دلتنگ روزهایی هستم که صدایت میکردم و میگفتی جانم...
برادر عزیزم دلم برایت تنگ شده است..
تنگ که میگویم، نه مثل تنگی پیراهن…
دلتنگی من، شبیه حال نهنگی است که
به جای اقیانوس او را در تنگ ماهی انداختهاند…
دلم برایت تنگ شده است…
این یعنی ریههای من،
دم و بازدم نفسهای تو را کم آوردهاند…
با هر منطقی حساب کنید خستم...
لرزش دستامو به دست کی بسپارم
دل شکستما به دل کی گره بزنم
رفتی و نشسته گرد و غبار روی دلم
خاک گرفته خاطرات دوتاییمون کنج اتاق
نفس ها شماره افتاده تو نبودنت
چه کنم با قرص های خوابی که شده رفیق شب های تنهاییم
شکستم شکستم تو تنهایی هایی که تو برام رقم زدی
گذشتم گذشتم گذشتم از مرور خاطرات تو
#محمدحسین
#تنهاترین_سردار
#کانون_بند
#بغض
چیزی نمیخوام جز
یه اتاق تاریک
و یه موسیقی بیکلام : )
آهنگِ بیکلام که گوش بدم، روحم با غمهام دست به دست هم میدن
داغ برادرم کمرم را شکست...
یه دیالوگی بود تو سریال در چشم باد که میگفت: «دنیا دید من دقیقاً چه چیزایی رو دوس دارم، همونا رو ازم گرفت»
و خیلی از ما فقط یه چیزو دوس داشتیم، اما دنیا حتی به اون یه چیز هم رحم نکرد که ازمون نگیره...
(1400 مرداد 4، 18:37)alone heart نوشته است: [ -> ]یه دیالوگی بود تو سریال در چشم باد که میگفت: «دنیا دید من دقیقاً چه چیزایی رو دوس دارم، همونا رو ازم گرفت»
و خیلی از ما فقط یه چیزو دوس داشتیم، اما دنیا حتی به اون یه چیز هم رحم نکرد که ازمون نگیره...
از دست دادن سخته. اصلا از دست دادنه که غم و اندوه و افسردگی رو میاره. اما این از یه منظره.
از منظر دیگه دنیا رسمش اینه، تا ما رو حرکت بده.
از طرف خدا بگم، می گیرن که راه بیفتیم. وگرنه همینجور نشستیم.
البته اصلا راحت نیست...
رنج، تافته بافته شده با تار و پود زندگیه...
ولی بدون رنج بودن هم خوب نیست؛ زندگی اگ رنج نداشت راحتی بهمون حال نمیداد
امیدوارم رنجای زندگیمون قویمون کنن
در انزوای خودم ، با خودم عالمی دارمــــــ ........
: )
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
در شب ظلمانی ام ماه نشانم بده
تا کی از دور بهت سلام بدم آقا ؟