عشق مانند نواختن پیانو است
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری
سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی
زندگی رویا نیست !
زندگی زیباست
می توان
بر درختی تهی از بار زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت ...!
سلام
من خراباتیم و باده پرست
در خرابات مغان، عاشق و مست
گوش، بر زمزمه قول بلی
هوش، غارت زده جام الست
میکشندم چون سبو، دوش به دوش
میدهندم چو قدح، دست به دست
دیدی آن توبه سنگین مرا؟
که به یک شیشه می چون بشکست؟
رندی و عاشقی و قلاشی
هیچ شک نیست که در ما همه هست
ما همان خاک در مصطبهایم
معنی و صورت ما عالی و پست
آن زمان نیز که گردیم غبار
بر در میکده خواهیم نشست
همه ذرات جهان میبینیم
به هوایت شده خورشید پرست
بود در بند تعلق، سلمان
به کمند تو در افتاد و برست
ذرهای بود و به خورشید رسید
قطرهای بود و به دریا پیوست
در پناه خدا..
ياعلي.
[rtl] منحنی قلب من، تابع ابروی توست[/rtl]
[rtl]خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست[/rtl]
[rtl]حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست [/rtl]
[rtl]بازه تعریف دل، در حرم کوی توست [/rtl]
[rtl]چون به عدد یک تویی من همه صفرها [/rtl]
[rtl]آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست [/rtl]
[rtl]پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو [/rtl]
[rtl]گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست[/rtl]
[rtl]بی تو وجودم بود یک سری واگرا [/rtl]
[rtl]ناحیه همگراش دایره روی توست[/rtl]
[rtl](پروفسور هشترودی)[/rtl]
قرن هاست؛ جستجو گر آدم هستم؛
تا لذت خوردن یک سیب سرخ را با او تجربه کنم؛
قرن هاست ...!
مشکل از من نیست؛
نه من؛
نه سیب سرخ؛
نه شیطان؛
تو نایاب شدی آدم .
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پر شکوه می آفرینند که جان دادن در کنارش آرزوئی شور انگیز است .
اما کدامین معشوق مخاطب راستین ، چنین معشوقی خواهد بود و او فقط خداوند است . . .
ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که عکس آنها را به دیوار میکوبیم یا روی تاقچه میگذاریم؛ یک وفاداری کاذب... اما این را هم یادتان باشد ذرهای در قلب، بهتر از کوهی است که بر دیوار باشد!
آری ، ساده ام و از پشت کوه امده ام ... چه میدانستم این ور کوه باید برای ثروت ، حرام خوردن ؛ برای عشق ، خیانت کردن ؛ برای خوب دیده شدن ،دیگری را بد نشان داد ؛ برای به عرش رسیدن ، دیگری را به فرش کشاند ... ؛ وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را میپرسم ، میگویند از پشت کوه آمده .. ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندانم از دست گرگها باشد تا این ور کوه باشم و گرگها ...!!
فقط واسه یه روز،
دنیا رُ بدیم دستِ بچّهها!
مثِ بادبادکای رنگُ وارنگی که دستشون میدیم!
بذاریم میونِ ستارهها بازی کنن!
دنیا رُ بدیم دستِ بچّهها!
مثِ یه سیبِ دُرُشت،
یا یه تیکه نونِ گرم
که شکمشونُ سیر میکنه!
دنیا رُ بدیم دستِ بچّهها!
اون وقت واسه یه روزَم که شُده،
دنیا میفهمه دوستی یعنی چی!
بچّهها دنیا رُ از ما میقاپنُ
سرتاسرشُ درخت میکارَن!