خل شده ام بنده
الان از اين خل وضعي عرق بر روي دارم!
نه درست ميخونم(ميخوام درست بخونم،هي استرس كدوم خوندنو چند ساعت خوندنو..
) نه درست استراحت ميكنم،نه درست ميام كانون..اصا قاطي كردم امروز
--بعد تو اين وضع يارو وسوسه زد برو..گفتم مگه روانى شديي؟؟!
منم استرس درسا
داره دیوونه م میکنه
فرقم باشما
اینه که شما پاکی
اما من اشغال
بیشعوریم که باز
گند زدم
الانم هیچ حسی ندارم
دیگه نمیدونم قدرت چیه گلبرگ
این دفعه زود اومدم کانون
کمک
چی شده یاسمین جان؟
کار خوبی کردی اومدی کانون....
سرت رو گرم نگه دار تو کانون...مثلا برو
اینا رو ببین...
دیشب اتفاقی نیوفتاد
امیدوارم امروزم به خیر بگذره
یاسمین خانم اگه خودتون بخواید حتما میتونید
برید صورتتونو با آب سرد بشورید بعدش وضو بگیرید بیایید دو صفحه قرآن بخونید
منتظر خبرای خوب هستیم
شما میتونید
ذکر زیاد بگین
مثلا الان ک من داشتم سیستمو روشن میکرد،هی فکرای بد میومد ذهنم .چون خونه تنهام.
ولی ذکر گفتم ، سوره خوندم ، تا شیطون گم شد.
خدارو هزاران مرتبه شکر
اینبار قبل از اینکه چیزی بشه اومدم
خسته شدمممم
فک کنم کسی نیس...
(1393 خرداد 22، 0:51)yasamin نوشته است: [ -> ]فک کنم کسی نیس...
سلام
تبریک میگم بابت تصمیم عالیتون...
این که حتا اون موقع شب هم تسلیم نشدید... و
تو اورژانس پست دادید...
فوق العاده ارزشمنده...
شاید اون موقع کسی کانون نبوده...
اما مطمئنم خدا بی اندازه حواسش بهتون بوده...
وقتی از نیمه شب میگذره... وقتی سکوت همه جا رو میگیره...
چند تا ذکر دلی حالتون رو از این رو به اون رو می کنه...
ذکر لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم... یا هر ذکر دیگه که دوست دارید...
و از اون بهتر برای من تو اون موقع شب، «نماز شبه»...
حتا شده یک رکعت...
قبل از نماز، مثل یه آدم مصدوم و درب و داغون می مونم...
و بعد از نماز مثل اونا که گروه امداد میریزن سرش... تا هر دردی داره همون لحظه درمون کنن...
ان شالله که با خبرای خوب برگردید...
سلام مرسی مهسا جان از نگرانیت
و
همین طور آرش خان
شکر خدا چیزی نشد هر چند امروزم خوب نبودم اصلا
اما ۱۵روز شد ک پاکم