کانون

نسخه‌ی کامل: من و دلتنگی و این بغض مدام ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
عشق راز است
حساب عشق از حساب شهوت جداست
در شهوت هیچ رازی نیست
شهوت یک بازی بیولوژیکی ست
هر حیوان و پرنده و گیاهی با این بازی آشناست
عشق با هستی رابطه دارد
عشق از چشمه اگاهی می جوشد
عشق از اعماق هستی انسان متولذ میشود
شهوت زاده حاشیه وجود ادمیست
شهوت نیاز تن است

یشتر آدمها با عشق بیگانه اند.
کسانی که عشق را تجربه می کنند،
در سکوت و آرامشی ژرف غوطه ور می شوند.
همین سکوت و آرامش است که آنها را با روح شان مأنوس می کند.
اگر با روح خود انس بگیری،
عشق تو دیگر یک رابطه نیست،
بلکه سایه ایست که تو را در همه جا همراهی می کند.
عشق به کسی یا چیزی محدود نمی شود.
عشق پدیده ای نیست که در حصار بماند.
عشق در دستان گشوده ی تو می بالد،
نه در دستان بسته ی تو.
به محض آنکه دستان خود را می بندی،
انها را از عشق تهی می کنی.
وقتی دستان خود را می گشایی،
همه ی هستی در آنها جای می گیرد.
خدا در هممه جهان نمی گنجد؛
فقط دل است که گنجایش او را دارد.
عشق و حقیقت، دو نام یک تجربه اند.
کسی که عشق را تجربه کرده،
حقیقت را نیز تجربه کرده است.
کسی که حقیقت را تجربه نکرده،
عشق را نیز تجربه نخواهد کرد.


عشق پدیده ای نیست که در حصار بماند.
عشق در دستان گشوده ی تو می بالد،
نه در دستان بسته ی تو.
عشق، خود را احتکار نمی کند،
بلکه خود را با دیگران سهیم می شود.
عشق چشمداشتی ندارد.
عشق، سهییم شدن بی قید و شرط است.
عشق، خواهشی ندارد
و جویای تملک نیست.
عشق، سر مستی ِ بخشیدن است.
عشق، نیازی به تظاهر ندارد؛
فقط هست و همین برای او کافیست.
عشق، روح را می پرورد.
هرگز به ملالت نمی انجامد.
عشق های دروغین خوراک ِ نفس اند؛
فقط خویشتن دروغی ات را ارضا می کنند.
بنده ی عشق باش.
ببخش
و از شور و سرمستی ِ بخشیدن بهره مند شو.
عشق را وظیفه تلقی نکن.
اگر عشق را وظیفه تلقی کنی،
همه ی شور و هیجان ِ عشق را از بین می بری.
هرگز گمان نکن که به دیگران بدهکار هستی.
عشق، بدهکار کسی نیست.
وقتی عشق می ورزی،
منتظر پاداش و ستایش نباش.
توقع و چشمداشت،
سیمای ِ قدسی ِ عشق را می آلاید.
عشق ِ حقیقی
هرگز سرخورده نمی شود
و به یأس نمی انجامد.
سلام

من عاشق اين شعرم ...

عشق یعنی دل سپردن در الست ---------- از می وصل الهی مستِ مست

عشق یعنی ذكر ناموس خدا ---------- یا علی گفتن به زیر دست و پا

عشق یعنی جلوه صبر خدا ----------- شرم ایوب نبی از مرتضی

عشق بر دلداده فرمان می‌دهد ---------- عاشق جان داده را جان می‌دهد

عشق باعث شد كه دل سامان گرفت------ پشت درب خانه زهرا جان گرفت

عشق یعنی انقلاب فاطمه -------------- از كبودی چشم تار فاطمه

عشق یعنی عشق ناب فاطمه------------- بیت الاحزان خراب فاطمه

يا فاطمه(س) !

mahdi_69

پسري يه دختري رو خيلي دوست داشت که توي يه سي دی فروشي کار ميکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هيچي نگفت. هر روز به اون فروشگاه ميرفت و يک سي دي مي خريد فقط بخاطر صحبت کردن با اون... بعد از يک ماه پسرک مرد... وقتي دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد... دخترک ديد که تمامي سي دي ها باز نشده... دخترک گريه کرد و گريه کرد تا مرد... ميدوني چرا گريه ميکرد؟ چون تمام نامه هاي عاشقانه اش رو توي جعبه سي دي ميگذاشت و به پسرک ميدادTears
دو نفر در اتاق یک بیمارستان در بستر بیماری بودند.هیچ کدام از آن ها نمیتوانست حرکت کند.تخت یکی از آن ها در کنار پنجره بود.آنکه کنار پنجره بود از مناظر بیرون برای هم اتاقیش تعریف میکرد.پارک بزرگ،حوز،فواره های زیبا،درختان بلند،گل های رنگارنگ،کورکان در حال بازی،پیرمردها مشغول صحبت کردن و پیرزنان مشغول قدم زدن...،و در عوض آن یکی برایش کتاب می خواند و البته در موقع حمله پرستاران را خبر میکرد.اما همیشه در حسرت این بود که چرا خودش نمیتواند بیرون را تماشا کند.هر روز از تصاویری که فقط میتوانست بشنود حالش بهتر میشد اما هنوز حسرت داشت.روزی به هم اتاقیش حمله دست داد.خواست پرستار را خبر کند،اما نتوانست.نفسش به او اجازه نمیداد.سرش را به زیر لحاف برد تا شاهد جان دادنش نباشد و او مرد.روز بعد از پرستاران خواست تا تخت او را به کنار پنجره منتقل کنند آنها هم این کار را برای او کردند.وقتی با اشتیاق زیاد از پنجره به بیرون نگاه کرد جز یک دیوار بتنی و وسایل کهنه بیمارستان چیزی ندید.آری آنجا پارک شلوغ و پر هیجانی که هم اتاقیش تعریف میکرد نبود،فقط حیاط خلوت یک بیمارستان بود...
با اندکی تصرف

mahdi_69

چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم

آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی

چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست

لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او

چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت

دلت کجاست ؟ : پیش او

قلبت کجاست ؟ : او برده

پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا

چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .Tears
اگه تا روز قیامت
داشتنت نباشه قسمت
چشم براه تو میمونم
با دلی پر از صداقت

اگه با اشکای گرمم
دل سنگ برام بسوزه
اگه جسم من بپوسه
بعد دنیای دو روزه

اگه نقش قصه هاشی
مه روی قله هاشی
بری و از من جداشی
اگه باشی و نباشی

نه فقط عاشقت هستم
مرحمی رو قلب خستم
اين تويی که می پرستم
سر سپرده تو هستم

اگه جای تو به این دل
همه دنیا رو ببخشن
می گذرم از هر چه دارم
اگه باشی عاشق من

اگه زنجیر به پاهام اگه
قفل و اگه صد بند
میرسم هرجا که هستی
به تو و عشق تو سوگند

اگه باشی تاجی بر سر
یا که از ذره ای کمتر
دل من داغ تو داره
تا ابد تا روزه آخر

نه فقط عاشقت هستم
مرحمی رو قلب خستم
اين تويی که می پرستم
سر سپرده تو هستم

اگه با یک قلب تبدار
بشم از عشق تو بیمار
یا وجود عاشقم رو
ببرن تا چوبه دار

اگه زندگیم فناشه
طعمه خشم خداشه
یا که در حسرت عشقت
روحم از بدن جداشه

اگه قلبم و شکستی
رفتی و از من گسستی
مهربون یا خودپرستی
هر چه هستی هر که هستی

نه فقط عاشقت هستم
مرحمی رو قلب خستم
اين تويی که می پرستم
تو بتی من بت پرستم

mahdi_69

همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم...
ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری!
گفتم:یکی!!!!!!!!!
میدونی چرا؟؟
چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که میشناسم!
دقت کردی که همیشه عزیزترین و قشنگترین چیزای دنیا یکین؟؟؟
ماه یکیه.....خورشید یکیه....زمین یکیه....خدا یکیه....مادر یکیه...پدر یکیه....تو هم یکی هستی...
وسعت عشقه من به تو هم یکیه.............
پس اینو بدون از الان تا همیشه:
یکی دوست دارم...

فقط یکی
آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخورد های سرد را

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی!



[تصویر:  1255789020.jpg]
حالا كه رفته‌اي

آجر چيده‌ام دور آينه‌هايت
سادگي‌ها اسيرند
سكوت فرياد مي‌زند
و نيزه‌ي عشق، نيام مي جويد
جز كرختي، چاره‌اي نيست

حالا كه رفته‌اي...
(1388 مهر 25، 14:03)TIRED نوشته است: [ -> ]آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخورد های سرد را

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی!

شعر ماله خودتونه ؟
(1388 مهر 25، 15:35)خسسسسته نوشته است: [ -> ]
(1388 مهر 25، 14:03)TIRED نوشته است: [ -> ]آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخورد های سرد را

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی!

شعر ماله خودتونه ؟

نه با با من اگه از این استعدادا داشتم الان اینجا نبودم!4fvfcja
ولی درد دل خودمه!Tears
حتي اگه سنگ بودي دلت به رحم اومده بود . . . ....Tears

Tears

<script language='javascript' src='http://www.webgozar.ir/c.aspx?Code=666282&t=counter'></script><script type='text/javascript' src='http://geoloc3.geovisite.com:82/private/geocounter.js?compte=340329685499'></script>
آهنگ فوق العاده بود حیف که دکمه ی تشکرم غیر فعال بود!Tears
گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
بی تو شام بی فرداست دل
دل زعشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت در عشقت وفادارم بدان
من تو را بس دوست میدارم بدان
شوق وصلت را بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خمارم بدان
با تو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل زجادوی رخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیبایی ات مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره آفاق بود
در نجابت در نکوهی طاق بود
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست و مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن زسر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است
[تصویر:  juoggbk1.jpg]
سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا برجاست

سلام بر روي ماه تو عزيز دل سلام از ماست

تو يك روياي كوتاهي دعاي هر سحر گاهي

شدم خواب عشقت چون مرا اينگونه ميخواهي

من ان خاموش خاموشم كه با شادي نمي جوشم

ندارم هيچ گناهي جز كه از تو چشم نمي پوشم

دو غم در شكل اوازي شكوه اوج پروازي

نداري هيچ گناهي جز كه بر من دل نمي بازي

مرا ديوانه مي خواهي ز خود بي گانه ميخواهي

مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه مي خواهي

شدم بيگانه با هستي ز خود بي خودتر از مستي

نگاهم كن نگاهم كن شدم هر انچه ميخواستي

بكش اي دل شهامت كن مرا از غصه راحت كن

شدم انگشت نماي خلق مرا تو درس عبرت كن

نكن حرف مرا باور نيابي از من عاشق تر

نميترسم من از اقرار گذشت اب از سرم ديگر

سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا بر جاست
[تصویر:  attachment.php?attachmentid=13129&stc=1&d=1211980047]
عشق تو کور کرد و کشت مرا




فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته

اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته

رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم

سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من

وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور

دلو سپردم من به تو غصه نخور

گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات

تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد

میگفتی من برمیگردم خیلی زود

دلو جونم همشون فدای یه تاره موت

ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام

آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام

یه نامه همش دادی همون شده آب غذام

نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام

من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو

فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو

آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن

دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن

شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه

می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه

شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد

فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد

اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟

این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟

خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات

دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات

وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم

یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم

دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم

دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم

تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو

زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو
مدیرای عزیز اگه عکسا مشکل داره یا حجمش زیاده صاحب اختیارید ویرایشش کنید!53258zu2qvp1d9v
ای بابا من که نه صدا دارم نه فلش اجرا می تونم بکنم ! خیر سرم ویندوز نصب کردم !!!
یکی بگه دردد دل رز چی بودههههTears

mahdi_69

وقته رفتن نمیخوام ببینمت
میدونم ببینمت کم میارم
اگه یه لحظه فقط نگام کنی
دلمو پشت سرم جا میزارم
اگه اون سرده نگام به دل نگیر
دلتو یه روز ازم خسته میشه
اگه اسممو فقط صدا کنی
راه رفتن واسه من بسته میشه
وقته رفتن نباید گریه کنی
اینجوری دلم برات تنگ نمیشه
میدونم هرجای دنیا که باشم
تو دلم عشقه تو کمتر نمیشه!

وقتی داشتم گوش میکردم خودم نوشتم با چشمای خیس!!!

<script language='javascript' src='http://www.webgozar.ir/c.aspx?Code=666282&t=counter'></script><script type='text/javascript' src='http://geoloc3.geovisite.com:82/private/geocounter.js?compte=340329685499'></script>