پاییز گاهی در زیر سیگاری روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است،
گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه ی لباسی تا شده،
گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت میدرخشد.
پاییز که همیشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست،
گاهی در دل کاجیست میان یک کاجزار همیشه سبز،
گاهی قهوه ایست که سر میرود، غذاییست که ته میگیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می نشیند.
ساده بگویمت،
دلتنگ که باشی پاییز نزدیک است...
#روزبه_معین
می خواستم تو درد و دلها بنویسم دیدم یه بنده خدا دیگه یه چی دیگه نوشته و ما آدما بهتر دیده بشیم
نه دلم میخواد از اینجا برم
هم میخوام از اینجا برم پر تناقض شدم
دل کندن از اینجا هم سخته ولی باید از اینجا دل بکنم...چون من دیگه نمیتونم ظرفیتشو ندارم واقعا میگم...
جدیدا ظرفیت تنهایی پیدا کردم اگر خالی شه ب تموم دوستام سر میزنم ولی اگر پر بشه بمدت غیبم میزنه تا دوباره خالی شم
چقدر این ثانیه ها نامردند
گفته بودند که برمی گردند
دلم برای چند سال پیش تنگ شده
اون موقع همه چیز خیلی قشنگ تر بود ...
ولش کن شاید چند سال دیگه دلت واسه الان ات تنگ بشه ، پس حالا ازش لذت ببر...
مارا سریست باتو که گر خلق روزگار
دشمن شود سر ببرد هم در آن سریم
....
کاش میشد گذشته را دور ریخت
کاش می شد خاطرات را محو کرد
کاش می شد از نو متولد شد
کاش میشد مرد و این روز ها را ندید
کاش گذشته در گذشته میماند
وا با تعویض اسمش به خاطره
بخشی از وجودمان نمیشد
ای کسی که برای اولین بار یادم کردی به کمکم بیا که در ورطه نابودی اسیر چنگال شهوتم
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
وز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
حافظ
اختر بخفت و شمع فرو مرد و همچنان
بیدار بود دیدهٔ شب زنده دار من
:'(
چه غریب ماندی ای دل نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
:-(
عمریست که با فتنه و شَر میگردی
ناحقی و بی سود و ثمر میگردی
من آینهٔ شکسته بودم ای سنگ
شرمنده که ناامید برمیگردی
سیامک کیهانی
دعا گوی غریبان جهانم
و اَدْعو بِا التَّواتُر و التَّوالی
به هر منزل که رو آرد خدارا
نگه دارش به لطف لایزالی
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
گر برگ گل سرخ بگیری پیرهنش را
از نازکی آزار رساند بدنش را
طرب اصفهانی
شيءٌ ما ينقصني،
رُبَّما أمل، رُبَّما نسيان، رُبَّما صديق، رُبَّما أنا
چیزی مرا کم است
شاید امید، شاید فراموشی، شاید دوست
شاید من ...