کانون

نسخه‌ی کامل: من و دلتنگی و این بغض مدام ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
هنگام خاکسپاری من... 
به جای مداحی 
آهنگ بی کلام غمگین  پخش کنید : )
یه تعریف قشنگی از دلتنگی دیدم. میگه «ألحنین هو أن تسمع اصوات من تحبهم و تلتفت ۆلا ترى احدا»، دلتنگی اونه که صداى کسی که دوستش می‌داری رو بشنوى، اون‌وقت سر برگردونی ولی کسی رو نبینی.
شما هم وقتی آهنگِ بی‌کلام گوش میدید
تو ذهنتون براش ویدیو درست میکنید
یا فقط من اینطوریم؟ : ))
يه چيزايي هست كه شايد هيچوقت نفهمين
‏مثلاً اينكه چقدر يك نفر عكساتونو نگاه كرده.
گفته بودم اگر بروی دیگر با تو نمانم
گفته بودم اگر ترکم کنی دگر به یادت نباشم
گفته بودم گر فراموش کنی خاطرم را به باد میسپارم خاطرت را
گفته بودم نبودت برایم جز اسایش و راحتتی نیست
 
اما وقتی تو رفتی
حتی نفس هایم به شماره افتاد
دیگر حتی نشد تنهایی به قدم زدن زیر بارون فکر کنم
گر بار دگر تو را ببینم در کنار اوووو
چگونه بتوانم تو را از یاد ببرم.....
آسمان چشم او آیینه کیست ؟!
آن که چو آینه با من روبرو بود 
درد و نفرین بر سفرگاه 
سرنوشت این جدایی دست او بود 
گریه مکن که سرنوشت 
گر مرا از تو جدا کرد 
عاقبت دل های مارا با غم غم آشنا کرد 
چهره اش آینه کیست 
آنکه با من روبرو بود 
درد و نفرین در سفر 
این گناه از دست او بود 
ای شکسته خاطر من 
روزگارت شادمان باد 
ای درختپر گل من 
ای دلت خورشید خندان 
آن چه کردی با دل من 
قصه سنگ و سبو بود 
من گلی پژمرده بودم 
گر تو را صد رنگ و بو بود 
ای دلت خورشید خندان 
سینه تاریک غم  
سنگ قبر آرزو بود 
Khansariha (66)
من اندوهگین نیستم،
خود اندوهِ عالمم
و سرزمینی وسط سینه‌ام گریه میکند.
شکسته بغض گلویم با نبودت
صدای هق هق هایم را چگونه مخفی کنم
چگونه گذر کنم از دریا و تورا یاد نکنم
چرا رفتی تو که تنها امیدم بودی
درد های نبودت دست خودم نیست
اشک های دوریت دست خودم نیست
بگذر از من و از پس ماه بیرون ای
شاید دگر عمر مجال دیدار دوباره را ندهد
شب را چگونه در فراقت به صبح برسانم
یاد تو مگر برایم جز اندوه درد دگری دارد
اما تو چگونه بدون من سر میکنی
چگونه خاطرات مرا از یا بردی
چگونه با دیگری خاطره هایم را ساختی
چگونه دست های تو را در دست های او ببینم
چه شد کهمرا ز یادت بردی
چه شد که از قطره های اشکم زیر نور ماه تو شب بارونی گذر کردی
تنهایم نگذار در پس این شب
کسی چه داند در شب سیه چه اید بر سر قلب تنها
باز ای در چشمانم دوباره
شاید مرحمی باشد بر قلب خاموشم
اتش قلبم را چگونه خاموش کنم در نبودت
افتاده است به گریه چشمانم
چگونه چشمانم را به ندیدنت عادت دهم
بیا ای جان دلم
بییا ای همدم دستانم
بیا ای چراغ قلبم
اخخ دلا تا کی غم را با خودت داری
اخ دردا از این همه اندوه تنهایی
بشکن سکوت و بغض شبای خسته را
به تمنای یار خودت را برسان به کویش
ترس دیدار دوباره را به جان بخر و رد شو از کویش
ما حنجره در حنجره در حنجره بغضیم
ما آینه در آینه در آینه دردیم...
مثل یک کودک بدخواب که بازیچه شده...
خسته ام خسته تر از آن که بگویم چه شده...
گویند که چون میگذرد هیچ غمی نیست
اما که به ولله همین درد کمی نیست
کا کا ؛ از چاه که آب میکشی
چای که دم می‌کنی
مزه ی خون نمی‌دهد؟؟؟؟؟



خوزستان آب ندارد
بر خوزستانی که هشت سال تمام قد جنگید ؛ بی آبی روا نیست . . .


پ ن : بخاطر کدوم درد گریه کنم . . . بی انصافا کل ذخایر کشور مال ماست . . . نفت مال ماست .. کارون مال ماست . . .