برنامه ی من:
خب من خیلی خیلی وقته که درگیرم و اصلاً وقتی درگیرش شدم نمیدونستم دارم درگیر چی میشم و اسمش چیه و این چه حسیه و اصلاً به چه دردی میخوره. فقط یه کنجکاوی بچگونه بود.
یه روز خیلی اتفاقی تو سایتی مطلبی دیدم که اسمش به نظرم مناسب این قضیه اومد.
رفتم خوندمش و سرم گیجید
بعد از اون خیلی تلاش کردم که بذارمش کنار. اما نمیشد. به دلایلی که میگم.
من فکر میکردم اون دقیقه ی آخره که باید جلوش رو گرفت.
همیشه به خودم میگفتم "نه بابا من ظرفیتش رو دارم"
غافل از این که شنیده ها و دیده ها اگه همون لحظه اثر نذارن، بالاخره یه روزی کار دست آدم میدن.
امام علی علیه اسلام میفرمایند که چشم هاتون رو از این جور چیزا ببندید و اگه یه وقت دیدید، با توبه و گریه اون رو از چشماتون بیرون کنید
این بود که همیشه تا آخر صبر میکردم و اون آخر هم یه توجیهی پیدا میکردم بالاخره!
از وقتی اومدم کانون اولاً چون میبینم خیلیا مشکل من رو دارن و میتونن باهاش کنار بیان، دیگه توجیهی ندارم.
پس یکی از عناصر برنامه م اینه که تو کانون بمونم
2. فیلمای غیر ایرانی رو از رو کامپیوترم پاک کردم.
3. فیلم غیر ایرانی دیدن ممنوع کلاً! چه احتیاجیه؟ بشین درستو بخون بچه
4. حرف زدن با آدمایی که اهداف شومی دارن ممنوع
5. نماز بخونم و قرآن بخونم و بدونم که خدا داره نگاهم میکنه
6. لباس معقول بپوشم همیشه. که نه خودم اذیت شم نه کس دیگه ای.
به نظرم خیلی مهمه که رو تاثیری که رو بقیه هم میذاریم فکر کنیم. خدا رو خوش نمیاد واسه سهل انگاری ما یه نفر گیر کنه... کسی چه میدونه؟ شاید اونم به خودش قول داده بوده که دیگه تکرار نکنه
7. ایمان دارم به کاری که میکنم و راهی که میرم.
میدونم واسه شکستن ساخته نشدم.
گذشتن از این عادت یه فصل جدید از زندگی من رو میسازه.
اولا من خجالت میکشیدم این جا پست بدم.
اما الان باور دارم
که مهم نیست کجا واستادی. مهم اینه که داری به کدوم سمت میری
همارها جون، راجبه چیزی که نوشتم فقط میتونم بگم خوشحالم که اتفاقی که واسه من افتاد جدی نبود. یه کنجکاوی بچه گانه بود که وقتی فهمیدم در واقع اسمش سو استفاده بوده خرد شدم. اما خدا رو باید روزی هزار بار شکر کنم که جدی نبود و میتونست خیلی بدتر از این باشه.
منم این چیزا دیوونه م میکنه.
واسه همین دیگه نمیذارم کسی هیچ دخترخانومی رو نیگانیگا کنه:smiley-yell:
شاید اگه اون تلنگر به من نمیخورد، الان انقدر مواظب خودم نبودم تو جامعه.