(1395 تير 5، 14:07)می توانم نوشته است: [ -> ]اهان به نکته مهمی اشاره کردی
1 الان بی کاری پس با ر4تن اونجا چیزی از دست نمی دی
2 الان دانشگاه خاله خاله بازیه بری بعدش پیشنهاد مقاله نوشتن و تمرین دادن و ترجمه و ... واست میاد که پول خوبی داره
من یه بار تو حدود دو ماه 700 اینا دراوردم تازه کم کار گرفتم
3 فردا که خواستی مصاحبه دکترا بدی همین تدریس می شه واست پوین مثبت
4 چهارتا استاد داره اونجا میتونن خواستگار باشن
5 از جو علمی خارج نمی شی و درسایی که بلدی مرور می شه واست بعد تو ازمون استخدامی نتیجه بهتری میگیری
در ضمن اگر استادات واست معرفی نامه میدن برو بگیر
یقول بچه ها میتی
عزیزم من همه اینکارا رو کردم..مقاله نوشتم تز کار کردم ترجمه کردم زبانم بدک نیست اما تو ترجمه قوی نیستم.....
با اساتیدم همه ارتباط دارم مشکل من نبود خاستگار نیست بخدا مشکل من اینه کی قراره منم مثه ادمای دیگه زندگی کنم بی دغدغه این که ای خدا چقد مونده تو حسابم! وای قیمتا چرا اینطوری بالا پایین میشه..چقد موند واسه سبزی و کوفت و زهرمار
من خسته ام میتی خسته ام! دلم بی مسئولیتی میخواد بی دغدغه بودن..دوستام روزی یه مدل میپوشن سرزنده و شادابن بایدم به من بگن سرشار از انرژی منفی هستی
اونا پشتشون به باباشون گرمه
سایه بابام مستدام باشه الهی ولی از این نداری خسته شدم جوونیم پر از حسرت شده
پر از دغدغه شده
پر از ترس از اینده و نداری شده
دلم خواست یه بار حقوق گرفتم خیلی شیک برم چرخ بزنم اونچیزایی که میبینمو بگیرم نه که صدبار برم پشت ویترین نگاش کنمو بار صد و یکمین ببینم فروش رفته
کرخت شدم..بی دستو پا .. دلم یه خواب طولانی ای بدون بیدار شدن میخواد
یه خلا..
الان درد من رزومه ناقصم نیست درد من مالیه فقط کاش ارامش مالی نسبی داشتم بخدا..
ممنون که وقت گذاشتی میتی جان ایشالا به انچه که میخوای برسی
(1395 تير 5، 15:40)خدا همراهمونه نوشته است: [ -> ]سلام نسیمیا
سلام رقیه جان.خوش اومدی عزیزم. ثبت نام چی؟
شادن جان ناامید نباش عزیزم. حرفای میتی خوب بودنا.
من عاشق دخترای محجبه خوش پوشم. باعث میشن آدم از دینش بیشتر لذت ببره.
گلی اگه جایی بری کار کنی و بعد صحبت کنی ک بعضی ساعتا باید برم تدریس فکر نکنم مخالفت کنند.
حالا برو دنبال دانشگاها انشالله قبول میکنند. بعدم ب قول میتی فرصتای بیشتری گیرت میاد. استادات شرکت ندارن بری اونجا کار؟
زبانتم اگه خوبه ترجمه هم میتونی انجام بدی حتی وقتایی ک توی اتوبوسی یا وقتای مرده دیگه.
دنبال کار خونگی هم برو. بیار برای مامان و بابات ک توی خونه انجامش بدن. تقریبا پول خوبی توشه. حداقل خرج روزمره رو میشه باهاش درآورد و بقیه درامد رو پس انداز کرد.
بابت زنداداشتم ناراحت نباش. اون در حد شخصیت خودش صحبت کرده.تو در حد شخصیت خودت ببخشش و ب دل نگیر.خدا همه چیزو میبینه. ی روزی شاید همون زنداداشت محتاج تو شد عزیزم.
از خدا ناامید نباش. از خودتم ناامید نباش. نگو خاک بر سرم. این جمله فوق العاده منفیه و باعث میشه روحیه ات رو از دست بدی.
سلام عزیزم
ممنون از ابراز همدردیت
دانشگاه سراسری که رزوممو گفتن تکمیل کن بعد میذاریمت تو نوبت..بخاطر شرایط کاریم نرسیدم تکمیلش کنم الان دارم دو سه تا مقاله هام کامل میکنم میفرستم این ور اون ور..علمی کاربردی نداره رشته منو شهرستانم نمیتونم برم پول رفت و امدم بیش از حقوقم میشه
محل کارمم قبول نمیکنن ساعاتی نباشم و به ازای ساعاتی که نباشم کسر میکنن حقوق رو حالا اداره کار هر زری میزنه این کارفرماها براش تره هم خورد نمیکنن
ترجمه کار کردم ولی فن ترجمه ام خوب نیست بندگان خدا گناه دارن بیخودی کارشون خراب میشه
مادرم بیش از 70 درصد پوکی استخوان داره چشمش اب مروارید داره با 60 سال سن
پدرم کلا طفلی از کار افتادس ارتروز زانو و چشمای ضعیف و تیروئید و فشارخون بالا با 70 سال سن
این بندگان خدا چیکار میتونن بکنن؟ دلم نمیاد اینطوری عذابشون بدم
هر چند اونا همیشه راضی ان
شکر هر چند جدیدا خدا رو نمیفهمم ادم عاطفی ای هستم زود اشکم در میاد گریه هامو میکنم ولی میدونم اثری تو سرنوشت من نداره
پولداره روز به روز پولدارتر میشه و فقیره روز به روز حسرت به دل تر و فقیر تر
کی به کیه؟ فعلا که میتازونن
حداقل این دنیاشون خوشه حالا اون دنیا رو نداشتنم نداشتن
منو امثال من که ن اینجا رو داریم نه اونجا رو
کلا بهر تماشای جهان افریده شدیم
به این نتیجه رسیدم دوستم حق داره بگه سرشار از انرژی منفی هستی
امروز اینجا رو ماتمکده کردم
نخواستم با دوستای فضای حقیقیم حرف بزنم که باز سیل نصایحشون شروع بشه
ممنون که وقت گذاشتی
این روزا که میگذرن جوونی و عمر منه بدرک بذار بگذره کی به کیه 29 سالش این مدلی رفت مابقیشم به هر بدبختی ای باشه میگذره
عزیزم اینجا راحت باش ما نخوایم حرفای همو بشنویم پس به چه دردی میخوریم
واقعا هیچکدوم کاری از دستمون بر نمیاد برا اون یکی،جز دعا کردن و شنیدن حرفای همدیگه
ولی من هنوز اون حسم قویه در موردت
خدا خیلی بزرگه
بهت حق میدم الان از دستش شاکی باشی
ولی میبینی تهش هیشکی جز اون نمیتونه کمکت کنه
تو داری تلاشتو میکنی انشالا خدا هم کمکت کنه یه راهی تو زندگیت باز کنه که دلت خوشحال بشه و کارات بیفته رو روال
الهی آمین
(1395 تير 5، 16:37)sheydaei نوشته است: [ -> ]عزیزم اینجا راحت باش ما نخوایم حرفای همو بشنویم پس به چه دردی میخوریم
واقعا هیچکدوم کاری از دستمون بر نمیاد برا اون یکی،جز دعا کردن و شنیدن حرفای همدیگه
ولی من هنوز اون حسم قویه در موردت
خدا خیلی بزرگه
بهت حق میدم الان از دستش شاکی باشی
ولی میبینی تهش هیشکی جز اون نمیتونه کمکت کنه
تو داری تلاشتو میکنی انشالا خدا هم کمکت کنه یه راهی تو زندگیت باز کنه که دلت خوشحال بشه و کارات بیفته رو روال
الهی آمین
فدات شم عزیزم..ممنون از لطفت
خودم دوس ندارم بد و بیراه به خدا بگم نعوذ بالله میدونم تهش اونه که همه کارس فقط بخودش قسم دلم میخواد یه کم سرعت راه اندازی کاراشو بیشتر کنه واسه من
تاج سری
مواظب خوبیات باش
شادن جان خیالت راحت راحت ک اینجا هر حرفی بزنی کسی ناراحت نمیشه. بقول شیدا اگه حرفای همو نشنویم پس چیکار کنیم. ادرسته کاری برای همدیگه نمیتونیم انحام بدیم ولی حداقلش اینه ک ی کمی خودمونو خالی میکنیم. منم ی موقعی خلی مشکل داشتم و ب کسی نمیگفتم ولی میومدم اینجا حس بهتری پیدا میکردم.
عزیزم خب اگه بری تدریس توی داشنگاه، جتی اگه سرکارت از حقوقت کم کنند حق التدریست میتونه جبرانش کنه. بنظرم توی دانشکاه بری خیلی موقعیتای شغلی بهتری در کنارش برات پیدا میشه.
ماشالله ب این همه غیرت و نجیبیت عزیزم ک برای خانوادت زحمت میکشی. باور کن خدا ی جور خیلی خیلی عالی کمکت میکنه. منم همون حس شیدایی رو نسبت بهت دارم.
.gif "Khansariha (69)")
راستی ی چیزی هم میخام بگم البته میترسم ناراحت بشی برای همین ترجیح میدم ک نگم ولی حس میکنم بتونه کارساز باشه
بگو حتما..من که خاله شماها هشتم
ناراحت نمیشم
الانم خیلی بهترم به لطف همراهی شما
اتفاقا میخواستم بگم الان که دارم فکر میکنم میبینم خیلی نعمتها دارم که خیلیا ندارن
سالمم.خونواده اصیل و معتبر دارم..نونمون حلاله..صدای قران تو خونمون هس..بابامم شاید حقوق بازنشستگیش درست شه اونم طفلی حال روحیش خوب بشه
اینم یه امتحانه دیگه..ادم وقتی دلش میگیره همه چی خیلی خیلی براش بزرگتر میشه زن داداشم حرفای خوبی نزده بود از دیشب که شنیدم تا همین الان فقط گریه میکردم
ما که نه کاری بهشون داشتیم خدا شاهده نه حرفی میزدیم نه هیچی..هر وقتم میرفتیم خونشون بشور و بساب داشتیم یه لحظه اخ نمیگفتیم و با عشق حتی دستشویشم میشستیم
خدا هدایتش کنه دل شکستن کار خوبی نیست
خدا بزرگه..هر کی یه جور امتحان میشه اینم امتحان منه دیگه
خیلی خیلی عذر میخام اینو میگم. شاید ناراحت بشی ولی میخاستم بگم چون میگی پدرت از کارافتاده س میتونه توی کمیته تقاضا بده. اینطوری هم حقوقی میدن هم برای خرج دارو درمان خودش و مادرت کمتر هزینه میدید. البته انشالله ک حقوق پدرت رو بدن و دیگه نیازی ب اون کار نباشه.
شادن جان خواهشا ناراحت نشیا.اصلن قصد توهین نداشتم. من الان یکی از اقوام درجه یکم زیر پوشش کمیته س چون اونم از کار افتاده س. البته اون سنش زیاد هم نیست ولی ی بیماری گرفت ک باعث شد از کار افتاده بشه.
و تمام نعمت هایی ک گفتی همشون بهترین چیزایین ک خیلی ها آرزوشو دارن. همین ک خانوادت دنبال پول حلالند و ابرومندند و خداروشکر اصالت دارند.
زن داداشتم زیادی دورش نچرخید. من خودم وقتی متاهل شدم توی اقوام شوهرم ک میرفتم مثل جمع فامیلی خودمون براشون کار میکردم. بعد دیدم اینا مثل فامیل خودمون نیستند.براشون ایجاد توقع شده. انتظار دارند حتمن کار کنم جتی اگه دختراشون کار نکنند. بعد ی جایی خوندم وقتی برای دیگران کار میکنی مثلا خونه مادرشوهر ظرف میشوری وقتی ازت تشکر کردند نگو وظیفه م بوده یا کاری نکردم. فقط ی لبخند بزن. اینطوری براشون ایحاد توقع نمیشه. بعد ک اینکارو کردم و کمترم کار کردم دیگه توقعشون از بین رفته تقریبا.
شمام زیادی دور زنداداشت نچرخین ک هوا برش داره فکر کنه از شما سره
بازم عذر میخام اگه ناراحتت کردم. من ک ندیدمت یا نمیشناسمت چون فضای مجازی بود مطرحش کردم وگرنه اینکارو نمیکردم.
(1395 تير 5، 17:12)خدا همراهمونه نوشته است: [ -> ]خیلی خیلی عذر میخام اینو میگم. شاید ناراحت بشی ولی میخاستم بگم چون میگی پدرت از کارافتاده س میتونه توی کمیته تقاضا بده. اینطوری هم حقوقی میدن هم برای خرج دارو درمان خودش و مادرت کمتر هزینه میدید. البته انشالله ک حقوق پدرت رو بدن و دیگه نیازی ب اون کار نباشه.
شادن جان خواهشا ناراحت نشیا.اصلن قصد توهین نداشتم. من الان یکی از اقوام درجه یکم زیر پوشش کمیته س چون اونم از کار افتاده س. البته اون سنش زیاد هم نیست ولی ی بیماری گرفت ک باعث شد از کار افتاده بشه.
و تمام نعمت هایی ک گفتی همشون بهترین چیزایین ک خیلی ها آرزوشو دارن. همین ک خانوادت دنبال پول حلالند و ابرومندند و خداروشکر اصالت دارند.
زن داداشتم زیادی دورش نچرخید. من خودم وقتی متاهل شدم توی اقوام شوهرم ک میرفتم مثل جمع فامیلی خودمون براشون کار میکردم. بعد دیدم اینا مثل فامیل خودمون نیستند.براشون ایجاد توقع شده. انتظار دارند حتمن کار کنم جتی اگه دختراشون کار نکنند. بعد ی جایی خوندم وقتی برای دیگران کار میکنی مثلا خونه مادرشوهر ظرف میشوری وقتی ازت تشکر کردند نگو وظیفه م بوده یا کاری نکردم. فقط ی لبخند بزن. اینطوری براشون ایحاد توقع نمیشه. بعد ک اینکارو کردم و کمترم کار کردم دیگه توقعشون از بین رفته تقریبا.
شمام زیادی دور زنداداشت نچرخین ک هوا برش داره فکر کنه از شما سره
بازم عذر میخام اگه ناراحتت کردم. من ک ندیدمت یا نمیشناسمت چون فضای مجازی بود مطرحش کردم وگرنه اینکارو نمیکردم.
عزیزمهربونم
چرا ناراحت بشم؟ نه ابجی جانم اینقد هستن ادمایی که نیازمندتر از ما باشن تو جامعه..راستش اصلا دلم نمیاد رو این گزینه فکر کنم..
یکی رو میشناسم یه پاکت چایی واسه یه سالشونه فکر کن اونا دیگه تو چ شرایطی هستن کمیته حق همچین ادماییه
داداش من ماشالا خیلی وضعش خوبه کمکمونم میکنه هر چند هر از گاهی توام با منت و حتی توهین هس ..حرمت بابا مامانمو گاهی نگه نمیداره که خانمشم جرات پیدا کرده بپره به مادر بیچاره من که از دیوار صدا در میاد از این نه! بخاطر همین با هر خفتی باشه تحمل میکنم ولی رو نمیندازم
ظاهر زندگی ما رو کسی ببینه اصلا فکر نمیکنه همچین اوضاعی داشته باشیم الحمدلله الان خیلی خیلی بهتر از قبل شده خداروشکر
ممنونم ازت که بودی اینجا ابجی من
فقط ابجی هیچوقت نامحرم شوهرت نباش اگه دردی تو خونوادش دیدی اونو چوب نکن نزن تو سرشون خصوصا اگه ادمای مظلومی بودن دلمونو خیلی بدجور شکونده خیر سرش دکتره مثلا
تو ماهترینی میدونم
فدای قلب مهربونت ک فکر دیکرانم هستی. انشالله خدا ب خودت و پدر و مادرت عزت و بزرگی و سربلندی در این دنیا و اون دنیا عطا کنه. به هممنون عطا کنه.
و توصیه ت رو هم بابت خانواده همسر حتمن آویزه گوش میکنم هرچند تابحال بهشون بی احترامی نکردم.
قربونت ک انقدر خوبی. انشالله هرروز بهتر از قبل بشه زندگی تو و زندگی هممون حتی برادرت. هممون محتاج دعاییم
خاله شادان خیلی ممنون.تو همین گروه دیگه شرط موندم تو گروه ثبت نامه
سلام شقایق جان. خوبی کم پیدا؟خوش برگشتی.
رقیه جان کم کم سین سین جان میاد ثبت نامت میکنه. ناراحت نباش . الان ک هستی و داری باهامون حرف میزنی. نمیخای خودتو معرفی کنی. چند سالته چیکارا میکنی؟البته هر طور دوست داری معرفی کنیا. خیلیم معرفی نکن ک برات دردسر بشه یهو یکی بشناستت.
(1395 تير 5، 17:52)خدا همراهمونه نوشته است: [ -> ]سلام شقایق جان. خوبی کم پیدا؟خوش برگشتی.
رقیه جان کم کم سین سین جان میاد ثبت نامت میکنه. ناراحت نباش . الان ک هستی و داری باهامون حرف میزنی. نمیخای خودتو معرفی کنی. چند سالته چیکارا میکنی؟البته هر طور دوست داری معرفی کنیا. خیلیم معرفی نکن ک برات دردسر بشه یهو یکی بشناستت.
وااااااای شرمنده ام گلی جان من 29سالمه خوشبختم
دشمنت شرمنده رقیه جان. خب پس تقریبا نزدیک ب همه سنامون. شادن هم 29 سالشه. منم 26 سالمه.
کانون خوش میگدره؟ اون چیزی هست ک دنبالش بودی؟