کانون

نسخه‌ی کامل: من و دلتنگی و این بغض مدام ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
خدا کند ...

خدا کند که دوباره بهار برگردد

به قاب عکس دلم عکس یار برگردد


خدا کند که پس این سالهای دور سفر

به بالهای پرستو قرار برگردد


طلایه دار شفق با سپیده باز آید

ز شرق آبی جاده ، سوار برگردد


چه میشود اگر از سمت جمعه های سپید

به سرخی دل چشم انتظار برگردد


و صبحی از پس این ابرهای بغض آلود

امام عاطفه ، خورشید وار برگردد


تمام آینه هامان اسیر زنگارند

دعا کنیم که آیینه دار برگردد


حریم باغچه در انحصار پاییز است

خدا کند که دوباره بهار برگردد

رهگذر ای هم نفسم
یک دم و آنی به تأمل بنشین
گوش بده بر نفسی
کو ز قفس ، بهر تو کس
نای بر آورده ز دل می خواند
چه در دل من
چه در سر تو
من از تو رسيدم
به باور تو

تو بودي من
به گريه نشستم برابر تو
به خاطر تو به گريه نشستم
بگو چكنم!!

با تو شوري در جان
بي تو جاني ويران
از اين زخم پنهان
مي ميرم!

نامت در من باران
يادت در دل طوفان
باد تو امشب پايان ميگيرد!

نه بي تو سكوت
نه بي تو سخن
به ياد تو بودن به ياد تو من
ببين غم تو
رسيده به جان و دويده به تن
ببين غم تو رسيده به جانم
بگو چكنم!

با تو شوري درجان
بي تو جاني ويران
از اين زخم پنهان
مي ميرم

سمیه

الهی در سر گریستنی دارم دراز ، ندانم که از حسرت گریم یا ناز.گریستن از حسرت بهره یتیم و
گریستن شمع بهره ناز، از ناز گریستن چون بود، این قصه ایست دراز
دام

نه عقابم نه کبوتر اما

چون به جان آیم در غربت خاک،

بال جادویی شعر، بال رویایی عشق،

می رسانند به افلاک مرا.

اوج می گیرم اوج،

می شوم دور، از این مرحله دور،

می روم سوی جهانی که در آن،

همه موسیقی جان است و گل افشانی نور ،‌ همه گلبانگ سرور ،

تا کجاها برد آن موج تربناک مرا.

نزده بال و پری بر لب آن بام بلند،

یاد مرغان گرفتار قفس،

می کشد باز سوی خاک مرا...

فریدون مشیری
خانه ام ابری است

یکسره روی زمین ابریست با آن.

از فراز گردنه خراب و مست

باد می پیچد.

یکسر دنیا خراب از اوست

و حواس من!

آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

خانه ام ابری اما

ابر بارانش گرفته ست.

در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم

من به روی آفتابم

و همه دنیا خراب و خرد از باد است

می برم در ساحت دریا نظاره

و به ره، نی زن که دایم می نوازد نی، در این دنیای ابراندود

راه خود را دارد اندر پیش.


نیما یوشیج
.. هر جا كه زخمی در قلبم هست...

عشقم را خالصانه به كسی هدیه كرده ام...

تكه ای از قلبم را جدا می كنم ...

و به مردم می دهم و...

تكه ای از قلبشان میگیرم .. .

بجای خالی قلبم ...

اما گاهی چیزی در ازای تكه قلبم دریافت نمی كنم ..

یا اگر تكه هایی كه من از دیگران هدیه می گیرم...

جای خالی پر نكند...

یا حفره هایی خالی بر جای گذارد ....

من این حفره های خالی را با اینكه قلبم را از شكل انداخته است...

عزیز می دارم...

چون مرا به یاد... دوستی... می اندازند

حتی با اینكه چیزی دریافت نكرده باشم.

ممكن است همه قلبت را ببخشی و دیگر قادر به ضربان نباشد...
اما جایی خالی...

به یاد دوستهایی می افتم

كه برای من ارزش داشته اند

و انسانهایی كه قلب مرا به ایثار واداشته اند.


.
«بارها و بارها

مردی بود که زنی را دوست داشت

بارها و بارها

زنی بود که مردی را دوست داشت

بارها و بارها

زنی بود و مردی

که مرد و زنی را که دوست داشتند دوست نداشتند

اما یکبار

آری تنها یکبار شاید

مرد و زنی بودند

که یکدیگر را دوست داشتند»


- روبرت دسنوس
چگونه بی‌خبری این چنین؟

وقتی چون گنجشکی بی‌بال و دم و حنجره
می پرد در هوای تو دلم
وز هر بی‌ثمر جنبشش ناگزیر می‌ریزد خون در رگم

چگونه بی‌خبری این چنین؟

وقتی موج می زند در نگاهم، تصویر خاطره‌ات از پس پرده‌ی اشک
وقتی در گذر صاعقه‌وارت می‌خشکد شاخه‌ی دستم

چگونه بی‌خبری این چنین؟

وقتی مانده بر مفتوح دشت زندگی‌ام، جای فاتحانه، سم اسبان سپاهت
وقتی حک شده لحظه‌ی عبورت بر ذرات نشسته بر باد غرورم

چگونه بی‌خبری این چنین؟


--از خودم
نمی گفتم هم تابلو از خودمه!
ما که مثل بعضیا از نوادگان خلف سعدی خدابیامرز نیستیم که!!!
عوضش دلم آروم میگیره از این چرت پرتا میگم.

ماینز

آرشام جان
ظاهرا شما هم مثل من عادت دارین همه جا از عبارات تاکیدی منفی استفاده کنین......
اینا که نوشتی چرت و پرت نیست اخوی.....همه که قرار نیست حافظ و سعدی باشن. من یه جمله ی ساده رو هم نمی تونم درست بنویسم،باید خودمو خفه کنم؟؟
بچه ها منم شعر میگم میتونم اینجا بگمشون؟42
(1389 اسفند 20، 17:58)shaghayegh نوشته است: [ -> ]بچه ها منم شعر میگم میتونم اینجا بگمشون؟42

100%

فقط مطمئن باش بعدا نمیخوای چاپشون کنی cheshmak
یه وقت کسی شعرامو به نام خودش نبره!4fvfcjacheshmak
دلت گرفته؟... میفهمم!
منم مثل توام! بد جوری غرقم!
باور کن منم مثل توام!
ولی میدونی... نباید ناامید بشیم! نه!
باور کن بدتر غرق میشیم!
این اجازه رو به خودت نده!
نباید بزاری!

نزاری که گره و گله
تو دل تو بره
که بگه
به تو که نمی توی برسی بهش

میگی بده به دل گله مند من امیدو
بشنو اینو
امید رو میدم و
میدونم معظلتو
اینم میدونم که حل میشه کمی حوصله کن

چرا تو خودتی؟
نگاه میکنی به چی؟

...
...

خداوندا...
هر قدم من...
با دستان تو...
حرکت میکنم...
پس اگر من اینجا هستم خواسته توست...



...
...


تو میدونی که مشکل تمومی نداره
نمیشه رو سرت افق و عمودی نباره


این ماییم که با این دردا کنار آییم
وقت سختی صبر و خشم و بزار پایین

تو دوراهی زندگی که راست و چپه
برو به راست! اسم خدا باز لو لبه



....
....


باید اینو بدونی بدترین شرایط زندگی من و تو آرزوی یکی دیگه س!
دل همگی ماها خونه! ولی چه فایده برادر! باید رفت جلو! باید رفت جلو! میتونیم برسیم! میتونیم برسیم!

ما میریم بالا! میریم بالا!




- تیکه هایی از متن ترانه ی «باید بتونیم» - «یاس»

********
فازمان مثبت شد 4fvfcja
دست امیرحسین و شقایق خانم درد نکنه!!!

دلا ياران سه قسم اند گر بداني
زباني اند و ناني انـد و جـاني
به نـاني نان بده از در برانـش
تو نيـکي کن يه ياران زبـاني
وليـکن يـار جـاني را نگهدار
به پـايش جـان بده تا مي تواني.
بهــــار آمد، جوانى را پس از پيرى ز سر گيرم ########### كنـــار يــــار بنشينم ز عمـــر خــود ثمرگيرم

بــــه گلشن باز گردم، با گل و گلبن در آميزم ########### بـــه طرف بوستان دلدار مهوش را به برگيرم

خــــزان و زردى آن را نهم در پشت سر، روزى ########### كـــه در گلـزار جان از گل‏عذار خود خبر گيرم

پَـــر و بالــــم كه در دىْ از غم دلدار، پرپر شد ########### بـــه فـروردين به ياد وصل دلبر بال و پر گيرم

بـــه هنگام خـزان در اين خراب آباد، بنشستم ########### بهـــار آمــد كـــه بهـــر وصل او بار سفر گيرم

اگر ساقى از آن جامى كه بر عشاق افشاند ########### بيفشـــاند ، به مستى از رخ او، پرده بر گيرم

شعر عارفانه حضرت امام