1389 مهر 15، 12:30
سلام سلام ...
آره سهای عزیزمون رفته .. امیدوارم در کمال صحت و سلامتی و باشه ... و خدا همیشه همراهش باشه ...
دلم براش تنگ می شه ، وجود اون توی کانون آرومم می کرد و من به خاطر این پاکی مادامش بهش تبریک می گم و ز خدا می خوام بهش کمک کنه که تا همیشه پاک بمونه ...
-------------
اما خوب حالا باید سعی کنیم که مثل سها پاک بمونیم و اگر روزی خواستیم از کانون بریم همه به همون اندازه بهمون افتخار کنن ...
پس یا علی ....
خوب خانوما بیاید و از خودتون خبر بدید که من منتظرم ...
بیاید و شاد و پر انرژی بریم جلو .. غمها رو پشت سرمون بذاریم و خنده رو به لبهامون مهمون کنیم ...
حتی در زمانی که مشکلات کمرمون رو خم کرده به زندگی بخندیم و بهش بگیم منمو تو و همین لحظه ... پس نمی ذارم غصه و ناراحتی این لحظه رو ازم بگیره ...
یادتون باشه که هدف هاتون رو فراموش نکنید ، اراده کنید و به خدا توکل کنید ...
زندگی کنید و با لبخندتون دیگران رو به زندگی تشویق کنید ...
عصبانی نشید ...
مهربون باشید ...
ساده و بی ریا باشید .. توی این دنیایی که اطرافمون پر از آدمایی که بی خودی زندگی می کنن ، ما باید زندگی کردن رو بهشون یاد بدیم ...
اگر نیرنگ کردن ، ما سادگی رو بهشون یاد بدیم ..
ما لبخند زدن رو بهشون یاد بدیم ...
پس اخماتونو باز کنید و به دنیا لبخند بزنید ... با خودتون تکرار کنید:
که دنیا چقدر زیباست ، من خوشحالم ، من می خندم ، من شادم ، من مهربونم ، من خودمو دوست دارم .. چون خدام مهربونه ، چون خدام دوستم داره ، چون دنیا قشنگه ....
----------------------------------------
بخون و آرامش بگیر
خدایا ............
جسم من دشتی است ...که بذرنیکی درآن می کارم و با نام تو آن را آبیاری می کنم تا گل عطرآگین حضورت درقلبم بروید
راستی تا به حال فکر کردید نقطه آغاز دلدادگی کجاست ؟
یا این که ، چه جوری آدم ها اهل دل می شن ؟
تا به حال شده دلت رو جایی گِروی کسی یا چیزی بذاری !
دلت رو به صفای چه چیز می بخشی ؟ یه نگاه ، یه صدا ، یه خوبی یا شاید هم یه حس و یه عشق .
اگه معرفت توی وجودته ومرام توی خونت ، اگه خراب یاری و می خوای دل ناقابلت تحفه ناچیزی باشه واسه دلدار، توی راه دلدادگی ناشناختی قدم بذار. توی این راه ، دل حرف اول رو می زنه ، پشیمونی نداره ، راهیه که هیچ تیشه ای به ریشه ات نمی زنه و قافله قافله امید ، بهت می بخشه . دلت زیر پا گذاشته نمی شه و به جای شمع ، خورشید ، خونه دلت رو روشن می کنه .
باید بگم ، آسوده خاطر باش کلید قلبت رو به الهه ای می بخشی که شاه کلید همه خوبیها ست و صفای دلت صفای خاطردلداری می شه که واژه های عاشقانه مقابلش سربه سجود می گذارند و زندگیت با عشق عاشقی است که عشق می آفرینه . چرا که خدا هرگز ازما جدا نیست و نهایت هستی ماست
اگه آماده راهی ، با ذکرقشنگ یا رب قدم اول رو جانانه ، قاطعانه وخالصانه بردار و پیام اول دلدادگی رو آذین بخش جانت کن که اهل دل ودلداده ها ، دل هیچ کس رو نمی شکنند بلکه تا اونجا که بتونن دلی به دست می یآرند .
اولین گفت وگوی عاشقانه در غروب خورشید امروز، با دلی پرازشکفتن و جوانه زدن هستش که می خونیم ،وقتی عشق به دروازه ی وجود می کوبه یعنی اینکه ازتنگناها بیرون بیا ....
باید بدونیم که عمیق ترازیک نامیم ، عمیق ترازیک ظاهر، ما یک جانیم . جانی که فقط عشق می شناسه و آرامشی مطلق رو حکم فرماست . اونجا که کلام ، تنها با حضورمهرجاریه و اندیشه تنها ازمهرنشات میگیره و منفی ها ازژرفای نامفهوم قضاوت ها رخت بر می بنده و فقط عشقه که حاکم هست وخواهد بود برهمه چیز.
ای کاش ازتارنفس پرندگان عاشق توکالبد من هم دمیده می شدش تا به اون رهایی و عروج برسم .
ای کاش می تونستم تمام ذرات خاک رو لمس کنم وبه تمام موجودات بفهمونم که زندگی با یاد خداست که زیباست . و لحظات شب رو تا به سحربرای معبود زنده کردن چقدرپرمعناست .
گاهی وقت ها سکوت چقدررساترازفریاده و اون سکوت ، خداست که نزدیک ماست و ما حس اش میکنیم . شاید سکوت ، نهایت صدا باشه ، نهایت عشق باشه و نهایت بودن و بخاطرهمینه که اینطورخاموشه . دوست داشتن معبود چقدرزیباست ، نیازی که درنهایتش عشقه و صدایی که درنهایتش ، خاموشیه . شاید اگه سکوت صدامی کرد رساترازفریاد میشد .
ای کاش این تن خاکی من همون فریاد من باشه وروح من همون عشق وسکوت. چون می دونم که تن خاکی مثل فریاد کوتاه و زودگذره . عشق الهی تا پایان دنیا بامنه حتی اگه منوبسوزونه وخاموش کنه
پس تمام سپاس ازآن او که هیچ دلی به هیچ کس غیرازاو خوش نیست و فراموش نکن که تنها یاد خداست که آرام بخش دل هاست.
منبع : http://www.kindness.blogsky.com/1389/02/
آره سهای عزیزمون رفته .. امیدوارم در کمال صحت و سلامتی و باشه ... و خدا همیشه همراهش باشه ...
دلم براش تنگ می شه ، وجود اون توی کانون آرومم می کرد و من به خاطر این پاکی مادامش بهش تبریک می گم و ز خدا می خوام بهش کمک کنه که تا همیشه پاک بمونه ...
-------------
اما خوب حالا باید سعی کنیم که مثل سها پاک بمونیم و اگر روزی خواستیم از کانون بریم همه به همون اندازه بهمون افتخار کنن ...
پس یا علی ....
خوب خانوما بیاید و از خودتون خبر بدید که من منتظرم ...
بیاید و شاد و پر انرژی بریم جلو .. غمها رو پشت سرمون بذاریم و خنده رو به لبهامون مهمون کنیم ...
حتی در زمانی که مشکلات کمرمون رو خم کرده به زندگی بخندیم و بهش بگیم منمو تو و همین لحظه ... پس نمی ذارم غصه و ناراحتی این لحظه رو ازم بگیره ...
یادتون باشه که هدف هاتون رو فراموش نکنید ، اراده کنید و به خدا توکل کنید ...
زندگی کنید و با لبخندتون دیگران رو به زندگی تشویق کنید ...
عصبانی نشید ...
مهربون باشید ...
ساده و بی ریا باشید .. توی این دنیایی که اطرافمون پر از آدمایی که بی خودی زندگی می کنن ، ما باید زندگی کردن رو بهشون یاد بدیم ...
اگر نیرنگ کردن ، ما سادگی رو بهشون یاد بدیم ..
ما لبخند زدن رو بهشون یاد بدیم ...
پس اخماتونو باز کنید و به دنیا لبخند بزنید ... با خودتون تکرار کنید:
که دنیا چقدر زیباست ، من خوشحالم ، من می خندم ، من شادم ، من مهربونم ، من خودمو دوست دارم .. چون خدام مهربونه ، چون خدام دوستم داره ، چون دنیا قشنگه ....
----------------------------------------
بخون و آرامش بگیر
خدایا ............
جسم من دشتی است ...که بذرنیکی درآن می کارم و با نام تو آن را آبیاری می کنم تا گل عطرآگین حضورت درقلبم بروید
راستی تا به حال فکر کردید نقطه آغاز دلدادگی کجاست ؟
یا این که ، چه جوری آدم ها اهل دل می شن ؟
تا به حال شده دلت رو جایی گِروی کسی یا چیزی بذاری !
دلت رو به صفای چه چیز می بخشی ؟ یه نگاه ، یه صدا ، یه خوبی یا شاید هم یه حس و یه عشق .
اگه معرفت توی وجودته ومرام توی خونت ، اگه خراب یاری و می خوای دل ناقابلت تحفه ناچیزی باشه واسه دلدار، توی راه دلدادگی ناشناختی قدم بذار. توی این راه ، دل حرف اول رو می زنه ، پشیمونی نداره ، راهیه که هیچ تیشه ای به ریشه ات نمی زنه و قافله قافله امید ، بهت می بخشه . دلت زیر پا گذاشته نمی شه و به جای شمع ، خورشید ، خونه دلت رو روشن می کنه .
باید بگم ، آسوده خاطر باش کلید قلبت رو به الهه ای می بخشی که شاه کلید همه خوبیها ست و صفای دلت صفای خاطردلداری می شه که واژه های عاشقانه مقابلش سربه سجود می گذارند و زندگیت با عشق عاشقی است که عشق می آفرینه . چرا که خدا هرگز ازما جدا نیست و نهایت هستی ماست
اگه آماده راهی ، با ذکرقشنگ یا رب قدم اول رو جانانه ، قاطعانه وخالصانه بردار و پیام اول دلدادگی رو آذین بخش جانت کن که اهل دل ودلداده ها ، دل هیچ کس رو نمی شکنند بلکه تا اونجا که بتونن دلی به دست می یآرند .
اولین گفت وگوی عاشقانه در غروب خورشید امروز، با دلی پرازشکفتن و جوانه زدن هستش که می خونیم ،وقتی عشق به دروازه ی وجود می کوبه یعنی اینکه ازتنگناها بیرون بیا ....
باید بدونیم که عمیق ترازیک نامیم ، عمیق ترازیک ظاهر، ما یک جانیم . جانی که فقط عشق می شناسه و آرامشی مطلق رو حکم فرماست . اونجا که کلام ، تنها با حضورمهرجاریه و اندیشه تنها ازمهرنشات میگیره و منفی ها ازژرفای نامفهوم قضاوت ها رخت بر می بنده و فقط عشقه که حاکم هست وخواهد بود برهمه چیز.
ای کاش ازتارنفس پرندگان عاشق توکالبد من هم دمیده می شدش تا به اون رهایی و عروج برسم .
ای کاش می تونستم تمام ذرات خاک رو لمس کنم وبه تمام موجودات بفهمونم که زندگی با یاد خداست که زیباست . و لحظات شب رو تا به سحربرای معبود زنده کردن چقدرپرمعناست .
گاهی وقت ها سکوت چقدررساترازفریاده و اون سکوت ، خداست که نزدیک ماست و ما حس اش میکنیم . شاید سکوت ، نهایت صدا باشه ، نهایت عشق باشه و نهایت بودن و بخاطرهمینه که اینطورخاموشه . دوست داشتن معبود چقدرزیباست ، نیازی که درنهایتش عشقه و صدایی که درنهایتش ، خاموشیه . شاید اگه سکوت صدامی کرد رساترازفریاد میشد .
ای کاش این تن خاکی من همون فریاد من باشه وروح من همون عشق وسکوت. چون می دونم که تن خاکی مثل فریاد کوتاه و زودگذره . عشق الهی تا پایان دنیا بامنه حتی اگه منوبسوزونه وخاموش کنه
پس تمام سپاس ازآن او که هیچ دلی به هیچ کس غیرازاو خوش نیست و فراموش نکن که تنها یاد خداست که آرام بخش دل هاست.
منبع : http://www.kindness.blogsky.com/1389/02/