کانون

نسخه‌ی کامل: من و دلتنگی و این بغض مدام ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
یه موقع هایی هست که دیگه خسته میشه روحم
سمت چپ سینم یه چیزی شکسته تو من
بپرسید حالمو... بازم دروغ بگم که خوبم
ولی بی رمق تر از همیشه تو کما ام رو تخت 

یه موقع هایی 2
و چنان غرق تماشای تو گشتم که شب از سر بگذشت...
دق که ندانی چیست گرفتم.....
.
.
.
.
.
۰۱/۰۶/۱۰
۰۱/۱۴
§۰۰:۰۰§
اونجا که شاعر میگه :

هر رنگی باشی هم رنگشم   53258zu2qvp1d9v
لب گزیدم که سخن با تو نیارم به میان...
چشم فریاد کشید من که سخن میگویم 

فی البداهه
تو که نمیدانی ! اما آدمی به نقطه ای میرسد که پی میبرد قرار نیست هیچ اتفاق تازه ای رخ دهد....
اما صبر میکند ، صبر میکند ، صبر ....

.
.
تنهایی تو جمع دورهمو دیدم من....
اونجا که شاعر میگه :

اشک ریختم رو خاک روحم... دیدم حالم گِله
چرا اینگونه ویرانم ؛ چرا از خود گریزانم 
چرا تنهایی و شب ها ؛ شده آرامش جانم
چرا بر دل سفر کردم ؛ چرا از او گذر کردم
که من مهمان دل باید ؛ ز عشق او خبر گردم


اندکی شعر مرا از دوجهان فارغ کرد
اندکی شعر ز عشاق مرا عاشق کرد

الکس
تاوانِ عمرِ رفته‌ی ما را که می‌دهد؟

فردا جوابِ حسرتِ ما را که می‌دهد؟
حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمی‌ کند ولی اگر بخواهی حالم را عمیق‌تر جویا شوی باید به تو بگویم که به‌هیچ‌ وجه از زندگی خوشم نمی‌آید…

فروغ فرخزاد
دل فدای استقلال جان فدای ازادی:  )  


فرخی یزدی
بد جور تو دردسر افتادم
هی دردسر پشت دردسر?
نفرین ب من ک ب خودم میگم مرد?
حقمه هیچوقت هیچ شبی اسوده نخوابم هر شب کابوس پشت کابوس ببینم
هر شب خدا ب صورت های مختلف هر طور شده بهم فهش بده
طوری ک از ترس سکته کنم
من هیچکس و ندارم حتی خدا هم منو له میکنه ی روزی مثل امروز.
دمش گرم خیلی شیک فهمیده چجوری لهم کنه 



اینجا گذاستم ادمای کمتری ببینن
هرچی فکر میکنم فقط این تیکه میاد تو ذهنم :

چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد....
آدم اسطوره‌هاش که زمین بخورند، خودش زمین خورده


ا‌حسان عبدی پور