نقل قول: داداش اونجوری با تو ازدواج نمی کرد با خونه و ماشینت ازدواج می کرد،اون با این کارش نه تنها به عشقت پاسخ نمیداد بلکه عشق رو تا حد چندتا کاغذ سبز بی ارزش میکرد،تو و عاشقیت ارزشتون بیش از این حرفاست
چقدر من کیف کردم از جملات
چقدر خوب گفتین
نقل قول: دوستان خوابتون مهمتره اینقد بیدار نمونید. مرسی که کنارم هستید. اون چیزارو هم با سرنگ انداختم دور .
خودشه
اولین قدم موفقیت آمیز بود
صد در صد حق با شماست و منم میدونم.
فکر از کار بیوفته همین میشه...
(1399 آبان 6، 1:25)افرا نوشته است: [ -> ]صد در صد حق با شماست و منم میدونم.
فکر از کار بیوفته همین میشه...
الان اوضاع چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پخش شدم رو تخت! فقط شرمندگی .
احساس میکنم اینجارو ریختم بهم. محوریت کار اورژانس کلا عوض شد!
(1399 آبان 6، 1:29)افرا نوشته است: [ -> ]پخش شدم رو تخت! فقط شرمندگی .
احساس میکنم اینجارو ریختم بهم. محوریت کار اورژانس کلا عوض شد!
محوریت کار اورژانس همینه افراجان،به چیزای خوب فکر کن، تو زندگی تو لایق بهترین ها هستین،با غصه خوردن شادی رو از خودت دریغ نکن عزیز دلم.
(1399 آبان 6، 1:29)افرا نوشته است: [ -> ]پخش شدم رو تخت! فقط شرمندگی .
احساس میکنم اینجارو ریختم بهم. محوریت کار اورژانس کلا عوض شد!
چرا همچین فکری می کنین
اورژانس برای همین موقع هاست دیگه
اتفاقا کار خوبی کردید نوشتید
امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
مرسی از همه. فردا بهتر میشم جبران میکنم .باید بیام ببینم چکار کردم!
سلام،خوبی افرا جان؟
ببخشید من الان دیدم پیامتو از یه طرف وسوسه دارم میشم و از طرفی وقتی دیدم پیام هاتو دیدم که درد مشترکی داریم البته بهتر بگم داشتم
ببین هلاکویی میگه باید یاد بگیریم باختن را میگفت خودش با بچه هاش بازی میکرده تا بهشون باختن را یاد بده وقتی میباخته به خودش دوتا شکلات میداده به اونا که میبردن یه دونه شکلات
من چند سال گذشته متاسفانه جریانی مشابه جریان تو برام پیش اومد،خوب همه جور ادمی هست یکی هست فکر میکنه احساسات تو وسیله بازیه یکی هست تورو برای خودت میخواد حتی ممکنه اون کسی که احساسات تو رو بازیچه خودش کرده با نقاب یه عاشق بیاد جلو کاملا درکت میکنم الان چه حسی داری ولی داداش اصلا از فاز خودکشی و سرنگ و این داستانا بیا بیرون خیلی عذر میخوام این حرفا میزنم مگه اون دختر کی هست که بخواد تورو زمین بزنه ؟؟اصلا گیرم که تو هیچ کاری هم واسش نکردی ؟عاشقش بودی دیگه درسته؟ عاشق بودن خودش مسئولیت میاره تو به وظیفت عملی کردی به عنوان یه عاشق ؟پس اینجا یکی به نفع تو
رفت؟بزار بره یه روزی پشیمون میشه مطمعن باش وقتی دلش از مال دنیا پر شد و نیاز به عشق واقعی کرد بر میگرده اونوقت تو باید تصمیم بگیری اونوقت دیگه تو هستی که حرف اخرو میزنی
منم بعضی مواقع فکر خودکشی زد به سرم ولی گفتم ببین اگه تو خودتو بکشی ۱_خانوادت چی میشن۲-مشکل حل میشه؟۳-دشمنتو اینطوری داری شاد میکنی فک میکنه حالا چقد ادم مهمی هست که تو به خاطرش خودکشی کردی
واسه همین موندم و جنگیدم به امیدروزی که بتونم بهش ثابت بکنم منو داشتن لیاقت میخواد و هرکسی لیاقت منو نداره پس بمون و بجنگ ببین چه لذتی داره وقتی داری یکی ویژن های زندگیت تیک میخوره و تو هر روز بهتر دیروز میشی بهت قولمیدم اگه بمونی و هر روز ۱ درصد بهتر از روز قبل خودت باشی اخرش میبینی هم خودت بهتر شدی هم اون تورو از دست داده دیگه بستگی به خودت داره بپذیریش یا نه
این گوی و این میدون ببینم چه میکنی با این زندگی انتخاب با خودته یا باید بلند شی و از این شرایط واسه خودت بهترینو بسازی یا باید بشینی در دوری لیلی مجنون خودتو نابود کنی
دوستای عزیزم خیلی لطف داشتید . جوری که فقط خجالت میکشیدم.
من سابقه ی افسردگی شدید دارم. و کسی که اینطوریه احتمال برگشتنش هم زیاده .
چون افکار گذشتش یه شبکه ایی برای خودشون تشکیل دادن و یه جرقه میتونه همه ی اونو روشن کنه! اتفاقی که دیشب افتاد نتیجه ی اشتباه خودم
بود.
از بین رفتن اون شبکه ی معیوب چند سال طول میکشه.
وقتی میدونم حساسم نباید حتی اهنگی که قبلا گوش میکردم رو گوش کنم.
بعدش هم چیزی که نباید میخوندم رو خوندم!
دیگه ازینجا به بعد ادم اینقد مودش میاد پایین که دیگه میره زیر زمین!
(اینم شکلک که شاد باشیم
)
اینجا مشکلی نداره و پست بچه ها خیلیم خوبه. ولی این منم که در اون مواقع خاص یه جوری تفسیرش میکنم که باور میکنیم اون نوشته مشکل
داشته.
ببخشید
به همین سرعت خوب شدم.
از ته دلم میگم تقریبا با هفته ی پیشم فرقی ندارم!
برای هرکسی ممکنه پیش بیاد پس باید مراقب باشیم.
پ.ن : در مورد اون شخص باید بگم که حل شده قبلا. ولی چون چنتا ناراحتی متفاوت همزمان اومده بودن سراغم نمیدونستم مشکل دقیقا کجاست.
(1399 آبان 6، 17:22)SR71 نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
با46روز پاک اوژانسی شدم
فکر کنم بار اولم باشه از این تاپیک استفاده میکنم
سلام داداش عزیزم عرفان جان
چی شده که این احساسات بد در تو به وجود اومده؟
دوست داری تعریف کنی؟
(1399 آبان 6، 17:27)SR71 نوشته است: [ -> ]سلام آقا آرمین
خوب هسیتد؟
این چند روز خیلی وسوسه شدم و دیگه خسته شدم
سخت پیش میره
ممنون داداشم.
وقتی تو خوب باشی منم حتما خوبم.
از نظر کنترل چشم یا کنترل فکر مشکل داشتی این روزها؟
مثلا از افکارت بخوای لذت ببری و ادامه بدی به تخیلاتت.
(1399 آبان 6، 17:29)SR71 نوشته است: [ -> ]این پلتفرم کانون امکان گسترش دادنش هست؟
مثلا هوش مصنوعی طراحی کنیم برای وضع اورژانسی
این تاپیک خوبه ولی بودن همیشگی یک هوش مصنوعی خیلی جالب میشه
به نظرم هزینه زیادی هم داشته باشه
یه روزی به اون جاها هم میرسیم.
سال 2050.
(1399 آبان 6، 17:31)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 آبان 6، 17:29)SR71 نوشته است: [ -> ]این پلتفرم کانون امکان گسترش دادنش هست؟
مثلا هوش مصنوعی طراحی کنیم برای وضع اورژانسی
این تاپیک خوبه ولی بودن همیشگی یک هوش مصنوعی خیلی جالب میشه
به نظرم هزینه زیادی هم داشته باشه
یه روزی به اون جاها هم میرسیم.
سال 2050.
خسته نباشید
به نظر میاد بعد از تحصیلاتم باید یه سایت راه اندازی کنم
از نوع حرفه ای
البته همین کانونش هم خیلی خوبه که هست
(1399 آبان 6، 17:32)SR71 نوشته است: [ -> ]افکار که اصلا گسترش ندادم و خیال پردازی نکردم
مشکل اون حسی هست که یک نیازه ولی باید باهاش کنار اومد تا فلان روز
حالا وسوسه درونی هم بشی دیگه کار سخته هدف کوتا مدت هم انگیزه آنچنانی ایجاد نمیکنه
چه خوب که افکار رو گسترس ندادی. آفرین به تو.
اون نیازی که میگی بله هست. حالا چند روز هم ممکنه اذیت کنه. اما میگذره میره.
مثلا فردا صبح یا پس فردا صبح که بیدار شی متوجه میشی دیگه نیست.
لذا نمیارزه آدم پاکیش رو به خاطر این چند روز از بین ببره و برعکس آدم خودش رو غرق چیزهای بد کنه.
نظرت چیه برای خودت یه جایزهی دوستداشتنی بذاری؟
مثلا اگه تا جمعه پاک موندی اون جایزه رو به خودت بدی.
چیزی که واقعا ترغیبت کنه به پاک موندن.