1388 آبان 14، 20:11
1388 آبان 14، 20:54
دوست عزیزم، شما نوشتاری را خواهید خواند که میان یک جوان ۲۲ساله و حضرت آیت الله علامه طباطبایی در سال ۱۳۵۵مکاتبه شده است.
آنچه آن جوان سوال كرده است نياز آشكار يا نهان هر انسان مكلفي است، در هر فصلي از حيات كه باشد، آنگاه كه در پيچ و خم زندگي و در فراز و نشيب اين دنيا پاي گذارده و در تاريكناي اين مسير، كور مال كور مال در اميد مقصد است، و جواب علامه چراغي است راه نما ...
استمداد:
دستگيري:
جوابي كه حضرت آيت الله در پشت همان نامه مرقوم كردند
آنچه آن جوان سوال كرده است نياز آشكار يا نهان هر انسان مكلفي است، در هر فصلي از حيات كه باشد، آنگاه كه در پيچ و خم زندگي و در فراز و نشيب اين دنيا پاي گذارده و در تاريكناي اين مسير، كور مال كور مال در اميد مقصد است، و جواب علامه چراغي است راه نما ...
استمداد:
محضر مبارک حضرت آيتالله العظمي جناب آقاي طباطبايي
سلام عليکم و رحمةالله و برکاته
جواني هستم 22ساله، که تنها ممکن است شما باشيد که به اين سوال من
پاسخ گوييد. در محيط و شرايطي زندگي ميکنم که هواي نفس و آمال بر من
تسلط فراوان دارند و مرا اسير خود ساختهاند و سبب باز ماندن من از حرکت به
سوي الله شدهاند. درخواستي که از شما دارم اين است که بفرماييد بدانم به
چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را که همگان
گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاً نصيحت نميخواهم،
بلکه دستورات عملي براي پيروزي لازم دارم.
23/10/1355
سلام عليکم و رحمةالله و برکاته
جواني هستم 22ساله، که تنها ممکن است شما باشيد که به اين سوال من
پاسخ گوييد. در محيط و شرايطي زندگي ميکنم که هواي نفس و آمال بر من
تسلط فراوان دارند و مرا اسير خود ساختهاند و سبب باز ماندن من از حرکت به
سوي الله شدهاند. درخواستي که از شما دارم اين است که بفرماييد بدانم به
چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را که همگان
گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاً نصيحت نميخواهم،
بلکه دستورات عملي براي پيروزي لازم دارم.
23/10/1355
دستگيري:
جوابي كه حضرت آيت الله در پشت همان نامه مرقوم كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
براي موفق شدن و رسيدن به منظوري که در پشت ورقه مرقوم داشتهايد
لازم است همتي بر آورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازيد.
به اين نحو که:
هر روزه طرف صبح که از خواب بيدار ميشويد، قصد جدي کنيد که هر عملي
پيش آيد، رضاي خدا- عَزَّ اسْمُهُ- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کاري که
ميخواهيد انجام دهيد، نفع آخرت را منظور خواهيد داشت، به طوري که اگر نفع
اخروي نداشته باشد، انجام نخواهيد داد، هر چه باشد. و همين حال را تا شب،
وقت خواب، ادامه خواهيد داد.
وقت خواب، چهار- پنج دقيقهاي در کارهايي که روز انجام دادهايد، فکر کرده و
يکي يکي از نظر خواهيد گذرانيد، هر کدام مطابق رضاي خدا انجام يافته، شکر
کنيدو هر کدام، تخلف شده استغفار کنيد و اين رَويه را هر روز ادامه دهيد.
اين روش اگر چه در بادي حال[اولِ كار]، سخت و در ذائقه نفس تلخ ميباشد،
ولي کليد نجات و رستگاري است.
و هر شب، پيش از خواب توانستيد سُوَر مُسبِّحات [سورههايي كه با تسبيح
خداوند آغاز ميشوند] يعني: "سورههاي حديد و حشر و صف و جمعه و تغابن"
را بخوانيد و اگر نتوانستيد، تنها "سوره حشر" را بخوانيد و پس از بيست روز از حال
اشتغال،حالات خود را براي بنده در نامه بنويسيد. انشاءالله موفق خواهيد بود.
محمد حسين طباطبايي
سلام عليكم
براي موفق شدن و رسيدن به منظوري که در پشت ورقه مرقوم داشتهايد
لازم است همتي بر آورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازيد.
به اين نحو که:
هر روزه طرف صبح که از خواب بيدار ميشويد، قصد جدي کنيد که هر عملي
پيش آيد، رضاي خدا- عَزَّ اسْمُهُ- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کاري که
ميخواهيد انجام دهيد، نفع آخرت را منظور خواهيد داشت، به طوري که اگر نفع
اخروي نداشته باشد، انجام نخواهيد داد، هر چه باشد. و همين حال را تا شب،
وقت خواب، ادامه خواهيد داد.
وقت خواب، چهار- پنج دقيقهاي در کارهايي که روز انجام دادهايد، فکر کرده و
يکي يکي از نظر خواهيد گذرانيد، هر کدام مطابق رضاي خدا انجام يافته، شکر
کنيدو هر کدام، تخلف شده استغفار کنيد و اين رَويه را هر روز ادامه دهيد.
اين روش اگر چه در بادي حال[اولِ كار]، سخت و در ذائقه نفس تلخ ميباشد،
ولي کليد نجات و رستگاري است.
و هر شب، پيش از خواب توانستيد سُوَر مُسبِّحات [سورههايي كه با تسبيح
خداوند آغاز ميشوند] يعني: "سورههاي حديد و حشر و صف و جمعه و تغابن"
را بخوانيد و اگر نتوانستيد، تنها "سوره حشر" را بخوانيد و پس از بيست روز از حال
اشتغال،حالات خود را براي بنده در نامه بنويسيد. انشاءالله موفق خواهيد بود.
محمد حسين طباطبايي
mahdi_69
1388 آبان 14، 21:00
رضا جون دمت گرم داداش!
حتما انجامش میدم!
مراقبه و محاسبه!
بزار یه بارم شده از فردا صبح که از خواب پا میشم انجامش بدم!
حتما انجامش میدم!
مراقبه و محاسبه!
بزار یه بارم شده از فردا صبح که از خواب پا میشم انجامش بدم!
1388 آبان 14، 22:13
(1388 آبان 14، 11:48)mahdi_69 نوشته است: [ -> ]هورا خانوم شما هم حرف وقت رز شعر پست میکنه پشت سرش بگو چه قشنگ!
چه زیبا
یا این شعر ها رو از کجا آوردی!
آخه کل این صفحه ی قبل رو خوندم مردم از خنده
رز شعر میگفت شما هم اینارو میگفتید!
سلام داداش مهدي_69 عزيز
چيكارش داري ؟ دوست داره ه ه بگه / دوست داره بعد از شعر هاي من پست بده / نظر بده ! مشكلي برا شما داره ؟؟؟
كل صفحه رو خوندي مردي از خنده ؟؟ يعني چي ؟؟ كجاش خنده داره ؟؟
1388 آبان 14، 22:18
مرسی داداش رز
می بینی همه به من کار دارن
نمی تونم حتی ابراز احساسات بکنما
مرسی
می بینی همه به من کار دارن
نمی تونم حتی ابراز احساسات بکنما
مرسی
mahdi_69
1388 آبان 14، 22:35
من مشکلی ندارم 100 بار میتونید پست بدید!
فقط آخه انگار شب شعره اینجا شما شعر میگید هورا خانومم میگه به به چه قشنگه!
فقط آخه انگار شب شعره اینجا شما شعر میگید هورا خانومم میگه به به چه قشنگه!
1388 آبان 14، 22:43
خب تاپيک تاپيک شعر هاي عاشقانه است ! به به
1388 آبان 14، 23:11
ما ه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه?! چرا !؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه?! چرا !؟!
mahdi_69
1388 آبان 14، 23:12
به به!
خیلی قشنگه
خیلی قشنگه
1388 آبان 14، 23:38
اون پائین یه دکمه هست به اسم تشکر که معنیش اینه که به به چقدر قشنگ بود !کم خودتونو اذیت کنیم
mahdi_69
1388 آبان 14، 23:39
چشم تایرد خانوم حتما عمل میکنیم به حرفه شما!
1388 آبان 15، 1:28
می نویسم تا بدونی, تو رو میخوام عزیزم
می نویسم تا بفهمی, تو رو دوست دارم عزیزم
دلم و خالی گذاشتم
که عشق تو بیاد تو قلبم
که بگم, تو رو میخوام
تو همیشه باش تو قلبم
تو همیشه باش تو قلبم
عشق من هنوز تو هستی
سر نوشته من تو هستی
پس نذار تنها بمونم
تا توی تنهایی نمیرم
می نویسم تا بفهمی, تو رو دوست دارم عزیزم
دلم و خالی گذاشتم
که عشق تو بیاد تو قلبم
که بگم, تو رو میخوام
تو همیشه باش تو قلبم
تو همیشه باش تو قلبم
عشق من هنوز تو هستی
سر نوشته من تو هستی
پس نذار تنها بمونم
تا توی تنهایی نمیرم
1388 آبان 15، 15:59
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی.
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب.
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم:
روی زیبا دو برابر شده است.
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالا دست چه صفایی دارند!
از : سهراب
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی.
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب.
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم:
روی زیبا دو برابر شده است.
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالا دست چه صفایی دارند!
از : سهراب
1388 آبان 15، 16:02
منم همین الآن داشتم شعر سهرابو می خوندم توی یه جای دیگه
قشنگه
قشنگه
1388 آبان 16، 1:02
در بهار آشنایی ، یار و یاران را چه شد؟
آن سبکبالان عاشق، در بهاران را چه شد؟
یا رب از یاد عزیزان، دیگرم یادی نیست
در گلستان رفاقت، دوستداران را چه شد؟
یاد ایامی که در آن ما نشانی داشتیم
آن همه شور و نشاط روزگاران را چه شد؟
می فروشانی که در میخانه ها مست و خراب
آن می و ساقی کجایند، می گساران را چه شد؟
داغ دل از سوگ یارن می کشد آخر مرا
<<می فشارد غم گلویم،غمگساران را چه شد؟>>
بر در میخانه ها فرجام غم ها قصه است
قصه ی آن باده نوشان،باده خواران را چه شد؟
آن سبکبالان عاشق، در بهاران را چه شد؟
یا رب از یاد عزیزان، دیگرم یادی نیست
در گلستان رفاقت، دوستداران را چه شد؟
یاد ایامی که در آن ما نشانی داشتیم
آن همه شور و نشاط روزگاران را چه شد؟
می فروشانی که در میخانه ها مست و خراب
آن می و ساقی کجایند، می گساران را چه شد؟
داغ دل از سوگ یارن می کشد آخر مرا
<<می فشارد غم گلویم،غمگساران را چه شد؟>>
بر در میخانه ها فرجام غم ها قصه است
قصه ی آن باده نوشان،باده خواران را چه شد؟
صفحهها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126