کانون

نسخه‌ی کامل: من و دلتنگی و این بغض مدام ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.

mahdi_69

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟واسه چی عاشقمی؟

- دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
- من جدا"دلیلشونمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
- باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
صدات گرمو خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
باملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد!

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و بهحالت كما رفت
پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

-عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطراهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی،پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره!

عشق دلیل میخواد؟
نه!معلومه كه نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
این هوساست كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره

"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
"ولی عشق كامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم
"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب
حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه
جوانی در میدان شهری ایستاده بود وادعا میکرد زیبا ترین قلب را دارد قلب اوسالم بود وکوچکترین خدشه ای به آن وارد نشده بود به زودی مردم اطراف اوجمع شدند و گفته او را تصدیق کردند.

در همان لحظه پیر مردی به جلوجمعیت آمدو گفت: قلب من زیباتر از قلب توست. قلب پیر مرد پر از شیارهای عمیق و اطراف قلبش دندانه دندانه بودتکه هایی از قلبپیر مرد برداشته شده بود و تکه هایی دیگر جاهای خالی را پر کرده بودند .

مرد جوان خندید و گفت تو چگونه قلب خراب و زخمی خودت را با قلب من مقایسه می کنی ؟ این خنده دار است.

پیر مرد گفتمن به هیچ قیمتی حاضر نیستم قلبم را با قلب تو عوض کنم. هر کدام از این شیار ها و تکه ها نشانگر عشق انسان به انسانی دیگر است.من تکه هایی از قلبم را به انسانی دادم گاهی او نیز تکه ای از قلب خود را به من داد و من آنرا به جای تکه برداشته گذاشتم ولی گاهی انسانی تکه ای از قلبش را به من نداد و به همین دلیل جاهایی از آن خالی است.

در همین حال اشک در چشمان جوان جاری شد دستش را برد و تکه ای از قلبش را به پیر مرد داد او نیز آنرا به جای تکه ای خالی از قلبش قرار داد.Tears
من عشق را با تو تجربه کردم....دل من تو را می خواهد...

هرچند قله ی بلند تو،

پاهای کوتاه را شکسته

من،با پای بلند عشق تو می آیم ...


صدای مهربان تو

حتی از زبان رنج ها به گوش میرسد

من برای تو بی تابم

می توانم همچون راه های کوهستان

سختی هارا درپیچ و تابم هضم کنم

اینگونه تا قله های بلند راهی نیست .

من عشق را با تو تجربه کردم

تو خستگی تکرار را شکستی

تو رفتن حتی در بن بست ها را نشان دادی

در پشت در های بسته فریاد هم توجیه ماندن است .

.

در تو خدای هستی جلوه کرد

و انسان خسته خود را یافت

مرا ،مرا که منتظر طلوع رویشی بودم ،

در سرزمین عشقت نشاندی

دل خسته ی من ،

در باغ دست های تو رویید

از ابر کلام تو نوشید

از خورشید نگاه تو بالید

بی تو صدای دلم

همچون، ناله ی سرگردان طوفان هاست

بی تو نوای گنگم بی معنا ست

تو صدای دل منی، تو زمزمه ی شاد منی

تو تنهایی سرشار منی

ای درد آشنا

ای رنج دیر پا

دل خسته ی من باغ دست های تو را

ابر کلام تو را

خورشید نگاه تو را می خواهد

ای بهار سرشار دل های آشنا ...
شعری از هوشنگ ابتهاج (سايه) در رابطه با امام زمان

نامدگان و رفتگان از دو كرانه زمان
سوي تو مي‌دوند هان! اي تو هميشه در ميان

در چمن تو مي‌چرد آهوي دشت آسمان
گرد سر تو مي‌پرد باز سپيد كهكشان

هر چه به گرد خويشتن مي‌نگرم در اين چمن
آينه ضمير من جز تو نمي‌دهد نشان

اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ
بوي تو مي‌كشد مرا وقت سحر به بوستان

اي كه نهان نشسته‌اي باغ درون هسته‌اي
هسته فرو شكسته‌اي كاين همه باغ شد روان

آه كه مي‌زند برون از سر و سينه موج خون
من چه كنم كه از درون دست تو مي‌كشد كمان

پيش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
كز نفس تو دم به دم مي‌شنويم بوي جان

پيش تو جامه در برم نعره زند كه بر دَرم!
آمدنت كه بنگرم، گريه نمي‌دهد امان...
خدايا كار بكن از آدم هاي نقاشيت ، يكي هم بذر محبت بكاره ....
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه تو با کسی
فقط يه چيز . . .

روز هجران و شب فرقت يار آخر شد // زدم اين فال و گذشت اخترو كار آخر شد

آن همه ناز و تنعم كه خزان مي فرمود // عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
در برابر حضرت حق

هيچ اگر سايه پذيرد ...

من همان سايه ي هيچم !!!

mahdi_69

خوب!
1 2 3
عاشقی بد دردیه سایه گرفتارش شدم!
ابی

آخه مگه فرشته هم رسمه شکستن بلده آدم میتونه بد باشه مگه فرشته هم بده!

کامران هومن!

گفتی که چاره سفره!
گفتی دعات بی اثره!
نگاهم هر روز به دره!
غصه نخور فدای سرت!

یاس-نیما

زنده بودنم مرگه بودن تو و عشقت واسه من!
وجود من مال تو قلب تو هم مال من
عزیزم!!
رفتن تو مرگه منه
دستای تو تو دستمه
اگه تو از من جداشی
امید موندن ندارم!
واسه با تو بودن زندگیمو باختم
یه کلبه ای از عشق
واسه ی تو ساختم من!
عاشق تو بودم!
عشق تو هستم!
درای دلم رو
روی همه بستم من!
سوي ديارش ز يكدگر پرسيدند

ز شوق وصالش ، سويش شوريدند


اما ، تو نفهميدي ...

تا يافتنش، بر رخش بوسيدند

با خنده ي او هميشه مي خنديدند


اما ، تو نفهميدي ...

گرد قامتش بارها چرخيدند

با ساز او ، هر دمي رقصيدند


اما ، تو نفهميدي ...

ز باغ نگاهش ، گلي را چيدند

زجام لبانش ، جرعه اي نوشيدند


اما ، تو نفهميدي ...


عزم سفر كرد ، همه ترسيدند

بر سر پاي بنديش كوشيدند


اما ، تو نفهميدي

به وقت رفتنش ، چهره ي غم را ديدند

با گريستنش ، در اشك مي غلتيدند


اما ، تو نفهميدي ...

حال در غربتش كنج قفس پوسيدند

عشق را عالميان فهميدند

اما تو نفهميدي ...

MADE IN SARBAZ
كاري از ارادتمند سرباز كانون ...
سعي كنيد به قول شاعر حالشو ببريد ...
يا علي :GOL:
ایول خیلی قشنگ بود 41
دمت گرم Smiley-face-cool-2
بدون شرح.....
[تصویر:  1017-02-21721919592-iloveu.gif]
یا دمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم
من یادم نبود خیلی ضربه خوردم تورو خدا شما یادتون باشه!
سلامي پر از عشق به عاشقان عزيز

مي بينم كه همه عاشقن !!! Smiley-face-cool-2

اينم از طرف منه عاشق به تمام عاشقان :


حالا اي يار سلام // دوباره اي يار سلام

حالا اي شاخ گل ميان گلزار سلام // حالا عهدي بستم اگر سلامت نكنم

حالا يكبار ديگر بروي هر بار سلام // حالا عاشق به ميان كوچه سر گردونه

حالا مردم كه گويند عاشقي آسونه // ولي والله به الله كه درد بي درمونه


پدر عاشقي بسوزه . . . Tears
خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری
خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداری

این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی

حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم
همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم

نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قدر لحظه راهی نیست

من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه
که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه

سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر
تو دریای ترک خرده میون موج خاکستر
ممنون از همه یه 2 بیت هم من منویسم و فقط اینو میگم که عاشقی بد دردیه

با که گویم از غم هجران یار::::::::::::::::::::انکه از نازش شدم مست دیوانه وار

کس نداند حال این پروانه دل سوخته::::::::::::::عاشقی که جانش را به معشوقش بفروخته


عزیزان فقط اینو بگم که هیچ وقت نا امید نشین 317