پس از ترک بود
این قرتی بازیا رو بذار کنار
نازی خانم، می توانم جان راست میگه
قراره به کمک هم تلاش کنیم
شکستی و لغزش داشتی، اوکی
کاریه که شده. دوباره بلند شو و بقیه پاکیتو ادامه بده
و مواظب خودت و همگروهیات باش
بیا به همگروهیات بگو چی شد که لغزش داشتی و ازش چه عبرتی گرفتی
تا خودت و ما اون اتفاق یا فکر یا..... باعث نشه دوباره ما رو صعیف کنه
نازی برگرد و به هیچ وجه از کانون جدا نشو چون باعث تنهایی باعث میشه نشخوار ذهنی داشته باشی و خدا نکرده سریالی میشی
من هنوز از سرم نپریده و رقصم بلد نیستم و اهلش نیستم
چون خسته بودم شانس اوردم دیشب زود خوابم برد
البته این پریود هم بی تقصیر نیست، تموم شه باز تا یک دو هفته شدت خواستنم بیشتر از الان میشه
(1398 آذر 24، 0:51)Nazy نوشته است: [ -> ]من شکستم
منو حذف کنید بچه ها.
ان شاءالله به ۲۰ روز پاکی که رسیدم برمیگردم.
هم گروهیای عزیزم شرمندم.
فعلا تا ۲۰ روز آینده خدانگهدار
سلام نازی خانم عزیز
به قول مهرخدا عزیز تشریف بیارید ،بفرمائید چی شده؟
ما تو رو دوست داریم ،اگه برید خب منم شکستم برم،بقیه هم شکستن برن که دیگه گروه ندالیم
سلام
امروز به یه نفر که بانی تمام مشکلاتم هست ،پیام دادم که چیزی را که دسش دارم برام بیاره،
زنگ زد،مسدودش کرده بودم ،میدونستم صداش را بشنوم همه چیز برمیگرده از ابتدا،
گفتم پیام بده،ولی همین چند تا پیام دلتنگم کرد،
کاش فعلا در این وضعیت پیام نداده بودم
سلااااام به همه ی نسیمی های گل
خوبین؟ اوضاع خوبه؟
چه خبرا؟ چه کارا می کنید؟
آقا امشب برنامه رسیدگی به پوست و ماسک نداریم؟
بیاید بگید ببینم چه ماسک های دست سازی بلدید
تولد دوباره عزیزم
ارزش خودتو بدون
هر کسی لیاقت دلتنگی نداره
ممنون از محبتت کوئین خانم عزیز
اره ارزش نداره ولی دل نمیفهمه،
امشب رفتم تو وسایل گشتم یه جانماز خوشکل با تسبیح رنگ رنگی پیدا کردم ،کتاب نهج البلاغه را هم دیدم،
یه کوچولو حالم بهتر شد ولی نه کاملا،دلتنگم
اگه کانون نبود ،بی برو و برگشت کاری دس خودم میدادم
سلاااام
برنامه ی پوست رو بذارید فردا
من می خوام ماسک سیاه بزنم
بقیه چی؟
سلام
الان یه کابوسی بدتر از روزای قبل دیدم
علتشو میدونم عذاب وجدانمه که دارم
و ناراحتم بخاطر اینکه دیروز لغزش داشتم و شکستم
و علت این لغزش رو هم میدونم
کاملا متوجه بودم اوضاع چقدر بده و خطریه و نزدیک شکستنم
دو سه روزه بد درگیرشم و به روی خودم نمیارم
یه علتش بخار عادت ماهانه است که همیشه قبل و بعد و مدتش لغزشم بیشتر میشه
علت دیگه اش نشخوار ذهنی بخاطر یه ماجرایی بود که باعث میشد و میشه که از خودم متنفر شم که چرا جرات ایستادگی و دفاع از خودم رو ندارم
علت دیگه اش اینکه هرکاری کردم نشد حواسمو پرت کنم و ذهنمو ازاد کنم خواستم بیام کانون و سرگرم کنم خودمو که نمیدونم چرا هرکاری میکردم با هر بروزر یا نت همراه یا نت وایفای سعی میکردم کانون باز نمیشد سایتهای دیگه راحت باز میشد اما کانون گیر میکرد از وقتی که وبلاگ کانون اصافه شده این اتفاق برام زیاد میوفته
الان از خودم بدم میاد و این خیلی خطرناکه چون باید سعی کنم اروم شم وگرنه همین حس به خودم کافیه که نابودم کنه و سریالی شم
درسته از لحاظ منطقی نمیخواستم این اتفاق بیوفته ولی حس میکنم اگر احساسی هم نمیخواستم شاید رخ نیمداد برای همین از خودم بدم میاد
از یه طرف بدم میاد و خسته شدم از خ ا از طرفی نمیکنم و بدنم به سمتش کشیده میشه و میخواد روحیه ام بد میشه و مثل سگ پاچه میگیرم و گند میزنم به اطرافیان و روابطم، از طرف دیگه به خودم میگم بزنم به سیم اخر و برم یه دوست پسری چیزی پیدا کنم از طرف دیگه میگم کار درستی نیست، از طرف دیگه میدونم با شرایطم حاصر نیستم زندگی کسیو سخت و بدبختش کنم به خاطر نیاز جنسی خودم این خودخواهانه است، از طرفی میگم اصلا منی که این همه تو این زمینه شدت و نیاز دارم چرا ازش به عنوان.... کار استفاده نکنم، از طرفی میگم تو بیجا کردی چنین قکری حتی به ذهنت میرسه
از طرفی...
از طرفی...
دارم دیوونه میشم کم اوردم شاید از الان به بعد که درگیر پایان نامه میشم این حسام کمتر شه چون سرم شلوغ شه
از خودم خجالت میکشم من اون دختری که همه فکرشو میکنن نیستم و حس میکنم یه نقاب دختر خوب بودن برای همه زدم و تظاهر میکنم به خوب بودن
مهر خدا عزیز فک کنم همه ما که درگیر این مسئله هستیم ،تا حدودی افکارمون مثل هم هست،
سرزنش کردن خودمون چیزی را درس نمیکنه،
انشاله بتونیم از این مسئله رهایی پیدا کنیم،
من برای فرار از این مسئله دوس پسر داشتم ،ولی دوس پسرم فقط باعث شد من معتادتر بشم،
و اینم بگم درسته در افکارم به س.ک.س با دوس پسر فکر میکردم ولی فکرش را نمیکردم در واقعیت انجام بدم،
من هم جنس باز بودم،خ.ا کردم،دوس پسر هم داشتم ،با چند تا مرد زن دار هم به صورت پیامی دوس بودم،
ولی فقط روحم نابود شد،
همه چیز را از دس دادم،