دکتر وجدان اومد ، بری بیرون کارتو انجام بدی بیای از سرت میفته ، پاشو بسم الله ، لفتش نده ، یکم زودتر میرسی اونجا میشینی به این حالت الانت فکر میکنی
(1394 مهر 6، 10:48)vojdan bidar نوشته است: [ -> ]دکتر وجدان اومد ، بری بیرون کارتو انجام بدی بیای از سرت میفته ، پاشو بسم الله ، لفتش نده ، یکم زودتر میرسی اونجا میشینی به این حالت الانت فکر میکنی
خیلی داره بد می شه این چند ماه اخیر به 10 روز که هیچ به 8 هم نرسیدم
می خوام قید خیلی چیزارو دیگه بزنم و تموم کنم
(1394 مهر 6، 10:55)تـــواب نوشته است: [ -> ] (1394 مهر 6، 10:48)vojdan bidar نوشته است: [ -> ]دکتر وجدان اومد ، بری بیرون کارتو انجام بدی بیای از سرت میفته ، پاشو بسم الله ، لفتش نده ، یکم زودتر میرسی اونجا میشینی به این حالت الانت فکر میکنی
خیلی داره بد می شه این چند ماه اخیر به 10 روز که هیچ به 8 هم نرسیدم
می خوام قید خیلی چیزارو دیگه بزنم و تموم کنم
همین فکرایی که الان داری میکنی رو اینجا تو خونه نکن ،زودتر برو جایی که قراره بری اونجا بشین به این چیزا فکر کن ، بعدشم ما حافظمون خوبه چند ماه اخیر یه 40 روز رکورد داشتی ، فراموش کردی! اسنادش در کانون موجوده
زندگی نسخه منو پیچید
خدانگهدار
سلام
اورژانسي بودم
توابو ديدم اصن حالم گرفته شد
كلا همه چي پريد
سلام
خوبید اقا محسن؟
چه خبر؟
چی کار کردید؟
کاری کردید که منجر به اورژانسی شده؟
سلام خانوم میتوانم
ببخشید من دیروز جواب شما رو ندادم با دیدن حال تواز کلن عوض شد حالم
ولی تا وقتی جلوی ذهنم بگیرم همه چی خوبه وسوسه های سخت هم رد میکنم ولی خدا نکنه ذهنم بریزه به هم دیگه کنترل هیچی رو ندارم
ذهنم هم تدریس میریزه به هم جوری که خودم اصطلاحا دردم نمیگیره ولی یهو همه چی میریزه به همو ... ولی هنوز دلیل به هم ریختن تدریس ذهنمو نمیفهمم متاسفانه امروزم خیلی داره سخت میگذره فشار روم زیاده تا نزدیکاش هم رفتم نمیدونم......
تواز=تواب
تدریس=تدریج
برم یه دوش بگیرم توکل به خدا
دیدم تواب هم میخواد برگرده خیلی خوشحال شدم
مطالب دوستان موثر بود
اومد و رفت خداروشکر ردش کردم: دی
سلام
وضعیت من بحرانیه خدا بگم یه تعداد از این دخترارو خدا چیکار نکنه
سلام
خب اول یکم آرامشتو حفظ کن. یه آبی به دست و صورتت بزن و یه وضویی بگیر
یکم بهتر شدم
ممنون گاهی وقتا نمیتونم افکارمو کنترل کنم از خودم خسته شدم:(
وضعیت اضطراری
یک لحظه بدون کانون معنا نداره برام
دلم داره از غصه ها می ترکه
همه چیز که به هم ریخته
دلمم گرفت ؛ هیچ همزبونی ندارم
این چند روز بیشتر از بین رفتم
شکست ها پشت سر هم
زار تر از همیشه ب کانون اومدم
اورژانسی اورژانسی
سلام داداش تواب عزیز
فردا عید غدیره, به امید خدا امشب حتماً از پسش برمیای,
خانواده خونه هستن بری پیششون صحبت کنی؟